تصمیم رفیق نسان نودینیان و درد شکم عده ای!

با پیوستن مجدد ر. نسان نودینیان به حزب کمونیست کارگری ایران(حککا) هر کسی به این تصمیم او از زوایای مختلفی نگریسته و برای من شخصا دور از انتظار نبود. جای خیلی های دیگر هم در حزب خالی است. اما تصمیم فردی و آگاهانه آدمها مهمتر از هر زاویه انتظار فرد دیگر است. با وجود اینها و از محتوای نامه های تاکنون علنی شده پیداست که تصمیم پیوستن ر. نسان بعضی از دوستان سابق را به درد شکم مزمنی گرفتار کرده است. واقعیت این است زیادی وسواس شده اند و اعصاب خود و بقیه را هم آزار میدهند.
افرادی مثل حامد خاکی و فردین آرام به جای نقد٬ تنفر را پیشه کرده اند و مشغولیات ذهنی خود را از زبان جامعه مطرح میکنند. من هر چه به اطراف خودم مینگرم ومیدانم و تجربه کرده ام٬ مردم متحد شدن و تقویت و رشد یک حزب کمونیست و عدالت خواه و برابری طلب را به فال نیک میگیرند. بر عکس این دوستان از پیوستن رفقایی مثل نسان به حزب بجای ابراز انزجار و محکوم کردن و ناراحتی خوشحال میشوند. این مکانیسم یک جامعه زنده و پویا است. مکانیسم رشد و بلوغ سیاسی است. جامعه و مردم به این قبیل اتفاقات زنده، ابژکتیو برخورد میکنند.
مخالفت و صد البته نقد سیاسی حق طبیعی شماست. حزب علنی است، سیاست مدون دارد و بطور زنده و روز مره مطالب و تحلیل سیاسی دارد. از آنجا شروع کنید. راهی که شما برای پیوستن آدمها به احزاب و سازمانهای دلخواه خودشان پیش گرفته اید از نظر من غیر انسانی و تحت فشار گذاشتن است.
حزب کمونیست کارگری میخواهد هر کسی در این حزب است و به این حزب می پیوندد، با اعتماد بنفس فعالیتش را پیش ببرد. و از این مهمترکار و فعالیت با تمام ظرفیت و قابلیت های سیاسی ـ تشکیلاتی است که باید در یک حزب سیاسی و کمونیستی انجام شود و به ثمر برسد نه ارضا کردن ذهن افراد مغرض. همچنانکه در بالا اشاره کردم این مکانیسم زنده بودن در یک حزب کمونیستی و دخالتگر است. در حزب ما روش نقد و یا انتقاد و انتقاد از خود، تشکیل اطاق محاکمه و ممیم سوال و جیم جواب جایی ندارد. لطفا از دادن این رهمنودهای شناخته شده “عهد عتیقی” چپ حاشیه ای دست بردارید.

