اوضاع جمهورى اسلامى؛ از مذاکرات استانبول تا پاکسازى قومى

در ماههاى اخیر تنور سیاستهاى نژادپرستانه جمهورى اسلامى داغ شده است. از شعار “تولید ملى و حمایت از سرمایه ایرانى” خامنه اى و عربده هاى ناسیونالیستى احمدى نژاد در قبال سه جزیره تا تشدید سیاست حکومتى پاکسازى قومى شهروندان افغانستانى٬ حلقه هاى یک سیاست واحد اند. اما این تبلیغات و تنشهاى دیپلماتیک و یا اقدامات شنیع نژادپرستانه علیه شهروندان افغانستانى در طول حاکمیت جمهورى اسلامى جدید نیست٬ همواره وجود داشته و در دوره هائى تشدید و یا تضعیف شده است. نکته اینست که هر بار داغ کردن تنور این سیاستها به معضلات مشخصى جواب میدهد و به منافع مستقیم ترى از طبقه حاکم کمک میکند٬ اما در هر حال٬ قربانیانش طبقه کارگر هستند.

صورت مسئله کدام است؟

در وضعیت کنونى جمهورى اسلامى٬ این سیاستها برخلاف صورت ظاهرشان بلافاصله از نژادپرستى حکومت اسلامى منشا نگرفته هرچند با فعال کردن آگاهانه این ویروس در قلمرو تبلیغات از آن استفاده میکند. منشا اساسى این عر و تیز نژادپرستانه جمهورى اسلامى موقعیت وخیم و در خطر فروپاشى اقتصادى حکومت و همزمان تاثیر این اوضاع بر زندگى واقعى مردم زحمتکش و نارضایتى شدید طبقه کارگر از وضعیت کنونى است.

جمهورى اسلامى در منگنه بحران همه جانبه اش گیر کرده است. بن بست اقتصادى دیرینه حکومت اسلامى با تشدید بحران اقتصادى سرمایه دارى و تاثیرات مخرب تحریمها به موقعیت خطرناکى براى حکومت تبدیل شده است. اگرچه حکومتیها راسا از تحریمهاى اقتصادى صدمه ندیده اند اما طبقه کارگر و مردم زحمتکش تاوان سنگین آن را پرداخته است. بستن گسترده کارخانجات و تعطیل پروژه ها٬ کار کردن بخش زیادى از موسسات مهم اقتصادى با ظرفیتهاى زیر ٣٠ در صد و کمتر٬ و بیکارسازى وسیع کارگران از کمترین نتایج این تحریمها بوده است. در کنار این سقوط معیشت طبقه کارگر٬ تورم و گرانى بیداد میکند و سیاست حذف سوبسیدها وخامت این اوضاع را به اوج رسانده است. ظاهرا در ایران هنوز مسئله کمبود کالاهاى مورد نیاز به یک بحران اجتماعى تبدیل نشده است اما طیف وسیعى عملا و بطور عینى امکان خرید و تهیه حداقل ترین امکانات براى بازتولید خود و زنده ماندن را بتدریج از دست میدهند. این اوضاع به ایجاد یک توده وسیع چند ده میلیونى از خانواده هاى کارگرى و ارتش وسیع بیکارى و آلونک نشین ها و خیابان خوابها شکل داده است که فقط فقیر نیستند٬ فقط زیر خط فقر زندگى نمیکنند٬ بلکه در فقر شدید هستند و بخش زیادى از آنها رسما گرسنه اند. کسانى که پیوند دادن اقتصادى امروز به فردا برایشان یک سوال حیاتى و فورى شده است. کسانى که تدریجا به حاشیه جامعه و تولید و اقتصاد رانده میشوند و بالقوه بعنوان یک نیروى انفجارى عمل خواهد کرد.

