رژیم بماند از مجاهدین بهتر است ؟ پاسخ به لرستانی و افروز در حمله به سیمور هرش
متن بالا سوالیست که شورش لرستانی در مقابل نیروهای مخالف جمهوری اسلامی قرار داده است . امروز هر فرد و نیروی انقلابی موظف است به این سوال اساسی که آیا بنفع مردم و زحمتکشان ایران است که بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی هر نیروی ارتجاعی و ضدّ مردمی از نوع مجاهدین رجوی ، سلطنت طلب ، “کمونیستهای کارگری” ، توده اکثریتی ، افراد و سازمانهای فعال در جمهوری اسلامی که بیش از دو ده در دیکتاتوری و سرکوب رژیم نقش فعالی داشته و امروز بخاطر از دست دادن قدرت به اپوزیسیون آن تبدیل شدهاند و … قدرت را بدست گیرند ؟ پاسخ این سوال صد در صد منفی میبا! شد ، که در قسمت بعد بدان خواهم پرداخت .
در ابتدا سخنی پیرامون محتوای مقالات شورش لرستانی و صادق افروز در دفاع آنها از مجاهدین رجوی و حمله به افشاگریهای سیمور هرش در رابطه با عملیات تروریستی و سیاستهای جنایتکارانه امپریالیسم آمریکا توسط عوامل داخلی و خارجی آن علیه مردم زحمتکش ایران .
بخاطر عدم اطلاع از گذشته سیاسی و نوع تفکر جناب لرستانی ، با خواندن مقاله ایشان معتقدم یا از هواداران مجاهدین رجوی و یا اگر هم خود را چپ خطاب میکند میباید از نوع چریکهای مهدی سامع و چپهای درون “شورای ملی مقاومت” باشد .
چنانچه فرد یا گروهی قادر به پاسخگویی و یا نفی خبری نباشد که ماهیت او را زیر سوال برده و افشا میکند ، با ایجاد شک و تردید در قصد آورنده خبر و بی اعتبار کردن شخصیت او سعی در سرپوش گزاردن بر آن مینماید .این همان شیوه ایست که شورش لرستانی ، صادق افروز و تمام کسانی که افشاگریهای سیمون هرش در تناقض با منافع و سیاستهای گروهی آنهاست ، از آن استفاده نموده اند .
جناب لرستانی مینویسد ” به نظر من مقاله مغرضانه سیمون هرش …” ، اما هیچ استدلالی بر مغرضانه بودن گزارش ایشان ارائه نداده و روشن نمیکند سیمون هرش در خدمت و یا دشمنی به چه کسی دست به انتشار چنین خبر نادرستی زده است .
امروزه که تمام جناحهای امپریالیسم آمریکا از جنگ طلبان فاشیست جمهوریخواه مانند جان بولتون ، رودی جولیانی ، تام ریج ، فرانسیس تانزند و… تا لیبرالهای دمکراتی چون هاوارد دین ، بیل ریچاردسون و… با دریافت مبالغ هنگفت و شرکت در میتینگها و برنامههای رادیو تلویزیونی به دفاع از جریان ارتجاعی رجوی برخاسته و خواهان استفاده علنی از آنها در مقابل جمهوری اسلامی میباشند ، افشاگری سیمون هرش در خدمت به کدام جناح صهیونیستی امپریالیستی آمریکا قرار دارد ؟ این سوالیست که مخالفین هرش میباید بدان پاسخ گویند .
