التهاب شدید سیاسی را در شانزده امسال میشد در تمامی دانشگاهها و در درون جامعهی ایران بعینه دید. پیشاپیش سردمداران رژیم جمهوری اسلامی نیروهای سرکوبگر خود را به صف نمودهاند تا شانزده آذز – روز دانشجو –، با سکوت و در خود برگزار شود. از قبل به دستگیری تعدادی از دانشجویان پرداختنند تا مباداً بر ضریب جدال، ناآرامیها و مخالفتها افزوده گردد. جدالی که ما از همان آغاز, بر سر به کار گماردن سران حکومت در صحن جامعهیمان شاهد آن بودهایم.
اینروزها همه چیر در ایران در هم ریخته شده است و سنگی بر روی سنگی بند نیست. اوضاع و آیندهی سیاسی جامعه اصلاً و ابداً قابل پیشبینی و بر روی یک خط روشنی در حرکت نیست. شگردها و طرحهای متفاوتی دارد از سوی بالائیها بمنظور کنترل و اعتراضات پائینیها تدارک دیده میشود تا بلکه بتوان فریاد حق طلبانهی مردم را مهار نمود. ظلم در درون جامعه به حد خود رسیده است و مردم دارند در فقر و نداری بسر میبرند و تشنه آزادی و خواهان رهائی از هر گونه ظلم و ستم امپریالیستیاند. بدون شک علل اصلی همهی رویدادهای اخیر – فارغ از پا در میانی این و آن مدافعی حکومتی، در سی سال ظلمی نهفته میباشد که رژیم جمهوری اسلامی در حق محرومان روا داشته است؛ حاصل جنگ و جنایاتیست که سردمداران ریز و درشت حکومت به مردم ایران تحمیل نمودهاند. چرا که از همان آغاز همهی تلاششان بر آن بود تا جامعهی ایران را بسته و در خفقاق نگه دارند؛ چرا که گرهی تور پلیسی – امنیتیشانرا سفت و سفتتر نمودهاند تا مباداً روزی حکومتشانرا با مشکلات عدیدهای روبرو گردد. بنابر این جنگ براه انداختند؛ کف و دیوارهای زندانها را با خون فرزندان بیدفاع خلق شستهاند؛ در خیابانها طنابهای دار را به جرم آزادی و آزادیخواهی بر گردن کمونیستها، مبارزین و مخالفین انداختهاند؛ با توپ و بمب به جان خلقهای ستمدیده افتادهاند؛ دانشگاهها، این میادین آموزشی را پُر از نیروهای سرکوبگر و لباس شخصیها نمودهاند تا مانعی حق خواهی و اشاعهی فرهنگ و سنت مبارزاتی در درون جامعه گردند؛ امّا براستی تا چه زمان میتوان بر ظلمها ادامه داد و مردم را با سرکوب و گلوله به عقب راند؟ تا چه زمان میتوان اراده و نیروی مردمی را پس زد و زور و قلدار منشی را سوار بر حق و حقانیت نمود؟ این جامعه و مردم مستحق چنین زندگی و عاقبتی نبوده و نیستند. این مردم خواهان حقوق اولیهی خویشاند و میخواهند از تمامی امکانات و نعمات جامعه بهرهمند گردند. اگر چه حکومتمداران با زور و اسلحه قادر به حاکمیت چند ساله و چند دههی خویشاند؛ امّا واضح و روشن استکه چنین سیاستی پایدار و ابدی نخواهد ماند؛ واضح استکه سر آخر و در این میادین نابرابر، پیروزی از آن ایدهها و آرمانهای مردمیست.
