اول مه روز قدرتنمائی طبقه کارگر علیه یک درصدیها! / مصاحبه کارگر کمونیست با حمید تقوائی در مورد روز جهانی کارگر

کارگر کمونیست: قدرت طبقه کارگر و نقش این طبقه بعنوان ناجی و رهبر جامعه، و همچنین ویژگیهای اول مه امسال و سیاست حزب درباره آن موضوع این مصاحبه است. شما در سخنرانی دو سال پیش اول مه در تورنتو وجوهی از این بحث را مطرح کردید که میشود گفت جوهر آن تاکید روی دخالت طبقه کارگر در سیاست بود، که کارگر در جامعه بعنوان نجات دهنده جلب توجه کند. مبانی این بحث را لطفا توضیح دهید، این بحث از چه جنبه ای اهمیت دارد؟

حمید تقوائی: این نکته مهمی است که تاکنون در ادبیات حزب از جوانب مختلفی مطرح شده است. در جنبش چپ علی العموم دو نوع نگرش به جنبش کارگری و طبقه کارگر وجود دارد. یک دیدگاه کارگر را فقط بعنوان تولید کننده می بیند و مبارزات طبقه کارگر را در چارچوب کارخانه و حول مسائل صنفی- معیشتی محدود میکند و دیگری بر کارگر بعنوان یک طبقه اجتماعی تاکید میکند و مبارزه سیاسی و مشخصا مبارزه بر سر قدرت سیاسی را یک وجه مهم و تعیین کننده مبارزه طبقه کارگر میداند. حزب ما این دیگاه دوم را نمایندگی میکند. دخالت در سیاست که به آن اشاره کردید بیانگر یک جنبه ای از این نظریه است اما مساله از دخالتگری سیاسی عمیق تر و وسیع تر است. مساله بر سر سیاست و چشم انداز و آلترناتیو اجتماعی – اقتصادی- سیاسی طبقه کارگر در مقابل کل افق و سیاست بورژوائی است. به نظر من ندیدن این جنبه یا حتی کم اهمیت دادن به آن به معنی نادیده گرفتن محور و اساس نقد طبقاتی کارگر به جامعه سرمایه داری است و عملا میدان را برای سلطه سیاست و حاکمیت بورژوازی بر جامعه خالی میگذارد. سئوال اساسی اینستکه مسائل و عرصه های سیاسی را چه طبقه ای و از چه زاویه ای مطرح میکند؟ وزن و ثقل مسائل و گفتمانهای سیاسی بر مبنای اولویتها و نیازهای کدام طبقه در جامعه مطرح میشود و یا دست بالا پیدا میکند؟ در این چارچوب است که طرح مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی از دید طبقه کارگر، و تعیین گفتمانها و مسائل عمده ای که جامعه باید به روایت و با ابتکار عمل طبقه کارگر به آنها عطف توجه کند، جایگاه برجسته ای در مبارزه علیه بورژوازی پیدا می کند. بعبارت دیگر بحث بر سر مقابله سیاست کارگری و سیاست بورژوائی و نقد طبقاتی کارگر به کل جامعه سرمایه داری در تمامی ابعاد آنست. به این معنی و از این زاویه دخالتگری سیاسی طبقه کارگر نقش تعیین کننده ای دارد.

وقتی در این چارچوب مساله را بررسی کنیم آنوقت متوجه اهمیت همه عرصه های مبارزه بر سر مسائل مختلف و جنبشهای اعتراضی نظیر مبارزه برای آزادی زن و مبارزه علیه مذهب و علیه اعدام و سنگسار و یا مبارزه برای خلاصی فرهنگی و مدرنیسم و غیره نیز میشویم. فعال و دخیل شدن طبقه کارگر در این جنبشهای اعتراضی به معنی برجسته کردن خصلت ضد کاپیتالیستی این جنبشها (از آنجا که مسبب همه این مسائل در عصر ما نظام سرمایه داری است این جنبشها بالقوه میتوانند به عرصه های موثری برای بچالش کشیدن سلطه سیاسی و اقتصادی طبقه سرمایه دار تبدیل بشوند) و بدست گرفتن رهبری این مبارزات است. حتی اگر جنبش بالفعلی بر سر این مسائل در جریان نباشد طبقه کارگر باید خود موجد و مبتکر این حرکتهای اعتراضی باشد.