مذاکرات استانبول

برخلاف بسیارى از تبئین هاى ژورنالیستى که خود را به افت و خیز اخبار و پروپاگاند محدود میکنند٬ مذاکرات استانبول بیانگر چرخشى در سیاست خارجى جمهورى اسلامى و آغاز دوره نوینى از مناسبات جمهورى اسلامى با دول غربى نیست. مذاکره٬ دیپلماسى٬ سازش٬ تحریم٬ قطع رابطه و اوجگیرى تنشهاى دیپلماتیک٬ تبلیغات میلیتاریستى و جنگ٬ اجزا یک پروسه واحد کشمکش بنیادى دو قطب تروریستى اند. این محدودیتهاى طرفین درگیر است که به سیاستهاى پراگماتیستى و سازش هاى مقطعى امکان میدهد و نه آغاز فصل جدیدى از “تفاهم” و “سازنده بودن دیالوگ”. کشمکشهاى دو قطب تروریستى اساسا برسر پرونده اتمى نیست٬ با این پرونده آغاز نشده و با بستن و یا معامله برسر این پرونده نیز تمام نخواهد شد. کشمکش دو قطب تروریستى مسائل پایه اى تر و استراتژیک ترى دارد و مادام که این مسائل پاسخ میانمدت و یا طولانى مدتى نگرفته اند این کشمکش در جریان است و افت و خیزها در این سیر بیانگر تغییرات پایه اى در آن نیست.

ناسیونالیسم زورکى

شعار خامنه اى مبنى بر سال “تولید ملى و حمایت از سرمایه ایرانى” واکنشى به تاثیرات تشدید سیاست تحریمهاى اقتصادى است. تحریمها اقتصاد ایران را در تنگناهاى جدى قرار داده و تداوم و تشدید این تحریمها دورنماى فلج کامل اقتصاد را در چشم انداز قرار میدهد. تاکنون پیامدهاى اقتصادى و اجتماعى سه دهه تحریم مردم توسط جمهورى اسلامى و دولتهاى غربى را کارگران و محرومان پرداخته اند. خامنه اى دارد میگوید که براى تهیه مهمات کشمکش حکومت اسلامى با دول غربى و همینطور کشیدن بار ناشى از تحریمهاى اقتصادى٬ باید کارگران براى “سرمایه ایرانى” بیشتر جان بکنند و “جهاد اقتصادى” کنند! این موقعیت وخیم اقتصادى که با نفرت سیاسى دیرینه از جمهورى اسلامى ترکیب شده است٬ میتواند پیامدهاى داخلى وخیمى براى حکومت اسلامى ببار بیاورد. اینجا تبلیغات فاشیستى و شعارهاى ناسیونالیستى و سیاست تفرقه در میان طبقه کارگر ماتریال مهمى در دست حکومت اسلامى میشود. “تولید ملى” و “سرمایه ایرانى” و “مقابله با واردات بى رویه” و “حمایت از تولید داخلى” بعنوان ویترین سیاستهاى ضد کارگرى جلو صحنه گذاشته میشوند. بیکارى وسیع و دسته جمعى کارگران را صرفا یا به تحریمها و یا به وجود کارگران “خارجى” منتسب میکنند. افغانستانى ستیزى بیش از هر زمان به سیاست جمهورى اسلامى تبدیل میشود. یکباره وجود شهروندان افغانستانى در ایران را بطور کلى اعم از کسانى که پرونده اقامت دارند یا نه باطل اعلام میکنند و تبلیغات نژادپرستانه و “عرب” ستیز حول سه جزیره راه مى اندازند. این ناسیونالیسم و فاشیسم فوق برنامه از “کافر” ستیزى اسلام ناشى نشده است از استیصال ایدئولوژى اسلامى در مواجه با موجهاى بحران مزمن و همه جانبه حکومتى ناشى میشود.

کارگران انرژى هسته نمیخواهند٬ کار و زندگى میخواهند! مذاکرات استانبول به هر نتیجه اى در دورهاى آتى برسد یا نه٬ مشغله کارگران نیست. کارگران خواهان نفى خطر تهاجم نظامى و قلدرى میلیتاریستى٬ خواهان متوقف شدن تحریم تجارى٬ و خواهان یک زندگى آزاد و مرفه هستند. کارگران نه به توافقات تروریستها برسر پرونده اتمى وقعى میگذارند٬ نه پشت شعارهاى ناسیونالیستى در حمایت از “سرمایه ایرانى و تولید ملى” میروند٬ و نه در مقابل سیاست فاشیستى علیه شهروندان افغانستانى و هم طبقه اى هایشان ساکت میمانند. کارگران در پس این اوضاع استیصال حکومت و قدرت جنبش شان را میبینند و براى نبردهاى سراسرى و قیام گرسنگان آماده خواهند شد. کارگران در اول مه پاسخ یکجائى به حکومت اسلامى و طرفین جدال تروریستى خواهند داد. *