دو دوره و دو کارکرد متفاوت کمونیستی را میتوان از هم متمایز ساخت و همچنین پیشرفت و پسرفت هر انقلابی را میتوان با این دو خصیصه سنجید. در حقیقت آرمان کمونیستی با بیجوششی و با بیتحرکی مغایر است. حیات و سرزندگی کمونیزم با عمل انقلابی مدافعین آن گره خورده است. این چنین بوده است و خلاف آن، تحریف آرمان کمونیستیست. میتوان بهعنوان یک سازمان و یا حزب سیاسی برای دورهی معینی از عمر خود را به سازماندهی درونی اختصاص داد و از عرصهی عملی و ارتباط با جنبشهای اعتراضی بدور ماند؛ امّا نمیتوان و نمیبایست جایگاه و اهمیت پراتیک انقلابی را کمرنگ و بیرنگ نمود و یا آنرا تا ابد به حایشه انداخت. میتوان به دهها دلیل سازمانی – تشکیلاتی به “نقد” تئوریک – سیاسی و ناکردههای خود نشست؛ امّا نمیتوان تا ابد از پیوند این دو مفوله سر باز زد.
به کلامی دیگر فقدان تعرض به دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان با نفس انقلاب در تناقض است؛ بیعملی مغایر با اصول اولیهی مارکسیست – لینینستیست و سازمان کمونیستی بدون انتخاب تاکتیکهای تعرضی بازنده است. بر مبنای چنین پیش فرضهای پذیرفته شدهی کمونیستیست که میتوان، جایگاهِ پیشاهنگ، و پیشقراولان جنبشهای اعتراضی را باز شناخت و در جهت تقویت هر چه بیشتر آن تلاش ورزید. اگر نگوئیم از سه دههی قبل، ولی امروزه و به جرأت میتوان گفت که جنبش کمونیستی ایران دوران سخت و بس اسفباری را دارد سپری میکند و از انجام پائینترین وظایف کمونیستی خود باز مانده است. دورانی که با آرمان کمونیستی امیرپرویز پویان و دیگر یارانش در تضاد است؛ دورانی که پویانها بر خلاف جو حاکم بر جامعه، و بر خلاف تسلیمطلبیها و بعضاً عقبنشینی کمونیستها سیاست به پیش را در پیش گرفتند و علیرغم خفقاق و دستگیریهای روزانه، دم و دستگاههای اطلاعاتی شاه را مورد خطاب قرار دادند و اعلام نموند که: “برای اینکه باقی بمانیم باید تعرض کنیم”؛ اعلان نمودند که بردوامی رژیمهای مسلح با سرکوب پیوند خورده است و اعلان نمودند که تنها با کار بست سلاحست که میتوان نظم و ترتیب دلبخواهی سرمایهداران وابسته را در هم ریخت. آری، پیشاهنگ پرولتری در بستر چنین فضا و شرایطی سر در آورده و رشد نموده است و به جریانِ محبوب هزاران توده و جوان تبدیل گشت.
بی شک زمان زیاد و نزدیک به نیم قرنیست که از پایهگذاری ایدهی “تعرض کنیم تا باقی بمانیم” میگدرد و به تبعی آن جنبش کمونیستی از بلندیها و پستیهای گوناگونی عبور نموده است و در اینمیان انحراف و عقبنشینی، شکست و بیتفاوتی عملی را میتوان از زمره خصیصهی سه دههی جنبش کمونیستی ایران به حساب آورد. روز و روزگاری، پرچم کمونیزم با دخالتگری و با عمل انقلابی فرزندان کارگران و زحمتکشان تعریف میشد و متأسفانه امروزه دارد با تمایلات درونی سازمانها و احزاب ترسیم میشود؛ روز و روزگاری پیشاهنگ، پیشقراول اعتراضات کارگری – تودهای بود و امروزه سازمان و یا حزب کمونیستی، در پس ارابهی جنبشهای اعتراضی قرار گرفته است؛ روز و روزگاری عمل انقلابی پیش درآمد هرگونه فعالیت کمونیستی بود و امروزه بی عملی به اولویت کاری کمونیستهای تبدیل گشته است. معین استکه این دو نگاه، دو ثمرهی کاملاً متضاد از هم را ببار خواهد آورد. چرا که یکی نماد بالندهگی و شکوفائیست و دیگری مبلغ انجماد و مردهگیست. یکی پیشبرندهی انقلاب است و دیگری انقلاب را به عقب میراند. مگر بی دلیل بوده – و میباشد – که دارند از نام کمونیستهای آنزمان و از سازمان گذشته به نیکی یاد میکنند؟ باری، امیرپرویز پویان و دیگر یارانش از آن نسل پر افتخاراند و بیگمان نام و پراتیک سازمانشان تا ابد در ذهنها ماندگار خواهد ماند.