مبارزه طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار نه در آسمانها اتفاق می افتد و نه صرفا به چهار دیواری کارخانه محدود میشود. مبارزه طبقاتی مبارزه ای است اجتماعی در متن کل جامعه و بر سر مسائل واقعی هر روزه جریان دارد، جدالی است به وسعت کل جامعه با تمامی مسائل و مشکلات متنوع آن. ازینرو حضور فعال در همه عرصه ها و طرح مسائل مبتلابه بخشهای مختلف جامعه و راه حل آنها از دید و موضع طبقه کارگر یک عامل حیاتی و تعیین کننده در بچالش کشیدن بورژوازی است.

یک رکن مهم بحث درمورد نقش و جایگاه سیاسی طبقه کارگر، موقعیت عینی این طبقه در رها ساختن کل جامعه است. یعنی نقش طبقه کارگر بعنوان ناجی جامعه و نه صرفا بعنوان قربانی جامعه سرمایه داری. همانطور که در سئوالتان اشاره کردید این جنبه ای بود که من در سخنرانی اول مه ٨٨ بر آن تاکید کردم و فکر میکنم امروز بر متن جنبش ٩٩ درصدیها و انقلابات منطقه باید صدباره بر آن تاکید کرد. همانطور که مانیفست کمونیست اعلام میکند طبقه کارگر بدون رها ساختن کل جامعه نمیتواند رها بشود واز سوی دیگر رهائی جامعه از سلطه سرمایه- و همه بیحقوقی ها و مصائبی که بر جامعه و بخشهای مختلف مردم تحمیل کرده- تنها با لغو استثمار و کارمزدی ممکن است. یعنی جامعه نیز بدون رهائی طبقه کارگر نمیتواند رها بشود. آزادی طبقه کارگر و آزادی کل بشریت لازم و ملزوم یکدیگرند، بطور واقعی و عینی به یکدیگر گره خورده اند و از همینرو مبارزه سیاسی طبقه کارگر در مقام رها کننده کل بشریت نقشی حیاتی و تعیین کننده دارد. طبقه کارگر اگر بعنوان رها کننده همه اقشار تحت ستم سرمایه- یعنی ٩٩ درصد مردم- قدم بمیدان نگذارد حتی خود را هم نمیتواند رها کند. نه انقلابات برای “نان آزادی کرامت انسانی” و نه جنبش ٩٩ درصدیها بدون خلع ید سیاسی و اقتصادی از یک در صد- که نام دیگری برای طبقه سرمایه دار است- نمیتوانند به پیروزی برسند و این یعنی ضرورت حیاتی عروج و حضور سیاسی طبقه کارگر با پرچم سوسیالیسم در راس این جنبشها و انقلابات. به نظر من تحولات جاری دنیا بیش از پیش بر مبرمیت و ضرورت و اهمیت ایفای نقش سیاسی طبقه کارگر بعنوان نیروی رها کننده و ناجی جامعه تاکید میکند و از سوی دیگر بحران همه جانبه بورژوازی- و در ایران تشدید و تعمیق بحران مزمن حکومتی بورژازی- شرایط را برای روی آوری جامعه- ٩٩ در صد مردم که به انحای مختلف از سلطه سرمایه رنج میبرند- به سیاست و آلترناتیو سوسیالیستی طبقه کارگر بیش از پیش مساعد ساخته است.