ر. نسان بیشتر از دو سال است که جزو منتقدین خط راست کورش مدرسی بوده است. نقد کرده است، نوشته دارد. فعالیت سیاسی معینی را همراه جمعی از رفقایش پیش برده است. شما، چرا شلوغ کرده اید. جامعه٬ جامعه راه انداخته اید، منظورتان کدام جامعه است؟ که میگویید جواب او به جامعه چیست! این چه روشی است که بکار گرفته اید. انگار ر. نسان با جدایی از کورش مدرسی سکوت کرده است و بدون اظهار نظر بوده و در سکوت به حزب پیوسته است. ما و شما و جامعه میدانیم که جمعهایی که از حزب حکمتیست جاد شده بودند و از منتقدین خط کورش مدرسی بودند همه میدانیم چه میگویند. به چه جریانی دور و یا نزدیک هستند. از شما چه پنهان من از هر فرد و جریانی که خط و سیاست راست کورش مدرسی را که در مجیزگویی “متعارف شدن” جمهوری اسلامی و احمدی نژاد فاصله میگیرد خوشحالم. خوشحالم که راه و روش انقلابی را برای خود انتخاب میکند. حتی اگر به حککا نپیوندند.
اینهمه آسمان ریسمان کردن شما برای چیست؟ اگر ر. نسان یا هر رفیق دیگری به دنیای تک زیستی و معابد شبهه مذهبی شما میپیوست مورد تایید بود! شما با اینکارتان میخواهید هزینه پیوستن به حککا را بالا ببرید. ولی در دنیای واقعی این هیا هو تغییری در تصمیم و زندگی کسی نمیدهد. تصمیم ر. نسان یک اقدام فردی و آگاهانه و انقلابی بود. رفقایی به این تصمیم تبریک گفتند و اظهار خوشحالی کردند. اما شما غش کردید و من این غش کردن را نمیفهمم! تقصیر حزب ما چیست که دکه و مغازه شما بی رونق و کساد است. تقصیر ما چیست که شما سیاسی نیستید و سیاست را به ایدئولوژی و مذهب تبدیل کرده اید. حتما شما هم مطلع هستید که منصور حکمت سالهای زیادی از عمرش را صرف درمان و رفع موانع ذهنی این بیماری و بلا کرد. متاسفانه تلاشهای او هنوز نتوانسته در عده ای موثر واقع شود.
آقای حامد خاکی مثل بعضی های دیگر خود را کلید دار مارکسیسم و منصور حکمت میداند و از حککا میخواهد که ما از منصور حکمت حرفی نزنیم. من در بهت و تعجب فرو رفته ام که این آقای حامد خاکی اینهمه جسارت را از کجا بار خود کرده است.
لازم است همینجا به او و امثال او بگویم: به جای بزرگان دلیری مکن/ چو پنجه ای نیست شیری مکن!
. انشعابها و جداییهای بعد از مرگ منصور حکمت متاسفانه مثل هر دوره تاریخی و رویداد ناخوشایندی٬ خسارت بزرگی برای جنبش سوسیالیستی و حزب منصور حکمت بود. اینها ناگوار و تلخ بودند و سرانجام مثبتی نبود. اما علیرغم همه تلخیها یک پرچم انقلابی و رادیکال نگهداشته شد و اکنون حزبی که این پرچم را بر افراشته نگهداشت جای امید خیلیها شده است. اما یکی از پیامدهای این وقایع ناخوشایند این بود که تعدادی منصور حکمت را از روش و متدولوژی دخالتگرانه از “تفاوتهای ما” و “کمونیسم دخالتگر” در جامعه به کنج خانه ها و کتابخانه ها برده اند و به یک فرقه مذهبی تبدیل کرده اند.
این روش گروه های منزوی است که تجهیزات عقیدتی اندکی در سیاست دارند. کار اینها به مرتاض های هندی میماند. منصفانه باید گفت مرتاض یک ارجحیتی بر این فرقه ها دارد آنها ادعایی ندارند و مزاحم رفیق بغل دستی شان نمیشوند. اما امثال حامد خاکی شدیدا محتاج یک تراپی پزشکی هستند این را نه از سر عصبانیت میگویم و نه از سر دادن یک جواب تند و سخت به او، باور کنید اینرا دلسوزانه میگویم. این روش در سیاست بخصوص در سیاست چپ مریضی و بلا است. فکری بحالش باید کرد.

بنابر این حتی اگر آرزوی حامد خاکی را جدی بگریم و نسان راه را گم کرده قلمداد کنیم٬ تصمیم او بهتر است تا اینکه راه کسی مثل حامد را انتخاب کند. او کادری با تجربه با سابقه بیش از سی سال مبارزه است. توان نقد و کمبودهای سیاسی و تئوریک را دارد. میداند چکار کند و چگونه تصمیمم بگیرد.
عبدالله صید مرادی ماه مه ٢٠١٢