نکاتی در باره مساله ملی و ستم ملی در ایران!

در پاسخ به یاوه گوئیها وفحاشیهائی که از جانب یک منتقد شوونیست- که از ذکر نام واقعی یا مستعار، خودداری کرده، – در رابطه با شعر”حماسه آذربایجان” و خطاب به ترکها،در سایت “روشنگری”،نوشته شده است،لازم دانستم نکات زیر را بمنظور تنویر افکار عمومی در زمینه مساله ملی وستم ملی، مطرح سازم. پیدایش مقوله ملی و ملت در ایران، مقارن است با گسترش نفوذ دول استعماری در این کشورو دوران جنگهای ایران وروس برسرتصاحب قفقاز.بدین ترتیب،در ادوار قبل از آن، مساله ای بنام مساله ملی ، درایران وجود نداشت. ملت مقوله ایست که با رشد بورژوازی مدرن ، بوجود آمده است .در دورانهای متمادی که شیوه تولید فئودالی در سرزمین های مشرق زمین، برقرار بود، همه جا اقوام و قبایل ، وجود داشتند و از مقوله ای به نام ملت، خبری نبود. شاهان و امرای مستبد، اعم از ترک و عرب و فارس، بر مقدرات توده ها حاکم بودند و ستم سیاسی واقتصادی بر تمام اهالی سرزمینهای زیر سلطه خود، اعمال میکردند. در این رابطه فرق نمیکرد اگر اهالی تحت سلطه،فارس زبان،ترک زبان، کرد ،بلوچ و…….بودند. بدین ترتیب، در طول صدها سال – که تا سلسه قاجاریه دوام داشته-،طبیعتا در ایران نیز، از ستم ملی، خبری نبود.توجه اجمالی بتاریخ گذشته،به روشنی نشان میدهد که شاهان و امرای ترک حاکم در ایران، از آنجمله غزنویان و سلجوقیان،همه مشوقین ادبیات و فرهنگ فارسی بودند. در دربار این حاکمان خود کامه، شاعران متملق و مدیحه سرا، بزبان فارسی قصیده خوانده و صله دریافت میکردند.شاهان ترک گورکانی که در هندوستان حکومت میکردند و معاصر صفویه بودند،زبان فارسی را زبان رسمی دربار خود قرار داده و شعرای پارسی گوی را با صله و انعام، مینواختند.بسیاری از شعرای ایران که از محیط خفقان زده و مذهبی دوران صفویه، به ستوه آمده بودند و از آنجمله صائب تبریزی، به هندوستان سفر کرده و از هدایا و حمایت شاهان گورکانی، برخوردار میشدند.در طول همین دوران متمادی، شاعران ترک زبان،از آنجمله خاقانی،نظامی و همام تبریزی به زبان فارسی که زبان ادبی در آن اعصار و قرون بود،شعر میگفتند وآثار به یادگار ماندنی،خلق میکردند.حتی عمادالدین نسیمی، شاعر آزاداندیش آذربایجانی که در حدود ۶۰۰ سال پیش زندگی میکرد، در کنار دیوان اشعارترکی، دیوان قطوری از اشعار به زبان فارسی نیزدارد. با آنچه گفته شد، مشاهده میشود که در دوران تسلط فئودالیسم، از مقوله ملت وستم ملی خبری نبودوکسی زبان خاصی را به شعرا و گویندگان و اهل درس و مطالعه وتحقیق،تحمیل نمیکرد و شاهان آن روزگاران که اکثرا ترک بودند زبان ترکی را زبان رسمی سرزمینهای تحت سلطه خود، قرار نداده بودند.
ستم ملی در ایران یک مقوله جدیدی است که دردوران سلطنت قاجاریه زائیده شد و با بقدرت رسیدن رضاخان، رسمیت یافت.یعنی به سیاست رژیم استبدادی حاکم در ایران،مبدل شد.در دوران تسلط این شاه خود کامه بر شئون کشور،در حق ملتهای غیر فارس ساکن ایران،بشدت ستم ملی،اعمال میشد.زبان فارسی زبان رسمی کشور اعلام شده ودر مدارس،کودکان مجبور بودند به زبان فارسی تحصیل کنند.در کشوری که بیش از ۶۰ درصد اهالی و ساکنین آنرا ملتهای غیر فارس، تشکیل میداد،زبان یک ملت، بر کلیه ملتها،تحمیل شده بودند. ملتهای غیر فارس حق دخالت در امور داخلی خود را نداشتندو آداب ورسوم وسنتهای این ملیتها زیرپا لگد مال میشد. شاهان مستبد پهلوی،پدر و پسر، در تمام دوران سلطنت خود که بیش از نیم قرن طول کشید،از شوونیسم فارس پیروی کرده و مدافع سرسخت اشاعه و رواج نژاد پرستی آریائی و دشمنی و خصومت با ملتهای غیر فارس ایران،بودند.پس از سرنگونی رژیم خود کامه پهلوی و بقدرت رسیدن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی، ستم ملی بر ملتهای تحت ستم ایران نه تنها از بین نرفت بلکه ستم مذهبی در حق اقلیتهای مذهبی نیز به دیگر ستم های موجود در کشور،افزوده گردید.در ایران تحت سلطه رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی،در حال حاضر، دو سوم اهالی غیر فارس کشور،در معرض ستم ملی قرار دارند و زبان فارسی، زبان رسمی کشور،محسوب میشود.در مدارس و دانشگاه ها نیز، دانش آموزان و دانشجویان مجبور به تحصیل به زبان فارسی میباشند.مهم نیست در راس حکومت استبدادی حاکم در ایران، عناصر مرتجع و سرکوبگر ترک و فارس و کرد و…. قرار داشته باشند،مهم وجود ستم ملی در ایران و بیدادگری و حق کشی قابل لمسی است که در حق ساکنین غیر فارس این سرزمین، در
این زمینه ، رواداشته میشود.