شورش لرستانی مینویسد “غیر مستند بودن این مقاله بر عکس گزارشات مستند وی از ویتنام و عراق دلیلی بر بی اعتبار و تهی بودن این گزارش از حقیقت است.” این گفته نشان دهنده درک کودکانه و آگاهی نازل و یا نظر مغرضانه این جناب میباشد . زیرا ، اولا در رابطه با عراق و ویتنام در ابتدا که جنایتهای آمریکا افشا گردید هیچگونه عکس و مدرک مستندی ارائه نگردید ، تنها پس از آنکه گزارش سیمور هرش توسط بنگاهها و رسانههای خبری پخش گردید کم کم مدارک و اسناد آن بیرون آمد . ثانیا ، گزارشهای بسیاری بوده است که بدون عکس و سندی به افشای عملکردهای غیر قانونی ! و یا جنایتکارانه آمریکا پرداخته که هیچکس به درستی و صحت آنها اعتراض نکرده است . بطور مثال جریان “ایران گیت ” میباشد که اولین بار در مقالهای در یکی از نشریات لبنانی توسط فردی که با سران جمهوری اسلامی ارتباط داشته و از تمام مسائل پشت پرده مطلع بوده افشا گردید ، و همه بخوبی میدانند چه مسائل و روابطی در پس این واقعه عریان شد . اما هیچگاه عکس و سندی از ورود مک فارلن مشاور امنیتی ریگان و همراهانش در فرودگاه تهران و یا سر میز مذاکره با سران جمهوری اسلامی منتشر نگردید .
جناب لرستانی و افروز ، در مدتی که در غرب زندگی میکنید میباید بخوبی از سیستم خبر گیری ، خبر دهی و روزنامه نگاری آگاهی داشته باشید و مفهوم روزنامه نگار تحقیقی ( investigative reporter) را بدانید . تعدادی روزنامه نگار مترقی و یا لیبرال وجود دارند که بخاطر سیاستهای جنگ طلبانه و جلوگیری از شروع و یا ادامه جنگ توسط رژیمهای خود و همچنین همکاری و حمایتهای این حکومتها از رژیمهای دیکتاتوری و گروههای تروریستی ، با استفاده از افرادی در درون این دولتها به نام سوت زننده (whistle blower) و یا اشخاصی که نمیخواهند شناخته شوند و به دلایلی خواهان عل�! �ی کردن اسرار پشت پرده میباشند ، به افشای عملکردها و سیاستهای غیر قانونی و مخفی آنها مبادرت میکنند . سیمور هرش یکی از این روزنامه نگاران میباشد که بدلیل صحت گزارشهایش تاکنون ، از احترام و اعتبار خاصی برخوردار میباشد . ضمنا نزدیک به یکسال است که او فعالیتهای غیر قانونی و تروریستی آمریکا در رابطه با ایران را بر ملا میکند . آیا گزارشات قبلی او هم نادرست و در خدمت جمهوری اسلامیست ؟ و اگر چنین است چرا تاکنون اعتراضی به گفتههای او نکردید .
آقای افروز مینویسد : “نمیدانم چرا هرش که به مسائل سیاسی پشت پرده علاقهمند است یک کمی هم روی چگونگی روی کار آمدن روحانیون در ایران ، کنفرانس گوادلوپ، تماس مقامات عالیرتبه آمریکایی با اطرافیان خمینی ، تماس با مقامات امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی و همکاری برای قلع و قمع چپها در ایران ، فرار کارمند سفارت شوروی در ایران و پناهنده شدنش به غرب و متعاقب آن حمله به حزب توده و اعدام اکثر رهبران آن کار نمیکند ؟ چرا وقتی مساله خشونت و ترور را مطرح میکند به باندهای سیاه که مسیر زندگی سیاسی در ایران را تغییر داد اشاره نمیکند ؟ …..چر! ا این افشاگریها همواره یکطرفه است ؟”
این گفتهِ بغایت کودکانه اوج ناآگاهی و یا حرکت آگاهانه ایشان را به نمایش میگذارد. باید از ایشان پرسید ، آیا هرش بعنوان یک خبرنگاری که مهارتش در افشای عملکردها و روابط سری و پشت پرده رژیم آمریکاست میباید به مسائلی که در سی سال پیش اتفاق افتاده و کاملا افشا گردیده ، بپردازد ؟ و یا آنکه ایشان یک تحلیلگر و مفسر سیاسی است که میباید به تمام مسائل و اتفاقات در رابطه با ایران پاسخ گوید ؟ بنا بر استدلال بی اساس و ساده لوحانه شما هیچکس نباید نیروهای ارتجاعی و وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم در درون اپوزیسیون را افشا کند ، زیرا به سود �! �مهوری اسلامی تمام میشود .اگر به این اصل معتقد باشید پس میباید در درجه اول از جناب لرستانی که جنبش سبز را بعنوان یک جریان ضدّ انقلابی مورد حمله قرار داده است ، انتقاد نمایید .