بنابراین و بر مبنای چنین واقعیاتی و به چه دلیل نمیتوان تفاوتی مابین کمونیست امروزی با کمونیست دیروزی قائل شد؟ به چه دلیل نمیتوان کارکردهای امروزی جریانات به اصطلاح مدافعی آن رفقا را همردیف با سیاست و تاکتیکهای آنان قرار نداد و نام اینان و “سازمان”شانرا به حساب میراثخواران نگذاشت؟ متأسفانه رفتار و کردار “دنباله”روان راهِ آن رفقا دارد دو کارکرد کاملاً متفاوت را بنمایش میگذارد. دلیل این امر واضح است، چرا که تعلقات مغایر از هم است؛ چرا که آن سیاست – و متد کاری پویانها – در خدمت به شکستن جو خفقاق حاکم بر جامعه و در خدمت به ایجاد فعالیتهای کمونیستی مطلوبتر و ارتباط با پایگاههای اجتماعیاش بود و در مقابل این سیاست در انتظار نشسته است. آن سیاست نویدبخش، امید دهنده، تأثیرگذار و جذب کننده بود و این سیاست ناامید کننده و رمنده است. آن سیاست پای بهمیدان عملی مبارزه گذاشت و تا آخرین لحظه در میادین متفاوت مبارزاتی حضور داشت و علیرغم تور گستردهی پلیسی و بی امکانی و دهها کمبود، رژیم سراپا مسلح را به مصاف طلبید و این سیاست در کمین, “فرصت” اهداء شده نشسته است!!
براستی که پرسشی بزرگ از جانب همه، بی پاسخ مانده است که ماهیتاً چه تفاوتیست مابین سازمان رزمنده و کمونیستی آنزمان، با سازمانِ مدعی پیشاهنگ و هدایت مبارزات کارگری – تودهای امروزی؟ علیرغم تمامی ادعاهای موجود، پیرامون کسب تجربه و “پرباری” و “نـوآوری” تئوریک، کدام سیاست و تاکتیک و کدام عنصر کمونیست در جهت تغییر فضای جامعه و پس زدن دشمنان کارگران و زحمتکشان از قدرت حکومتی تلاش عملی نموده است و متعاقباً چه دستآوردهای مبارزاتی را در جامعه و برای نسل آتی بر جای گذاشته است؟ مسلم استکه تفاوتهای زیادی در این چندین دهه در درون جامعه رخ داده است و شکی در آن نیست و تاکید بر آن استکه جنبش های اعتراضی همگانی شده است و همچنین ابعاد اعتراضات و تحصنات در این دوران قابل شمارش نیست، اما در کنار چنین واقعیاتی، حقیقت دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه اس و اساس و پایههای رژیم جمهوری اسلامی با رژیم گذشته – شاهنشاهی – یکسان است و بنیاد رژیم کنونی هم بهمانند رژیم گذشته با قلع و قمع اعتراضات کارگری – توده ای پای ریخته شده است؛ بنیادی که مولد انتخاب تاکتیکهای سازمانی نیروهای کمونیستی بهمنظور بسیج تودهای و ساقط نمودن سلطهی حاکمیت امپریالیستیست.
در عمل مشاهده شده استکه این رژیم مخالف سرسخت هرگونه فعالیتهای ابتدائی و پایهای تودهایست و در اینمیان کمتر کسیست که در درندهخوئی رژیم شک و شبهه ای داشته باشد و کمتر کسیست تا ماهیت این رژیم را بهعنوان رژیم سرکوبگر برسمیت نشناسد. همه، طعم سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را چشیدهاند و در اینمیان هیچ جریان و یا مخالفی از تیررس سردمداران رژیم جمهوری اسلامی مصون نمانده است. سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در حق میلیونها انسان رنجدیده اینچنین کردهاند و همچنان با ارتکاب ضد انقلابی در پی خاموشی و پس زدن انقلاباند. از همان آغاز و به بهانهی تحکیم انقلاب به انقلاب و انقلابیون حمله نمودهاند و به بهانهی برقراری دمکراسی، دامنهی اسارت آزادی را تنگ و تنگتر نمودهاند. بنابراین جامعه نیاز به انتخابی دیگر و خلاف انتخاب تاکنونی نیروهای کمونیستی دارد؛ نیاز به نیروی عمل با برنامه دارد؛ نیاز به سازمان کمونیستی رزمنده، بسیج کننده و دخالتگر دارد؛ سازمانی که بتواند با عمل انقلابی خود فضای جامعه را دگرگون سازد و امیدی تازه به نسل جوان امروزی دهد و راه مسدود شدهی مبارزه را هموار سازد؛ نیاز به آن دارد تا علیهی بی تفاوتیهای عملی قدعلم نماید و راه نوین و ثمربخش مبارزه را پیشهی خود سازد.
در حقیقت آزادی کارگر و جامعه در گرو حل تضاد عملیست، در گرو بُرش پیشاهنگ انقلابی در درون جامعه است؛ پیشاهنگی که دوشادوش اعتراضات کارگری – تودهای سینهی دشمنان را نشانه گیرد و آنانرا از جان و مال میلیونها انسان محروم پس زند. کار و راهی که امیرپرویز پویان و دیگر کمونیستهای دوران شاهنشاهی در مقابل خود قرار دادند و بدون کمترین چشمداشتهای سیاسی به جنگ نارساییها شتافتند و جنبش کمونیستی را از رکود و خمودگی، و از بیعملی مفرط بدر آوردند.
بیمناسبت نیست تا در چهلودومین سالگرد جانباختن امیرپرویز پویان، رحمتالله پیرونذیری و اسکندر صادقینژاد که در سّوم خرداد هزار و سیصد و پنجاه و در نبردی رو در رو با سرکوبگران رژیم شاهنشاهی جان باختند، یکبار دیگر بر موضوع اشاره گردد که رشد و ضمانت انقلاب با پیگیری راه آنان گره خورده است و زمانی میتوان تودهها را از وضعیت ناهنجار کنونی بدر آورد که عمل انقلابی پویانها را پی گرفت و بر بیتفاوتیهای عملی فائق آمد.
۲۲ مه ۲۰۱۲
۲ خرداد ۱۳۹۱