بیاد دوّم شهریور ماه ١٣۶٠

شباهنگ راد
در دوّم شهریور ماه ۱۳۶۰، دسته‏ای از چریکهای فدائی خلق (ارتش رهائیبخش خلق‏های ایران) به فرمامدهی رفیق محمّد حرمتی‏پور بمنظور بر پائی جنگ مسلحانه علیه‏ی رژیم جمهوری اسلامی عازم جنگل‏های مازندران گردیدند. این رفقا در شرایطی پای به جنگل‏های شمال گذاشتند که فضای جامعه‏ی ایران، فضای بگیر و به بند و کُشتار فرزندان محروم خلق‏های ستم‏دیده‏ی ایران بوده است. فضایی بود که اکثر نیروهای کمونیست و سیاسی، راه عقب را پیشه‏ی خود ساختند و بر وظایف عملی خویش غافل ماندند؛ فضایی بود که سرکوبگران رژیم جمهوری اسلامی توسط باندهای سیاه، آنچنان جنایاتی را در حق کارگران و خلق‏های تحت ستم مرتکب گردیده‏اند که قلم و زبان از بیان آن‏ها قاصر می‏باشد.

در چنین دورانی جنگل‏های شمال به عرصه‏ای دیگر از جنگ و نبردِ نابرابر با دشمنان طبقاتی کارگران و زحمت‏کشان تبدیل گشته بود؛ جنگ . نبردی که رژیم جمهوری اسلامی را واداشت تا به هر طریق ممکنه، مانع‏ی گستردگی آن گردد. چریکهای فدائی خلق ایران (ارتش رهائیبخش خلق‏های ایران) با اعتقاد به یگانه راه رهائی توده‏ها و در شرایط خفقاق‏آور جامعه، آغازگر مبارزه‏ای گردیدند که در آن‏زمان بنوبه‏ی خود توانست نقش بس مثبتی در روحیه و بالندگی مبارزات توده‏ها ایفاء نماید.
دشمن از برپائی جنگ در جنگل‏های شمال به هراس افتاده بود و به همین دلیل روزانه صدها مزدور خود را به اعماق جنگل‏ها روانه می‏ساخت تا پایگاه آنانرا کشف و فرزندان دلیر را سرکوب نماید. امّا آن رفقا با نگاه و با تجاربی دیگر از جنگ‏های پارتیزانی و با تحرک دائم و بی‏وقفه‏ی خود قادر گردیدند، اهداف شوم رژیم جمهوری اسلامی را نقش بر آب سازند.

آتشِ جنگ مسلحانه به مدت ۱۴ ماه در جنگل‏های شمال توسط چریکهای فدائی خلق ایران (ارتش رهائیبخش خلق‏های ایران) بر افروخته بود. در این مدت آن رفقا با حمله به مراکز سرکوب و با راه‏بندان‏های متفاوت توانستند ضرباتی را به دشمنِ درنده وارد نمایند که آثار آن‏ها هم‏چنان، در ذهن توده‏ها و بویژه مردم ستم‏دیده‏ی شمال، به یادگار مانده است. حقیقتاً که فضای شمال ایران، به مانند کردستان، به دو فضای مبارزاتی مسلحانه بین نیروهای انقلاب و ضد انقلاب تبدیل گشته بود و به میزانی توانست توازن قوا و نقش یک‏سویه را در هم ریزد. دشمن در آن‏زمان بدون کمترین تعللی و با تمام وجود یورشِ وحشیانه‏ی خود را به انقلاب و نیروهای انقلاب سازمان می‏داد و در مقابل انقلاب و مدافعین راستین توده‏های ستم‏دیده، با ایمان به راهشان و با قدرت سلاح به جان مزدوران و جانیان بشریت افتادند. کردستان، بلوچستان و مازندران از جمله میدان‏هایی بودند که نیروهای انقلاب توانستند با قدرت و زور اسلحه مانع‏ی تعرضات دلبخواه‏ی سران حکومت به جان و مال توده‏ها گردند.