از مساله هرش که بگذریم ، نکته مهمتر دفاع قاطع شورش لرستانی و شرمگینانه صادق افروز از مجاهدین رجوی میباشد .
جناب لرستانی ، بسیار شرمآور و خائنانه است که جریانی ارتجاعی و ضدّ خلقی را که با سازمانهای جاسوسی و رژیمهای ارتجاعی اسرائیل ، آمریکا ، عربستان و….همکاری فعال دارد را بعنوان “مبارز انقلابی” نام ببرید . همچنین مبارزینی که در مقاومت علیه جمهوری اسلامی شرکت دارند ، مسعود رجوی را چون شما “رهبر مقاومت” و مریم را “رئیس جمهور بر گزیده مقاومت ” نمیدانند .
جناب افروز در دفاع شرمگینانه خود از مجاهدین رجوی میگوید “من در پی تطهیر مجاهدین نیستم….” و یا ” در انتقاد از تعلیم نظامی ، اگر درست باشد با او همراه هستم ….”. سؤالی که ایشان بدان پاسخی نداده است آنستکه مجاهدین از چه چیزی باید تطهیر شوند و یا اگر تعلیم نظامی توسط ارتش آمریکا و سازمان سیا درست باشد فقط شما به انتقاد از آنها اکتفا میکنید و از آنها میخواهید که دیگر این اشتباهت کوچک را مرتکب نشوند .
“گزارش هرش گرچه ظاهری مترقی و ضدّ امپریالیستی دارد ، اما در عمل یک کالای بسته بندی شده مناسب برای استفادههای تبلیغاتی را در اختیار جمهوری اسلامی قرار میدهد .” جناب افروز ، کجای گزارش ایشان مترقی و ضدّ امپریالیستی است ؟ و چرا ظاهری میباشد ؟ آیا بیش از یکسال افشای فعالیتهای تروریستی آمریکا و صهیونیسم در ایران و بویژه در منطقه بلوچستان ، مترقی و ضدّ امپریالیستی نیست ؟و اگر هست چرا ظاهریست ؟
“به نظر من مهمترین عامل در سوق داده شدن این سازمان به راست ، جمهوری اسلامی و سرکوبهای بی امان بود . انحراف رهبری این سازمان و اتخاذ سیاستهای راست در این میان نقش ثانوی دارد .” این تحلیل شما بسیار ضدّ علمی و بی پایه و اساس است . اولا ، این سازمان یک جریان راست نبوده بلکه نیرویی بغایت ارتجاعی و ضدّ خلقیست . ثانیا ، در اینجا قصد ندارم به بحث علمی و دیالکتیکی و رابطه عامل درونی و خارجی و عمده بودن عنصر درونی در تغییر ماهیت پدیدهها بپردازم . اما به زبان ساده باید بگویم ، چنانچه منطق شما صحیح باشد تمام افراد و نیروهای انق�! �ابی که در زیر دیکتاتوری و سرکوب بی امان قرار دارند میباید راست و ارتجاعی شوند . این سازمان که امروزه تغییر ماهیت داده است در یکی از شدیدترین دورانهای دیکتاتوری و سرکوب پایهگذاری گردید و به بزرگترین مبارزات ضدّ ارتجاعی و ضدّ امپریالیستی دامن زد و انقلابیون بزرگی را در درون خود پرورش داد و توسط اکثریت قاطع رهبری ، کادرها و اعضای آن به جنبش انقلابی کمونیستی پیوست و به سهم خود با مبارزات قهرمانانه به سرنگونی رژیم دیکتاتوری سلطنتی کمک نمود.