کارگر کمونیست: به شرایط امروز بر میگردیم. اما پیش از آن این سئوال مطرح میشود که مابازای عملی این بحث چیست؟ مثلا رهبران و فعالین کارگری چه اقداماتی باید انجام دهند که نتیجه آن در جهت این نقش طبقه کارگر در جامعه بشود؟ علاوه بر تشکلهای کارگری که در سالهای قبل بویژه در اول ماه مه ها در قطعنامه های این تشکلها به مهمترین خواستهای بخشهای مختلف جامعه اشاره شده بود، رهبران کارگری زندانی در داخل زندان علیه انتخابات، علیه شیوه تعیین حداقل دستمزد و یا در حمایت از دیگر کارگران زندانی دست به اعلام موضعهای صریح و علنی زده اند. اینها نمونه های مهمی از دخالت سیاسی و ایفای نقش سیاسی است. سوال اینست که تا به تشکلها و فعالین کارگری برمیگردد در چه مواردی باید از این اقدامات و مواضع فراتر بروند و مشخصا چه انتظاراتی از تشکلها و رهبران کارگری هست؟

حمید تقوائی: اجازه بدهید قبل از اینکه به نقش فعالین جنبش کارگری بپردازیم در مورد یک استنتاج عملی این بحث در یک سطح پایه ای تر، بر نکته مهمی تاکید کنم. به نظر من از لحاظ سازمانی و پراتیکی یک استنتاج مهم از ضرورت ایفای نقش سیاسی طبقه کارگر حزب و حزبیت است.

حزب ابزار سیاسی طبقه کارگر برای بسیج جامعه حول اهداف و برنامه طبقاتی خود و خلع ید سیاسی و اقتصادی از بورژوازی است. حضور و عروج طبقه کارگر در راس مبارزه مردم معترض به وضعیت موجود که در سئوال قبل ضرورت آنرا توضیح دادم بدون حزب و مبارزه حزبی در همه عرصه ها اساسا ممکن و حتی قابل تصور نیست.

من در نوشته های دیگری هم بر این تاکید کرده ام که کمونیسم یعنی طبقه کارگر در سیاست و حزب کمونیست یعنی طبقه کارگر در مبارزه برای تصرف قدرت سیاسی. طبقه کارگر بدون حزب سیاسی خود نه میتواند در عرصه سیاست حضور محسوسی داشته باشد و نه بطریق اولی قادرست بورژوازی را سرنگون کند و قدرت سیاسی را بدست بیاورد. این واقعیتی است که ما همیشه بر آن تاکید کرده ایم و امروز تجربه انقلابات منطقه و همچنین جنبش اشغال در غرب بیش از همیشه ضرورت حضور فعال حزب انقلابی طبقه کارگر برای تبدیل شدن به یک وزنه سیاسی در تحولات جاری و به پیروزی رساندن انقلابات و جنبشهای ضد سرمایه داری را به همگان نشان داه است.

بنابرین اولین نتیجه پراتیکی از تاکید بر ایفای نقش سیاسی طبقه کارگر اهمیت تعیین کننده نقش و جایگاه حزب و حزبیت است و این مشخصا در شرایط امروز ما یعنی ضرورت پیوستن فعالین و رهبران عملی جنبش کارگری به حزب کمونیست کارگری و فعالیت در جهت پیشبرد سیاستهای حزب.

