جامعه علیه حکومت؛ دولت سبز دینی نمیخوایم نمیخوایم

koroush_etemadi@hotmail.com
استهکلم ۱۲ دسامبر ۲۰۰۹

جنبش اعتراضی مردم، بویژه پس از ۲۲ خرداد، همچنان بدون مرکزیتی منسجم و رهبری مستقل بتدریج فراگیرمیشود. در یادوارهِ ۱۶ آذر امسال دانشجویان هماهنگ تر و هدفمندتراز گذشته پا به میدان مبارزه علیه رژیم گذاشتند. این اعتراضات دربیشتر دانشگاههای بزرگ کشور بطورهمزمان انجام گرفت که گامی است بزرگ و قابل تعمق که در صورت تداوم آن این امید است نطفه های یک جنبش مدنی با مطالبات آزادیخواهانه در سرتا سر ایران بارور شود. در صورتیکه همه به هم بپیوندند و شعار دمکراسیخواهی خواست عموم شود.     

در نبردِ اخیرِمردم علیه حکومت برای نخستین بار دانشجویان در گستره ای وسیع مرگ  ًرهبر ً را خواستار شدند که در محتویش شعاری است ساختارشکنانه و موجودیت نظام اسلامی را به چالش میکشد. امّا در مقابل برخی ازشعارها درحمایت از میرحسین موسوی سرداده شدند که او را  بانی ًجنبش سبز امید ً برمیشمارند و پیشتر در پی دست یافتن به حقّ خود در چارچوب نظام است. او کماکان هواداران خود را از سر دادن هرگونه شعارضد حکومتی (ساختارشکنانه) منع میکند؛ چرا که غایت آمال او حفظ نظام و بازگشت به روزهایی است که ًامام ره ً ولی فقیه بود و تا حدودی دست دولت اسلامی دراجرای سیاستهای غیرکلان حکومتی را باز گذاشته بود.

امّا اینکه تصور کنیم جنبش اعتراضی مردم در ماههای اخیر منسجم و مدنی است تا حدودی غلو کرده ایم. علیرغم از جان گذشتگی های بیدریغ هنوز این جنبش فاقد ویژگیها و ظرفیت های یک جنبش مدنی مستقل با اهدافی کاملا ً مشخص برای دگرگون ساختن نظم سیاسی حاکم بر کشور است. استبداد دینی حاکم بر ایران در طی سه دهه از استیلای سیاه خود بر کشور هرگز به جامعه فرصتی را برای سامان بخشیدن به ابزارهای سیاسی و مدنی خود نداد، حتی دریغ از نهادهای تشریفاتی حکومتی که  گاه در شرایطی ویژه میشود آنها را علیه خودِ رژیم بکار بست.

طبیعی است درچنین آشفته بازارِ خودکامگی، پیکار بی امان مردم علیه نظام مورد بهره جویی ًخودی ً هایی قرارگیرد که خود از بانیان این رژیم  بودند و امروزهم ازهواخواهان آن میباشند (الّبتّه  گفته میشود این ًخودی های ً معترضِ حکومتی خواهان نظامی دینی با تعدیلات و ترجیحات ویژه و متفاوتر از آنچه که امروز ًرهبرعالیقدرً، علی خامنه ای، تحت عنوان جمهوری اسلامی آنرا به بازار عرضه کرده است).  ظاهرا ً بنظر میرسد حرفه گران اهل سیاست درحکومت برای بی ثمر کردن مبارزات مردم علیه نظام ولائی درجبهه های سیاسی گوناگون خود را سامان داده باشند. گروهی به خارج از کشور گسیل شده اند و دسته های دیگر در داخل باقی مانده اند تا از دفن یکباره این دارالخلافه اسلامی در تاریخ جلوگیری بعمل آورند. امّا آشکار است مهره گان رنگ باخته ًجبهه نجاتِ ً نظام همانند دست اندرکاران بیت ًرهبری ً قادر نباشند یکدل و یکصدا ترفندی برای گریز از همه ی بن بست ها بیابند. ولی همه ی تلاشها تکرار گذشته است و کپی از اصل است.