نکته قابل توجهی که در این دو مقاله و دیگر مقالات طرفدار مجاهدین رجوی به چشم میخورد ، آنستکه تمام کسانیکه تا قبل از جدایی از این سازمان از رهبری ، فعالین انقلابی ، مجاهد نستوه و ضدّ رژیم ولایت فقیه بودهاند ، بناگاه به عناصر ضدّ انقلابی و در خدمت سازمان اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شده و سخنان آنها دروغی است که توسط سازمان اطلاعات رژیم ساخته و پرداخته شده است .
اما پیرامون سوال ، جمهوری اسلامی بماند از مجاهدین بهتر است ؟ باید بگویم پاسخ آن آری است . زیرا علم میآموزد ” آزموده را دوباره آزمودن خطاست ” و یا ” گذشته چراغ راه آینده است”
انقلاب بهمن بزرگترین درس برای خلقها و نیروهای انقلابیست . این تجربه به ما میآموزد ، میلیونها مردم زحمتکش ایران بپا خواسته و رژیم دیکتاتوری و وابسته پهلوی را سرنگون کردند ، اما بخاطر عدم تشکیلات و رهبری انقلابی و با توهم به آنکه “اگر رژیم شاه برود هرچه بجای آن بیاید بهتر خواهد بود ” به دام رژیم دیکتاتوری ، مذهبی و ضدّ دموکراتیک جمهوری اسلامی گرفتار آمدند و اکنون پس از سی سه سال و با کشتار بیش از صد هزار انسان مبارز ، انقلابی و میهن دوست و در زیر استبداد و دیکتاتوری تمام عیار و در سختترین شرایط زندگی برای اکثریت مردم بو�! �ژه کارگران و زحمتکشان ، مردم و انقلابیون به این نتیجه آگاهانه رسیدهاند که اگر دوران انقلاب طولانیتر و یک آلترناتیو انقلابی و کارگری با سرنگونی رژیم شاه جایگزین آن میشد ، دیگر احتیاجی به انقلابی دوباره نبوده و بیش از سی وسه سال در زیر یکی از جنایتکارترین و دیکتاتورترین رژیمها قرار نمیگرفتیم .
امروزه در اثر اختناق و فشار شدید جمهوری اسلامی آن توهم بار دیگر بر بخشی از مردم ایران مستولی شده و نیروهای ارتجاعی به همراه امپریالیستها و صهیونیستها سعی در استفاده از آن و نفوذ در درون مبارزات مردم و زحمتکشان را دارند .
این وظیفه افراد و نیروهای انقلابیست که همچنان به ترویج و آموزش این اصل اساسی بپردازند ، که تنها در کنار یک آلترناتیو کارگری ، آزادیخواه ، دموکراتیک و ضدّ امپریالیستی میتوان رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کرده و ایرانی مستقل ، آزاد ، دموکراتیک و برابری طلب بوجود آورد .
خلقهای ایران دیگر نمیخواهند ، آخوند را با بچه آخوند ، سلطنت طلب را با سلطنت طلب مدرن ، و استبداد و دیکتاتوری جمهوری اسلامی را با نوع دیگری از آن معاوضه کنند .
ولایت فقیه مجاهدین هیچ فرقی با رژیم جمهوری اسلامی ندارد ، آنها هم رهبر همه کاره و بدون مسئولیت همچون شاه و خامنهای دارند و هم رئیس جمهور و مجلس تحت فرمان . هم زندان دارند و هم زندانبان . در رابطه با استقلال ایران هم از هم اکنون به خدمت و همکاری مستقیم با امپریالیسم و صهیونیسم در آمدهاند .
در انتها جناب لرستانی ، در فردای ایران آزاد نه تنها انقلابیون نباید بخاطر کینه ورزی انقلابی خود علیه جریان ارتجاعی مجاهدین پاسخ گویند ، بلکه سران آنها بخاطر خیانتها و همکاریشان با امپریالیسم و صهیونیسم به محاکمه کشیده خواهند شد .
همچنین موضعگیری صریح نیروها و افراد انقلابی در برابر ” تنها آلترناتیو متشکل و سراسری رژیم” بروشنی آنستکه : ننگ و نفرت بر نوکران صهیونیسم و امپریالیسم .
فرهاد – منش
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
۴ می ۲۰۱۲