چند مدتیست که خیابانهای ایران هر روزه به صحنهی درگیریها و کش و قوسهای طبقاتی تبدیل گشته است و به تبع از آن جامعهی امروزی، پای در مسیر دیگری گذاشته است؛ مسیری که تماماً باب میل منفعتِ مدافعین رنگارنگ نظام جمهوری اسلامی نیست. به همین دلیل هم استکه دارند به مناسبتهای متفاوت بمیدان میآیند و دارند اعتراضات بعضاً رادیکال مردمی را از درون تهی مینمایند. در این میان جناحی قصد دارد تا با به میان آوردن نام بنیانگذار نظام و با اتخاذ تاکتیکهای محیلانه، اوضاع در هم ریخته را به روال سابق و دلبخواهی خود بر گرداند و جناحی دیگر در تلاش است تا مردم را با آرمانهای خمینی جلاد "آشتی" دهد و دارد اینگونه القاء مینماید که جنگ و دعوای مردم، هرگز با این جانی و نظام جمهوری اسلامی نبوده و نیست. عنصری که پایههای رژیمی را پی ریخته است که در آن چیزی جز بدیختی، جهل و نداری برای مردم به ارمغان نیآورده است. بنابراین چگونه میتوان صف و ماهیت این عنصر, درنده را با جانیان امروزی جدا نمود و آب پاکی بر اعمال ارتجاعی وی ریخت. مخالفت بعضاً مردم با کل نظامیست که خمینی جلاد در آغاز در رأس آن قرار داشت. در حقیقت جنبشهای رادیکال اعتراضی، مخالفتشان با همهی مدافعین نظام جمهوری اسلامیست. به همین دلیل هم استکه دارند عکسهای این و آن بانی و عوامل نظام را پاره میکنند و آنها را میسوزانند تا اوج تنفر و انزجار خویش را بنمایش بگذارند. دارند با زبانی بسیار گویا و روشن مخالفت خود را با کل نظام اعلان مینمایند. براستی که این نوع کارها سران رژیم را کلافه نموده و بر نگرانیهای آنان افزوده است. بیهوده نیست که منادیان سرمایه بر تقلاءهای خود افزودهاند و دارند از زبان مردم و با ردیف نمودن اراجیفی همچون خمینی "به گردن همه ملتها و بویژه ملتهای مسلمان و مردم ایران حق بزرگی دارند" سخن میگویند و دارند یکبار دیگر با تطهیر چهرهی خونبار این جانی، وفاداری خود را در حق وی و این نظام به اثبات میرساند.
به بیانی حقیقی باید گفت که اعتراضات مردمی بعد از انتخابات، حاوی پیامهای روشن و مشخصی به سردمداران نظام جمهوری اسلامی بوده است. فریاد بر آورده استکه عمر, زور و قلداری دارد به سر میرسد و بیش از این نمیتوان اعتراضات به حق مردمی را با گلوله پس زد. طرح نموده استکه نمیتوان جامعه را به دههی اولیهی نظام که از آرزوهای باطنی "رهبران سبز" میباشد، بر گرداند. اینها از زمره خواستههایی استکه مردم ایران در چند ماههی اخیر، در خیابانها، در مکانها و بمناسبتهای متفاوت بر زبان راندهاند. مردم جانشان از دست سران حکومت و نظام جمهوری اسلامی به لبشان رسیده است. با چه زبان و با چه حرکتی باید آنرا اعلام نمایند. میتوان بر سر راهِ اعتراضات مردمی سنگاندازی نمود و هزینهی بیش از این از آنان گرفت؛ امّا نمیتوان بر ذهن همهی آنان سوار شد و بار دیگر توجهی آنانرا به سران نظام جلب نمود. واضح استکه مخالفت بعضاً مردم در تخالف با فلسفهی تعریف شده
ی مدافعین نظام قرار دارد. واضح استکه دعوای آنان با کل نظام است و نمیخواهند بیش از این، تن به سیاستهای جناحهای "مغلوب" دولتی دهند؛ به دلیل اینکه همهی آنانرا در عمل تجربه نمودهاند و مخالفتهایشان حاصل چنین تجارب و کارکردهاییست.
جامعهی ایران در چنین وضعیتِ پیچیدهای قرار گرفته است. تنش و درگیریها ایستا و قابل کنترل نیست. تضاد بالائیها روز به روز دارد دامنهی وسیعتری بخود میگیرد. اعتراضات پائینیها و نارضایتیهای عمومی دارد گسترده و گستردهتر میگردد. این اوضاع ایرانِ بعد از شانزده آذر میباشد و تا حدودی میتوان صفبندیهای موجود را ترسیم نمود. اوضاعی که یکسر آنرا دارند "رهبران سبز" رقم میزنند و سر دیگر آن به کسانی وصل است که بر اهرمهای دولتی چنگ انداختهاند و بخش دیگر آن، تودهی بدون سازمان و بدون رهبریست. اینها حقایق درونی جامعهیمان را تشکیل میدهد و بیگمان در بستر چنین شرایط و واقعیاتی نمیتوان انتظار خالصی و شفافیت بیش از این، از اعتراضات مردمی را داشت و بدنبال جنبش پاک و منزه بود؛ جنبش و اعتراضات رادیکالی که جندین دهه است، دارد در چهارچوبهی شکاف بالائیها مانور میدهد و متأسفانه بر سر آنها، ایدههای سالم و رهبری سازنده و کمونیستی سوار نیست.