اما این حقایق آشکاربرای افراد و عناصر شوونیست آلوده به سموم برتری طلبی ملی و نژادی که تعدادشان در ایران کم هم نیست، معنی و مفهومی ندارد.هروقت در هرنشریه و هرنوشته وسایتی، ذکری از وجود ستم ملی در ایران میشود،آتش خشم و برآشفتگی این عناصر برتری طلب، مشتعل میگردد وبازار فحاشی و افترا و بد وبیراه گفتن سخت رواج پیدا میکند.این افراد تا مغز استخوان ارتجاعی ، نه تنها کینه عمیقی نسبت به ترکها ودیگر ملل غیر فارس ایران احساس میکنند، بلکه حامی سر سخت سیاستهای سرکوبگرانه و شوونیستی رژیمهای پهلوی و جمهوری اسلامی در حق ملتهای غیر فارس و از آنجمله خلق مبارز و عصیان طلب آذربایجان میباشند .آنها،ملتهای غیر فارس ایران را داخل آدم، حساب نمیکنند.آنها بدون توجه به واقعیت های تاریخی، ترکهای ساکن ایران را ، “اقوامی” بیگانه و مهاجم میدانند که با تهاجم و زور و قلدری، خود و زبان ترکی را به ایران، تحمیل کرده اند!زهی بلاهت و نادانی! بهتر است این افراد شوونیست و برتری طلب، لحظه ای دست از هذیان گوئی در زمینه فر و شکوه آریائی و بد وبیراه گفتن به ترکها و دیگر ملت های غیر فارس ایران بر داشته و به آنچه امروز ،تحت سلطه ننگین رژیم جمهوری اسلامی در ایران میگذرد،گوشه چشمی بیاندازند.چرا باید در کشوری که اکثریت عظیم آنرا ملت های غیر فارس تشکیل میدهند، زبان تنها یک ملت یعنی زبان فارسی ، زبان رسمی و زبان تحصیل و آموزش باشد؟ جرا ملتهای غیر فارس، از حق دخالت در امور داخلی خود محروم بوده وآداب و سنتهای آنها پایمال و لگدکوب گردد؟ زبان فارسی چه مزیتی بر زبانهای دیگر رایج در ایران دارد که ملتهای غیر فارس،بجای زبان مادری خود، باید بدان زبان، در مدارس تحصیل کنند؟ همین تحمیل زبان فارسی بر ملتهای غیر فارس ایران ، در ۹۰ سال گذشته، لطماتی جبران ناپذیر به زبان وادبیات ملتهای غیر فارس ایران وارد ساخته واز تاثیر بخشی متقابل فرهنگ و ادبیات ملت های مختلف ایران در یکدیگر،جلوگیری به عمل آورده است. در قرن بیست و یکم،هر گونه دفاع از سیاستهای شوونیستی رژیمهای مرتجعی نظیر رژیم شاه و رژیم جمهوری اسلامی ،امری بغایت ارتجاعی و ضد انسانی میباشد. دوران کنونی ، دیگر دوران نژاد پرستی و برتری نژادی نیست. این چنین مواضع واپسگرانه را باید هر انسان آزاده و شرافتمندی، قاطعانه محکوم کند.تاختن به ملتهای غیر فارس ایران و فحاشی و دروغ بافی و افترا به ترک و کرد و ….، دردی از دردها را دوا نمیکند.در برخورد به مساله ملی در ایران، باید متانت و روشنگری و منطق، حاکم باشد نه کور ذهنی و تعصب و توسل به دروغ و افترا. تنها با مبارزه بی امان علیه سیاستهای نفاق افکنانه و شوونیستی رژیم و مبارزه با هر نوع نظریه نژاد پرستانه و برتری طلبانه، بویژه برتری طلبی آریائی که از دوران سلطنت منحوس پهلوی در ایران،رایج و متداول گشته است، میتوان رشته های مودت و دوستی را بین ملت های ساکن ایران محکم تر ساخته و از نفاق و جنگ و برادرکشی احتمالی در میان آنها در آینده، جلوگیری به عمل آورد.