جنبش همبستگی کارگری یا جنبش همبستگی رهبران فعالین کارگری و اتحادیههای کارگری
فرهاد رحیمی
اعلام روزهای بینالمللی
"روز بینالمللی کارگران ایران" 15 فوریه را همه بیاد داریم. یادمان هست که در این آکسیون نامیمون در کشورهای اروپایی حتی از خود رهبران اتحادیهها که آن همه سر و صدا را راه انداختند، بجز تعداد انگشتشماری شرکت نکردند و امر جمع کردن سیاهی لشکر را به نیروهای چپ رفرمیست و سوسیالبورژوا واگذار کردند و آنها هم سنگ تمام گذاشتند و از هیچ جعل و تزویری دست نشستند. حتی اسم آن روز را بسیار سخاوتمندانه از روز همبستگی با سندیکالیستهای ایران به "روز بینالمللی کارگران ایران" تغییر دادند و ترجمه فارسی شعارها و مطالبات سازمانهای نظم سرمایه را با هدف کسب حیثیت برای آنها به اندازه لازم دستکاری کردند. غافل از اینکه کارگران به هیچ کدام امیدی نداشته و ندارند. اکنون پس از گذشت یک سال و اندی به نظر میرسد که این سناریوی شکست خورده دوباره در حال تکرار است و چپ خارج از مدار جنبش ضد سرمایه داری ایران باز هم کمر همت به جعل و تقلب بسته است.
روز از نو، روزی از نو، گای رایدر و همکارانش روز جدیدی را برای دفاع از سندیکالیستها و سندیکادوستان ایران تعیین کردهاند. این روز که تلاشی است در ادامهٔ تلاشهای سترون قبلی روز ۹ آگوست یا ۱۸ تیر تعیین شده است تا بلکه کمکی دیگر باشد به رفرمیستهای تک افتادهٔ ایران تا بتوانند جنبش ضدسرمایهداری ایران را از راه نرسیده به خانه بفرستند. بسیار طبیعی نیز مینماید که زمانیکه طبقهٔ کارگر ایران بیشتر از یک قرن است از سرمایهداری یاغی گشته و به هیچ کدام از چارهجوییهای رفرمیستها و نهادهای سرمایهسالار جهانی تمکین نکرده و برای شعارهای چپ فرقهای و سرسپرده نیز جانفشانی نکردهاند، به اینگونه تلاشهای ابلهانه دست بزنند و روز "بینالمللی" یا "جهانی" شماره ۲ تعیین کنند. زمانیکه تمام چارهجوییهای قبلیشان از سرکوب گرفته تا کمپینهای طومارنویسی، بشدت عقیم مانده، اینبار حاجت ترفند دیگری را که اینبار روزهای "جهانی" و "بینالمللی" تعیین کردن باشد، دریافتهاند.
این تلاشها کاملاً طبیعی نیز هست. اتحادیه ها و سازمانهای موسوم به کارگری و در واقع سلاح تحمیل موجودیت سرمایه داران بر کارگران اساساً وجود دارند تا جنبش کارگری جهانی را هر چه ژرفتر به دار حاکمیت سرمایه آویزان کنند، و هر نطفه تلاش ضدسرمایهداری در این جنبش را خفه سازند، و نیز در مجادلات میان بخشهای مختلف بورژوازی به نفع این بخش و آن بخش و علیه هر حرکت ضد کار مزدی کارگران توطئه نمایند. اتحادیه ها با چنین رسالتی طبیعتاً نسبت به جنبش کارگری ایران نیز به ویژه در این شرائط خاص نمیتوانند بیتفاوت باشند. اتفاقاً دو مسأله اساسی آنها را متعهد میکند که حتماً حداکثر حساسیت را نشان دهند. اولاً خطر شکلگیری و رشد و قوام جنبش ضدسرمایهداری تودههای کارگر ایران در میان است و ثانیاً دولت بورژوازی آمریکا و دولتهای بورژوازی غرب و در مجموع سرمایه ٔجهانی در جستجوی یک پایگاه نفوذ داخلی کارگری برای خویش و برای پیشبرد مجادلاتشان با بورژوازی ایران به نفع خود هستند. این هر دو عامل اتحادیهها و سازمان جهانی کار را برای تقویت سندیکالیسم در ایران هر چه بیشتر وسوسه میکند و به تلاش وا میدارد. علم و کتل عوافریبی ۱۵ فوریه و ۹ اگوست هم از همین جا سرچشمه میگیرد و از همین نیات پیروی مینماید.
