پروسه و پراتیک آزادی بیان

۱٫ آزدای بیان چیست؟

آزادی بیان یعنی هر انسانی آنچه را که میخواهد بیان کند. حالا این بیان از طریق صحبت کردن باشد یا سخنرانی یا آواز خواندن یا نقاشی یا جمع کردن آشغال یا تخمه فروشی یا دکتری یا کار سیاسی. مفهوم جامع تر آزادی بیان ابراز وجود است. من هر جا آزادی بیان را بکار ببرم هردو مفهوم مورد نظرم هست. همانطور که رفیقمان اژدر مارالی در مقاله اش در نقد مقاله من نوشته بود محدودیت بر آزادی بیان همیشه از طرف طبقه حاکمه بوده است. این البته در حوزه سیاسی صحیح است و من با ایشان همنظر هستم و همان را برایش نوشتم. این البته یک بیان جامع نیست. من این را قبول دارم که نظام سرمایه داری، در حال حاظر و از بدو وجودش، منبع و مرجع محدودیت بر آزادی بیان بوده است. اما آزادی بیان به شیوه های بسیار مختلف و در اقشار مختلف و در گروههای مختلف و در خانواده ها و در فیس بوک ها و همه جا محدود میشود که رجوع به نظام سرمایه داری صرف کمک زیادی به فهم موضوع نمیکند. این درست که ریشه نظام سرمایه داریست، اما این هنوز تن و شاخه ها و اندامهای مسئله محدودیت و عامل محدودیت را توضیح نمی دهد.

۲٫ آزادی بیان از آنجا که یک پدیده است محدود است

هر پدیده ای محدود است. بنا به وجود خود محدود است. ما هیچ پدیده نامحدودی نداریم. تنها پدیده نامحدود خدا هست که آنهم نیست. این یک تفکر علمی هست و میشود آنرا ثابت کرد. من اینجا تلاش میکنم این اثبات را شروع کنم و امیدوارم به پایان برسانم. البته دنیا خودش یک پدیده است و بنا به این نظریه باید محدود باشد. من پاسخ علم فیزیک را به این که دنیا در مجموع محدود است یا نه را نمی دانم. میدانم که پاسخ روشن نیست و هر دو نظریه محدود بودن و یا نامحدود بودن کل دنیا هنوز مورد بحث است. اما در اینکه هر پدیده ای محدود است تردیدی نیست. این حکم هم در مورد پدیده های طبیعی ثابت است و هم در مورد پدیده های اجتماعی. محدود بودن پدیده ها بخاطر روابط متعدد و پیچیده ای که با پدیده های دیگر دارد به آن تحمیل میشود. من در یادداشت خود مثال الکترون را زدم که در رابطه دائمی با پروتونها و نوترونها و الکترونهای دیگر و کل دنیا هست و بخاطر این رابطه محدود است. سطح انرژیش محدود است، مدار حرکتش محدود است، وزن و سرعت و غیره اش محدود است. انسان هم یک پدیده است. انسان هم محدود است. قدرتش محدود است. قد و وزن و تفکر و روحیات و آزادیهایش محدود است. آزادی انسان از هر نوعی، بیان، نوشتن، در آمد، شغل، رفتار، و … محدود است و آزادی بیانش هم محدود است. قید و بند های طبیعی و اجتماعی این محدودیتها را تحمیل میکنند. رابطه یعنی محددیت. بلحاظ علمی رابطه بین هرد دو پدیده آنها را محدود میکند. رابطه بین الکترون و پروتون هرد دو را محدود میکند. انسان هم یک پدیده طبیعی هست و هم یک پدیده اجتماعی و به همین دلیل محدود است. به همین خاطر هم تمام ذهنیت و عینیت انسان محدود است. به همین خاطر هم تمام پراتیک انسان محدود است. آزادی هم نوعی پراتیک است و بنابر این محدود است. آزادی هم یک پدیده اجتماعی هست و بنابر این محدود است. آزادی بیان هم باید محدود باشد. این یک نتیجه گیری علمی و منطقی هست. اگر کل محدود باشد جزء هم باید محدود باشد. بنابر این آزادی ابرازوجود محدود است. این لپ کلام من در مخالفت با آزادی بی قید وشرط بیان است. آزادی بی قید و شرط بیان بطور تئوریک و پراتیک امکان پذیر نیست و عملی نیست. این اختلاف ریشه ای من با اصغر کریمی هست. این در عین حال بخشی از اختلافات ریشه ای من سعید صالحی نیا هست.

Habib Biktash اختلاف من با سعید علاوه بر بعد علمی و منطقی قضیه آزادی بیان، یک اختلاف اساسا سیاسی هست. من فکر میکنم سعید پرچم راست را در این حزب برداشته است. من تلاش خواهم کرد این را نشان دهم.

یاد داشت: به بیان دیگر نمی شود چیزی را که بنا به تعریف و بنا به علم و منطق محدود است نامحدود قلمداد کرد یا نام برد یا پراتیک کرد.

حبیب بکتاش
۱۹ آوریل ۲۰۱۲