حاشیه ای بر چند حاشیه نامه از حامد خاکی و فردین آرام و….

اخیرا سعید صالحی نیا٬ فردین آرام ٬ حامد خاکی و مهرنوش موسوی که همگی از قضا خود را کمونیست های دو آتشه میدانند در مورد پیوستن رفیق نسان نودینیان به حزب کمونیست کارگری اظهار نظر کرده و خواهان توضیحات بیشتر و یا ارائه مدرک قبولی در محضر این نوع چپ شده اند.  
بجز صالحی نیا بقیه کسانی هستند که خود مدتی در کنار کورش مدرسی بودند و بعدا از او فاصله گرفتند٬ دو نفر از اینها وقتی از آن جماعت جدا شدند٬  کسی خبرش را حتی نشنید کی پیوستند و کی جدا شدند. نقدشان چیست و چی فکر میکنند. نسان نودینیان که در طی چند سال نقدهایش به حزب حکمتیست و جریان کورش مدرسی برای همه قابل دسترسی است برای این جمع هنوز قابل قبول نیست.
در این میان حامد خاکی اقدام رفیق نسان را راه گم کردن نامیده و آرزو کرده است نسان روزی به راه حامد یعنی زندگی تک یاخته ای روی بیاورد.  رفیق نادر بکتاش در یک نوشته کوتاه٬ پاسخ تیزی به آنها داده بود و دوستان این بار نادر بکتاش را نیزمورد لطف و مرحمت خود قرار داده اند.
اولین سوال این است این جماعت هدفشان چیست؟
مگر این اولین باری است که یک کادر قدیمی چنین تصمیمی میگیرد؟ مگر هر روز ما شاهد پیوستن و جدا شدن افراد و گرایشاتی از احزاب مختلف نیستیم. چرا پیوستن یک کادر کمونیسم کارگری به حزب خودش تعدادی را این چنین عصبانی کرده است. چرا وقتی نادر بکتاش در مقابل فردین آرام (این نام مستعاری است که در زندگیش امضای او را ما زیر سه نوشته و فقط سه نوشته دیده ایم  که دست بر قضا  هر سه آنها علیه کمونیستها نوشته شده است) این چنین نا آرام شده اند.؟ چرا این حساسیت را به سلطنت طلبان و حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان و حزب کمونیست ایران و راه کارگر و سازمان چریکها و …. ندارند.
نسان نودینیان یک چهره قدیمی و خوشنام و یک کادر سرشناس جنبش کمونیزم کارگری است که بعد از جدایی از جریان کورش مدرسی و نقد آنها در زمینه های مختلف٬ اکنون حزب کمونیست کارگری را به عنوان ظرف مبارزی سیاسی خود انتخاب کرده است. همین و بس. این وسط تعدادی مبصر سیاسی به اسم چپ پیدا شده اند که امتحان ورود و خروج طلب میکنند. معلوم نیست اینها چه کاره هستند که این چنین به خود حق میدهند در مورد تصمیم یک آدم دیگر راه و رسم و قانون تعیین کنند. شاید جرم نسان این است که یک دوره ای با اینها سلام و علیکی داشته است.
اما از حق نباید گذشت در این میان حامد خاکی حرفش را صریح گفته است. از نظر او نسان نودینیان اگر مثل حامد به شکل تک سلولی زندگی میکرد٬ بهتر از فعالیت با یک حزب کمونیستی بود. افتخار حامد این است که هیچ فعالیتی نکند و مبصر بازی را شغل مقبولتری بداند.
دوستان گرامی!
داستان زندگی بسیاری از کمونیستهایی که تن اشان به تن منصور حکومت خورده٬ عوض کردن زندگی انسانها در همین امروز است. یک فعال سیاسی و یک مارکسیست قبل از هر چیز٬ با قلبش مبارزه میکند٬ برای تغییر٬ برای جابجایی قدرت سیاسی و برای بهبود زندگی انسانها. کسانی که در غار حرا مشغول خواندن اوراد و فوت کردن به اطراف خود هستند٬ کسانی که شغل شریف اشان فول گرفتن از بقیه و نصیحت دیگران با موضع حق بجانب است٬ بهتر است در همان غار حرا بمانند و کاری به دنیای بیرون از خود نداشته باشند.
اما اینجا لازم میدانم نکاتی را به همه دوستانی که از یاد داشت نادر بکتاش ناراحت شده اند یاد آوری کنم. اولا اگر میخواهید نقش نادر بکتاش را و جایگاهش را بدانید نه الان که با قلم تیزش هر روز در حال خدمت کردن به جنبشش است٬ در دوران منصور حکمت و از زبان او بروید بشنوید. بروید از دوم خردادیهای کانون نویسندکان بپرسید و بلاخره بروید آرشیو نشریه انترناسیونال به سر دبیری منصور حکمت را ورق بزنید….
دوما کسی که با تحزب دشمنی دارد نه کاره ای بوده است نه کاره ای در سیاست خواهد شد٬ فقط یک پارازیت است وبس. هر کسی میتواند متشکل کار نکند اما شریف بماند. ولی اقدام مستقیم و غیر مستقیم علیه کار متشکل و حزبییت کمونیستی گستاخی زیادی میطلبد.
به هر حال کسانی از این جمع صاف و ساده میگویند من خودم عضو حزبی نیستم اما با هر کس بخواهد به  حزب کمونیست کارگری هم بپیوندد٬ مخالفم!  کسانی معتقد هستند مهم نیست هر کسی به هر حزبی میپیوندد امر فردی او است. اما برای ورود به حزب کمونیست کارگری ظاهرا مبصر های هستند حق ویژه و نا نوشته ای برای خود قایل هستند و باید به آنها جواب داد. کسانی دیگری هم به هر دلیلی مخالف حزب کمونیست کارگری هستند و چشم دیدن و قدرتمند شدنش را ندارند٬ اما با این مرد رندبازی یعنی ادای چپ را در آوردن٬ میخواهند راه ورود به حزب و یا برگشتن به حزب را مشکل کنند. به همه اینها باید گفت دوستان شغلهای بهتری وجود دارد. از این شغل چیزی عایدتان نمیشود. کسی هم جدیتان نمیگیرد.
پایان