در این اثنا چپ فرقه گرای خارج از مدار جنبش ضدسرمایهداری نیز بیکار ننشسته و هیزم بیار معرکه گشته است، نه تنها از تجربهٔ قبلش درس نگرفته است که این بار نیز به رسم ایام پیش در حیثیتسازی برای اتحادیهها هیچ کوتاهی نکرده است و مترجمان "صادق و پاک نیت" خود را واداشته تا در دستکاری متون با هدف ایجاد توهم به اتحادیهها در میان کارگران از هیچ تلاشی دریغ نورزند. آنان "روز آکسیون بینالمللی" را به انواع و اقسام عناوین رنگارنگ ترجمه کرده و از اطلاق عنوان اصلیش پرهیز جستهاند. این عناوین تقریبا تمام اطلاعیههای چپ رفرمیست را مزین کردهاست:
ـ کمپین بینالمللی دفاع از جنبش کارگری ایران
ـ روز مبارزه جهانی برای آزادی محمود صالحی و منصور اسانلو
ـ روز مبارزه جهانی برای آزادی محمود صالحی و منصور اسانلو ۲ رهبر سرشناس جنبش کارگری ایران
ـ روز جهانی دفاع از منصور اسالو و محمود صالحی
ـ روز اقدام بین المللی برای آزادی بدون قید و شرط محمود صالحی و منصور اسانلو
ـ روز اقدام جهانی برای آزادی منصور اسالو و محمود صالحی
بُعد عینی و واقعی آکسیون
بنا به گزارشات خبری و تصویری ارسال شده به سایتهای مختلف اینترنتی، این آکسیون در بیش از ۳۰ کشور جهان برگزار شده است. این آمار برای کسانی که از بُعد عینی و واقعی این آکسیون آگاه نیستند، تصویری در ذهن ایجاد میکند که گویا میلیونها کارگر دست از کار کشیده، چرخهٔ تولید سرمایه را متوقف کرده و در مقابل سفارتهای جمهوری اسلامی گرد هم آمده تا نیروی طبقاتی خود را به جمهوری اسلامی نشان دهند، اما واقعیت قضیه چیز دیگری است. برای درک جنبهٔ واقعی این آکسیون باید به آمار خود آن اتحادیهها، میزان و چند و چون نیروی چپ تبعیدی ایرانی و گزارشات تصویری در سایتها مراجعه کرد. آمار واقعی بسیار کمتر از آن چیزی است که آنها در کلمات عظیم الجثهٔ "بیش از ۳۰ کشور جهان" و "نمایندگی بیش از ۱۵۰ میلیون کارگر" منعکس ساختهاند. بعد واقعی این آکسیون همانند آکسیون ۱۵ فوریهٔ پارسال تجمعهای زیر ۱۰۰ نفر و بندرت بالای صد نفر است که بیشتر شرکت کنندگان را فعالین چپ منفرد و یا اعضای احزاب و سازمانهای چپ تبعیدی تشکیل میدهند. سادهتر بگوییم که بافت این تجمعها را در واقع حضور تشریفاتی رؤسای اتحادیهها و بیرقهایشان، فعالین منفرد و فعالین سازمانهای چپ تبعیدی تشکیل می دهند. اساسا در هیچ کدام از این تجمعها تودهٔ کارگرانی که عضو این اتحادیهها هستند نه تنها حضور ندارند، بلکه از وجود این آکسیون خبردار نیستند. یک کلام میتوان گفت که دینامیسمی که میتواند اهرم فشار بر سرمایهداران و دولتشان در ایران باشند، در این آکسیون کوچکترین نقشی ایفا نکردهاند و بطور کلی غایبند. بیدلیل نیست که جمهوری اسلامی فشار این آکسیون را بر سینه خود احساس نمیکند، که حتی به آن پوزخند هم میزند و درست در همان روز با توحش تمام به منزل اسانلو حمله کرده و جمعی از فعالین سندیکا را دستگیر میکند.
یک کارگر با چشم باز ا