اما در سطح مشخص تری که در سئوال مطرح کردید استتنتاج عملی این بحث برای فعالین و تشکلهای کارگری قبل از هرچیز وقوف به نقش و جایگاه سیاسی و اجتماعی طبقه کارگر در سطح کل جامعه است. این فعالین و تشکلها باید از مبارزه برای مطالبات صنفی طبقه کارگر- که بنوبه خود مبارزه ای تعطیل ناپذیر و مطلقا حیاتی برای دفاع از معیشت و بهبود سطح زندگی کارگران است- فرا تر بروند و بعنوان رهبران کل جامعه در برابر طبقه حاکمه ظاهر بشوند. حتی مبارزه کارگر بعنوان فروشنده نیروی کار و در دفاع از سطح معیشت خود امری است که مستقیما بر شرایط کار و زندگی مردمی که با فقر و بیکاری و بی تامینی اقتصادی دست بگریبانند- یعنی اکثریت عظیم مردم- تاثیر میگذارد و میتواند به محور و نیروی محرکه یک جنبش عمومی علیه حکومت سرمایه که مسبب این مصائب است تبدیل بشود. بخصوص در ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی زمینه بسیج توده زحمتکش مردم علیه فقر و عدم تامین اقتصادی تحت پرچم نقد و آلترناتیو کارگری کاملا فراهم است. این یک جنبه مهم از فعالیت رهبران عملی و تشکلهای کارگری است که بعنوان رهبران مبارزه علیه فقر و فلاکت، بعنوان رهبران مبارزه علیه ریاضت کشی اقتصادی، که در ایران طرح هدفمند کردن یارانه ها نامیده میشود، و علیه مافیای اقتصادی جمهوری اسلامی، در جامعه ظاهر بشوند و از این جایگاه نه فقط با توده کارگر بلکه با توده مردم سخن بگویند.

عرصه های دیگر مبارزه نظیر مبارزه علیه سلطه مذهب و مبارزه علیه اعدام و آپارتاید جنسی و خلاصی فرهنگی و مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و غیره نیز همه باید به عرصه فعالیت نهادها و رهبران عملی کارگری تبدیل بشود. همانطور که اشاره کردید نهادها و فعالین کارگری در موارد متعددی از جمله در اطلاعیه ها و بیانیه هایشان بمناسبت اول ماه مه بارها از مبارزه زنان و دانشجویان حمایت کرده اند و حتی رهبران کارگری در زندان بر سر مسائل مختلفی بیانیه داده و اعتراض کرده اند. اینها همه قدمهای مثبت و موثری است و یک دستاورد و پیشروی مهم جنبش کارگری بویژه در چند سال اخیر محسوب میشود. اما هنوز در عرصه های مهمی از مبارزه برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی، از جمله بخصوص مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و یا مبارزه علیه آپارتاید جنسی و برای رهائی زن، فعالین و نهادهای جنبش کارگری میتوانند نقش بسیار برجسته تری داشته باشند. تنها اعلام موضع در قطعنامه های اول مه کافی نیست. رهبران و تشکلهای شناخته شده کارگری باید در قبال مسائل و مصائب مبتلابه توده مردم- که در واقع مسائل توده کارگران نیز هست- و بویژه مساله زنان و جوانان بطور پیگیر اظهار نظر کنند، از مبارزات اقشار دیگر اعلام حمایت کنند، و همچنین توده مردم را به حمایت از مبارزات کارگری فرا بخوانند.

تا آنجا که به فعالیت مستقیم حزب ما مربوط میشود در تمامی این عرصه ها فعال بوده ایم و توانسته ایم در یک مقیاس اجتماعی نقد و خط و سیاست کارگری در این عرصه ها را نمایندگی کنیم. خلائی که وجود دارد حضور فعال نهادها و فعالین جنبش کارگری در این عرصه ها است و به نظر من دستاوردهای تاکنونی مبارزه حزبی- بعنوان نمونه علیه مذهب، علیه آپارتاید جنسی و یا علیه اعدام و سنگسار- زمینه اجتماعی پرکردن این خلاء را برای دست اندکاران جنبش کارگری فراهم آورده است.