قرار است برای برپایی جمهوری اسلامی دوّم  ًامامی ً دیگر با همان قد و قامت و از تبار ًامام ً اوّلی انتخاب و معرفی شود. پرسش و پاسخ برنامه ریزی شده از ینگه دنیا از مرجع تقلید دوران، آیت الله حسین علی منتظری، آنهم بر سر واجبات و اصول دولتمداری اسلامی و یا اهدای جایزه سینمایی به این ملای بی هنر و ضد هنر کلاهی نیست بر سر این نسل بپاخاسته گذاشته شود که در فریاد عدالتخواهانه اش شعار  ًدولت سبز غیر دینی ً را سر داده است. امّا از سویی دیگر  ًرهبر ً هم در تکاپو است و در نهان تلاش میکند با هاشمی کنار آید و با پا درمیانی او راهی برای برون رفت از بن بستهای سیاسی بیابد. ظاهرا ً هاشمی هم  ًآب پاکی ً را بر دست ًرهبری ً ریخته و در گریز دوباره اش به مشهد به نزد ًشاه خراسان ً اعلام میکند که این  ًرهبر ً است که میبایست خود به تنهایی با  ًدرایت ً همیشگی اش چاره ای برای حل این مصیبت وارده بر نظام را بیابد. البتّه چندان هم به ادعای اخیر این ملای  ً اُزبک تبار ً باور نکنید  که گفته است  ًاگر مردم  ما را نخواستند، میبایست برویمً. پرسش این است به کجا میروید که در امانِ ۳۰ سال قتل و تجاوز به این ملت دربند باشید؟

روشن است هاشمی به سهولت پس از این همه بی آبرویی که ًرهبر ً و یارانش بر علیه او و خانواده اش ببار آوردند، برای آشتی جناحهای درگیر در حکومت اقدام چاره اندیشانه ای را نکند. اگر چه میدانیم هاشمی هنوز بعنوان رئیس ًمجمع تشخیص مصلحت نظام ً موظف است و میبایست در این روزهای سرنوشت ساز که بود و نبود نظام سخت بمخاطره افتاده است ریش سفیدی کند و در پی راه حلی باشد. و اگر او تا این لحظه خود را از این غوغا به کناری کشیده است بیانگر یک واقعیت است، جنگ قدرت در بین باندهای حکومتی جدی است. از سوی دیگر گفته میشود یکی از خواستهای هاشمی برای کاهش دامنه این جنگ قدرت بازگشت سپاه و بسیج به مراکز نظامی و کوتاه کردن دست آنها برمال و ثروت بیحساب و کتابی است که آنها در دوران صدارت احمدی نژاد بدست آورده اند.  امّا برآورده شدن این خواست هاشمی بسیار نامحال است، چرا که آنچه که امروز قداربندان ًرهبر ً در اختیار دارند صدها میلیارد دلار سرمایه های ملی مردم ایران است که دیگربسادگی قابل وصول نیست. این سرمایه های غارت شده در داخل شامل؛ چاه نفت و گاز تا بنادر و مرکز مخابرات کشوراست که ثروتِ بیکرانی هستند. و این تازه بخشی از ثروت غارت شده است که توسط این نوکیسه گان تازه به دوران رسیده گزارش میشود. آنچه که شامل برون مرز میباشد تنها یک قلم اش حدود ۷۰ درصد از ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه های ایرانی در کشور دوبی است که امروز تحت پوشش بنیاد کوثر و بنیاد علوی زیر کنترل سپاهیان و امنیتی های حکومت اداره میشوند. پس میبایست این حق را به امثال هاشمی، ًشاه خراسان ً و دیگر مراجع دین در کشور داد که سخت برآشوبند، زمانیکه در چپاول ثروت کلان ملی سهم کمتری نصیب آنها شده است. امّا آنچه که میشود از نتیجه این جنگ قدرت در بین روحانیون طرازاول حکومت از سویی با دیگر سران رژیم عنوان کرد، جنگ بر سر ثروت مر