” گرسنگی ِپیر ِهیز” بخاطر گرامیداشت یکم ماه می ٬ روز انسان های مفید ٬روز کارگران و رنجبران

گالش سرگردانی ِ نان را
” تلاش”
در کدامین راه مانده
هنوز نگردانیده است؟
که گرسنگی پیر ِهیز:
این چنین آشکارا
بی پناهترین راز بشر ندار مانده است!
فقر را ببین:
تاآسمان ِزوار در رفته،
اوج گرفته!؟
و کار:
در اعماق ِتنگ
با کام خشک و شرنگ
در آماسیده ی ِفراموشی ـ
چونان شکاری،
در چنگ خدنگ!
می نالد.
+++
آسمان:
این بی ستون ترین بام وهم،
ضریح زوار بی جامگان گشته،
آشنای خانه بدوشان،
یگانه رواق بی سرپناهان ـ
خوشباوران.
+++
غروبی بلند ـ
آیه ی اعتماد است
تا رسالت درد
جای نان
در دل گرسنگان نشیند؟
+++
تف بر این ولوله ثنا
زیر سقف خونین ستایش!
در کنام این دیوان
که «همچنان گرگان»
کارکنان را می درند.
+++
تنها:
قصه گرگ و میش نیست،
اینک:
قصه ی رمه و شبان ـ
طعم تلخ دندان ددان است
همچنان همیشه تاریخ،
که:
بر گلوی زمان
بنام « قرآن»
پنهان مانده بود!
+++
زیر فلک ِِچارطاق ِِِ«مکر»
تا هرکجای سرگرانی
سقفِِِ سر ِِبزرگی مهیاست
تا در امان
زیرش نشینی
و
زار زار به حال
فقر ِِفقیر
گریه کنی.
+++
در این بی عدالتگاه
در این خانه ی بی آبرو
دلم می خواست:
بنام قلب و دستان کوچک فقیر
ترازوئی به بزرگی همه ی دنیا می داشتم
تا برابری را
نجات دهم.
+++
ایکاش می شد
در میان شکم های خالی
«چنار ِسیری» می کاشت
تا غرور
از درگاه دروغ پای برکشد
و کهکشان فریب
بیش از این
از اشک رنج سیراب نشود.
تا «آبی آسمان»:
از این همه تظلم عریان
که بر تقسیم نان
به سود دزدان
رفته
در امان نماند.
آسمان: “رویت سیاه”

بهنام چنگائی ـ نهم اردیبهشت ۱۳۹۱