کارگر کمونیست: حزب در اطلاعیه اش بمناسبت فراخوان جهانی بر برخی خصوصیات ویژه اول مه امسال اشاره کرده و فراخوان حمایت از فراخوان جهانی داده است. کلا ارزیابی شما از اول مه امسال چیست و مهمترین ویژگیهای آن به نسبت قبل کدامند؟

حمید تقوائی: ویژگی مهم روز کارگر امسال اینست که اولین ماه مه بعد از سر بر آوردن جنبش اشغال است. این جنبش که خود در ادامه انقلابات منطقه و با الهام از این انقلابات، و بر متن بحران همه جانبه سرمایه داری اساسا در کشورهای غربی شکل گرفته است، در واقع یک جنبش عظیم وبیسابقه ضد کاپیتالیستی است. حتی رسانه ها و مقامات بورژوازی نیز خصلت ضد کاپیتالیستی این جنبش را برسمیت شناخته اند. به نظر من نفس شکل گرفتن و سربلند کردن جنبشی با عنوان و شعار هویتی “نود و نه درصد علیه یک درصد” در قلب اروپا و آمریکا بیانگر آمادگی جامعه و مردم در سراسر جهان برای پذیرش و روی آوری به نقد طبقه کارگر به وضعیت موجود است. مشخصا نقد دولت بعنوان ابزار تامین منافع یک اقلیت ناچیز، نقد این توهم که دولت حافظ منافع کل جامعه و یا ملت است، تاکید بر طبقاتی بودن جامعه و دره عمیق بین فقر و ثروت- که در جنبش اشغال با استعاره گویای “مین استریت” در برابر “وال استریت” بیان میشود-، خواست دخالت مستقیم مردم- مشخصا تاکید بر نقش مجمع عمومی- در سیاست و تصمیگیریهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و نقد دولت مافوق مردم، همه این ویژگیهای جنبش اشغال تاکیدی بر مضمون و خصلت رادیکال آن و نقش و جایگاه تعیین کننده ای است که نقد طبقاتی کارگر یا نقد کمونیستی سرمایه داری میتواند در این جنبش ایفا کند.

همانطور که میدانید امسال دوشاخه جنبش اشغال در امریکا- شاخه لس آنجلس و شاخه لانگ بیچ- فراخوان داده اند که جهان را در اول مه اشغال کنید. همه کارگران و شاغلین و همه مردم جهان را فراخوانده اند که در این روز دست از کار بکشید، کارخانه ها و مغازه ها و مدارس و ادارات را تعطیل کنید، هر نوع داد و ستد و فعالیت و تجارت و کار و کسب را متوقف کنید، و در اعتراض به سلطه یک درصدیها- سرمایه داران- به خیابان بیائید. در این فراخوان علاوه بر خواستهای پایه ای کارگری نظیر حداقل دستمزد درخور یک زندگی انسانی و تامین شغلی و لغو قرادادهای پیمانی همچنین وضعیت کارگران مهاجر و زنان و مصائب توده مردم نیز مطرح شده و خواستهای انسانی و مترقی ای در رابطه با این مسائل اعلام شده است.

کلا روح این اعلامیه فراخواندن همه دردمندان و معترضین به وضعیت موجود به اعتراض به سلطه یک درصدیها در روز جهانی کارگر است. این فراخوان جنبش ٩٩ درصیها به نظر من هم از نظر شکل اعتراض و هم مضمون آن، در همان چارچوب سیاسی- اجتماعی ای قرار میگیرد که بالاتر توضیح دادم. یک شعار همیشگی حزب در روز جهانی کارگر این بوده است که “اول مه خیابانها مال ماست” و کارگران نیز همیشه در قطعنامه های خود بمناسبت اول مه خواستهای بخشهای دیگر جامعه و حمایت از مبارزت آنان بویژه مبارزات زنان و دانشجویان را مطرح کرده اند. امسال در یک سطح جهانی و بوسیله جنبش اشغال این امر صورت میگیرد و این ویژگی مهمی است که زمینه بسیار مساعدی برای حضور و عرض اندام سیاسی طبقه کارگر در ایران فراهم میآورد.