امروزه می‏توان بعد از گذشت دو دهه، به فعالیت‏های مسلحانه‏ی چریکهای فدائی خلق ایران (ارتش رهائیبخش خلق‏های ایران) در جنگل‏های شمال ایراد گرفت و کاستی‏های آنرا بمنظور تخطئه‏ی این روش مبارزاتی، برجسته نمود؛ می‏توان به مانند اپورتونیست‏های شرمگین و خجول و بی‏عمل از "بی‏توجهی" آن رفقا به اوضاع و احوال جامعه و از نادیده‏گیری به "تدارکات" لازمه سخن گفت؛ می‏توان خود را هم‏چنان در رکاب مدافعین قهر انقلابی قرار داد و کوچک‏ترین تلاشی را حتی بمنظور شناساندن نظریِ یگانه راه رهائی توده‏ها بخرج نداد و هم‏گام با اپورتونیست‏ها، ماهیت و محتوای حرکت مسلحانه‏ی آنانرا کم‏رنگ نمود؛
امّا دنیای حقیقت، و پراتیک بر جای مانده‏ی چریکهای فدائی خلق (ارتش رهائیبخش خلق‏های ایران) و همه‏ی نیروهائی که در برابر رژیم سراپا مسلح، به قدرت سلاح روی آوردند، نشان می‏دهد، که تنها با زور اسلحه است که می‏توان در برابر دشمنِ تا بُن دندان مسلح، مقاومت و ایستادگی نمود و بر روحیه و تحرکات مبارزاتی کارگران و زحمت‏کشان افزود. کردستانِ مسلحِ آن‏زمان، نمونه‏ی بارزی‏ست که تنها دشمنان و مدافعین پر و پا قرض نظام‏های سرمایه‏داری وابسته قادر به کتمان آن می‏باشند.

بی‏طرفانه و با گذری ساده، به دو دورانِ زمانی نگاهی بی‏اندازیم، تا بر دو فضا و دو وظیفه، کمی بیش از این آشنا گردیم. این دوران و فضا بر روی میز هر انسان آزاده و کمونیستی قرار دارد. از راستِ راست، تا چپِ راست، از تعرض، سرکوب، بگیر و به بند و کُشتار انسان‏ها توسط جلادان و جانیان بشریت سخن می‏گویند. همه به عینه دیده‏اند که دشمن با قدرت نیروهای مسلح و سرکوبگرش است که توانست به حکومت خود "قانونیت" بخشد. همه خواسته و ناخواسته می‏گویند که این رژیم سرکوبگر است و حیات و زندگی محرومان را به تباهی کامل کشانده است. همه‏ می‏گویند که این رژیم ابتدائی‏ترین حقوق انسان‏ها را به خاک و خون می‏کشاند. کسی قادر به لاپوشانی چنین حقیقتِ تلخی نیست. فضای حاکم بر اپوزیسیون، فضای نارضایتی‏ست. فضایی‏ست که به عبارتی در گذشته و در دهه‏ی ۶۰ و آن‏هم بدرجاتی با آن روبرو بودیم.
امّا در کنار فضای سرکوبگرایانه‏ی رژیم در آن‏زمان، ما شاهد فضای متفاوتی از جانب بعضاً نیروهای کمونیست و مبارز بودیم که متأسفانه امروزه، از آن فضای تأثیرگذار، در هم کوبنده و تعرضی به دشمن بدور می‏باشیم. بی دلیل نیست که سران حکومت در پرتو چنین شرایطی و بدون کوچک‏ترین مانع‏ِ عملی از جانب سازمان‏های کمونیست و انقلابی هم‏چنان به سرکوب جنبش‏های کارگری – توده‏ای و روشنفکری پای می‏فشارند و در تلاش‏اند تا با سرکوب هر چه بیشتر توده‏ها به حیات ننگین خویش بقاء بخشند.

بی‏تردید تغییر و فراهم نمودن این فضا و حمایت از مبارزات توده‏ها در درجه‏ی نخست شیفت نمودن به آن شرایط و فضایی‏ست که چریکهای فدائی خلق ایران (ارتش رهائیبخش خلق‏های ایران) و دیگر نیروهای کمونیست و مبارز در شمال و دیگر مناطق ایران بوجود آوردند. در آن زمان فعالیت‏های عملی نیروهای انقلابی باعث گردید تا دشمن خسارات جانی و مالی بسیار سنگینی را متحمل گردد. دشمن در هراس بود و به انحای گوناگون تلاش می‏ورزید تا از همه‏گیر شدن مبارزات مسلحانه جلوگیری بعمل آورد؛ چرا که می‏دانست پا