دشمنان مردم بسیار دغلکار و حیلهگراند. کارشان بهرهبرداریهای سیاسی و سوءاستفاده از انرژی و آرمانهای مردمیست. به اندازهی کافی انرژیها را به هرز بُردهاند و به اندازهی کافی تلخ کامی و بدبختی را به کارگران و زحمتکشان تحمیل نمودهاند. بدون کمترین شک و شبههای تکرار آن تجارب منفی عایدی برای مردممان نخواهد داشت و چیزی جز تکرار همان روندِ تخریبزا نیست. علیرغم دخالتگریهای منفعتجویانهی مدافعین سرمایه بر جنبشهای اعتراضی، باید پذیرفت که در این میان اعتراضات مردمی دارد روال طبیعی و عادی خود را که حاصل هر جوامعی طبقاتیست، طی مینماید؛ دارد نارضایتی خود را از سیستم و مناسبات حاکم بر جامعهیمان و آنهم به اشکال متفاوت بنمایش میگذارد. واضح استکه کانالیزه نمودن آن، منوط به دخالتگریهای آگاهانه است؛ دخالتگریهایی که میتواند، امیدها را صد جندان نماید و بر نگرانیهای سران حکومت بیافزاید.
حق مسلم آن استکه مردم و این جنبش بیش از این مستحق در بند و در اسارت ماندن سرمایهداران نیستند. بحث و خواست امروزی بعضاً مردم دیگر بر سر جعل و دغلبازیهای حاکمیت پیرامون انتخابات ریاست جمهوری نیست. مسئله بر سر بود و نبود این نظام است و موسوی و "مغلوبین" دولتی هم در این میان بیهوده دارند تلاش بخرج میدهند تا اعتراضات کنونی را همچنان در سطح تقلب انتخابات ریاست جمهوری و تغییر و رفرم در چهارچوبهی نظام جمهوری اسلامی نگه دارند.
بنابر این وقت دور انداختن هر گونه رنگهای انتخابی جناحهای متفاوت حکومتی در صحن جامعه و بویژه در درون دانشگاههاست. وقت صفبندیهای روشن و عروج کامل از سیاستهای وفاداران به نظام جمهوری اسلامی از جانب دانشچویان آگاه و روشنفکران جامعه میباشد. اعتراضات مردمی در شرایط فعلی بیش از هر زمان دیگری، نیازمند حمایت و پشتیبانی عملی عناصر روشنفکر و انقلابیست. نیازمند سازمان و سازمانیابیست؛ نیازمند بازگوئی حقایق و افشای یکایک جانیانیست که اینروزها دارند خود را بناحق در سنگر مدافعین جدی منافعی مردمی جای میدهند. وقت آن است تا آگاهانه و با نقشهای سازمانیافته وارد میدان عمل شد تا مردم بیش از این، از میان "بد" و "بدتر"، به "بد" روی خوش نشان ندهند. اعتراضات مردمی قدم به مسیر تعیین کنندهای گذاشته و به تار موئی بند است. ترسها بطور عمومی ار بین رفته است و جوانان در ابعادی وسیع بمیدان آمدهاند و مردم دارند با دستان خالی به مقابله با باطوم بدستان و نیروهای مسلح رژیم بر میخیزند. این وضعیت تا حدودی همه گیر شده است و باید ریل اعتراضی را به ریل اصلی خود و سطح مبارزات مردمی را به سطح بالاتری سوق داد تا جامعه مسیر بالندگی را هر چه سریعتر طی نماید. باید آگاه بود که بدون نقش آفرینی و بدون شرکت عملی در آن و بدون وجود و دخالت سازمانهای کمونیستی، بار دیگر مدافعین سرمایه سوار بر اعتراضات مردمی خواهند شد و بار دیگر پتانسیل و انرژی بیکران میلیونها انسان رنجدیده را به هرز خواهند بُرد. آیندهی جنبش و اعتراضات مردمی در روشنگری، پایداری و تعهد عملی نیروهای مدافعی آنان مربوط میباشد و باید اشراف کامل داشت که بدون انجام چنین فرضیهی پایهای، حیات سرمایه در گسترهی ایران و اینبار در لباس و شکل و شمایلی دیگر پا بر جا خواهد ماند.
۱۵ دسامبر ۲۰۰۹
۲۴ آذر ۱۳۸۸