کارگر کمونیست: رئوس جنبه های مهم سیاست حزب برای اول مه هم در ایران و هم در سطح بین المللی کدام است؟

حمید تقوائی: اولین جنبه اعلام حمایت از فراخوان جهانی جنبش اشغال است. حزب ما در اطلاعیه ای اعلام کرده است به این حرکت می پیوندد و فعالین جنبش کارگری را نیز به این امر فراخوانده است. متن ترجمه شده این فراخوان در بعضی از سایتهای تشکلهای کارگری ایران درج شده است ولی به نظر من این هنوز کافی نیست. باید از این سطح پیش تر رفت و اعلام حمایت از این فراخوان و پیوستن به این حرکت از جانب تشکلها و شخصیتهای جنبش کارگری ایران میتواند گام بعدی در این جهت باشد. قطعنامه ها و بیانیه های تشکلهای کارگری بمناسبت روز جهانی کارگر در ایران همیشه مضمونی ضد سرمایه داری داشته اند و امسال فراخوان ضد کاپیتالیستی جنبش اشغال یک بعد و چارچوب جهانی و در عین حال مشخص به نقد طبقاتی سرمایه میدهد که میتواند مورد رجوع فراخوانها و بیانیه های کارگری در مورد اول مه امسال باشد. از نظر شکل اعتراض نیز دست از کار کشیدن و حضور در خیابانها و راهپیمائی و دعوت همه مردم معترض به این امر، میباید در محور برگذاری مراسم اول مه قرار بگیرد.
جنبه دیگر طرح مسائل مشخص کارگران در ایران است. فراخوان حزب اعلام میکند اول مه امسال روز بخیابان آمدن “علیه جمهوری اسلامی، علیه فلاکت و تحریم اقتصادی، علیه تهدید جنگی، برای شادی و رفاه و آزادی، برای بدست گرفتن اختیار زندگی” است. این چارچوب عمومی مبارزات و اعتراضات جاری در ایران است. امسال بویژه بیکارسازیهای گسترده و فقر و فلاکت و گرانی کمرشکن در جامعه بیداد میکند و مبارزات وسیع کارگران در برابر این وضعیت موقعیت ویژه ای به جنبش کارگری در صف اول مبارزه توده مردمی که معیشت و زندگی شان بوسیله مافیای اقتصادی جمهوری اسلامی بتاراج میرود، بخشیده است. روز اول مه روز عرض اندام جنبش کارگری در راس توده مردم به ستوه آمده در مقابله با یک درصدیهای حاکم در ایران است.
در سطح بین المللی حزب میکوشد اول مه امسال را به نقطه اوجی در فعالیتهای همیشگی اش در جلب حمایت از مبارزات کارگران در ایران، در مبارزه برای آزادی کارگران و کلیه زندانیان سیاسی و جلب همبستگی با جنبش کارگری، با جنبشهای اعتراضی زنان و با مبارزات بیوقفه ای که در عرصه های مختلف علیه جمهوری اسلامی در جریان است تبدیل کند. برقراری ارتباط نزدیکتر با فعالین جنبش اشغال در اروپا و آمریکای شمالی برای پیشبرد این وظایف یکی از اولویتهای حزب در دو ماهه اخیر بوده است و در این زمینه- بعنوان نمونه در ورتسبورگ آلمان در کمپین دفاع از پناهندگان و در برخی از شهرهای دیگر اروپا و کانادا در همکاری برای تدارک مراسم اول مه- دستاوردهای خوبی داشته ایم.
شعار محوری ما برای اول مه “همه قدرت به ٩٩ درصدی ها” است. به نظر من این شعار نه تنها مضمون و جهت گیری انقلابات منطقه و جنبش اشغال را منعکس میکند بلکه در شرایط مشخص سیاسی ایران نیز بیانگیر خواست و هدف طبقه کارگر در مبارزه برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی است. اول مه امسال روزی است که کارگران ایران همدوش و همبسته با کارگران جهان عزم خود را برای خلع ید سیاسی و اقتصادی از یک درصد سرمایه دار و برپائی یک دولت و جامعه نوع کمونی که بر اعمال اراده مستقیم توده مردم استوارست اعلام میدارند.*