اسماعیل ویسی: اوضاع سیاسی عراق بحرانی است، حکومت ائتلافی در مرکز از لحاظ سیاسی در موقعیت شکنندهای بسر میبرد. ریشهی این بحران چیست و موئلفههای منطقهای دخیل در آن کدامند؟
عبداله دارابی: من در نوشتهای قبلی خود بتاریخ ۳۱ مارس ۲۰۱۲ در همین رابطه به بحران سیاسی موجود درعراق اشاره کردهام و در پاسخ این سئوالات هم، به اختصار به موئلفه های جهانی و منطقه ای آن هم خواهم پرداخت. ما به یاد داریم بعد از سقوط بلوک شرق(سرمایه داری دولتی)، آمریکا بمنظور هژمونی خود بر جهان، وجود سلاح اتمی در عراق را بهانه کرد و وحشیانه آن کشور را بمباران نمود و شیرازه جامعه را از هم پاشید. سپس با محاصره اقتصادی به جنگ خود ادامه داد، تا اینکه ۹ سال قبل به کمک دول غرب و ناتو از راه دریا و زمین و هوا مجددا عراق را مورد حمله وحشیانه قرار داد که نتیجه آن به ویران شدن جامعه عراق و سقوط صدام حسین و رژیم بعث منجر گردید و سر انجام خود نیز با شکست مفتضحانه از عراق خارج شد. مردم عراق ازآن پس تا به امروز، امنیت و آسایش را بخود ندیده و کشورشان به محل کشمکش و تاخت و تاز نیروهای ارتجاع مذهبی و قومی از یکسو، و تروریسم عنان گسیخته و دخالتگری آشکار کشور های همسایه منطقه از سوی دیگر تبدیل شد. خیلیها بر آن بودند با فرو پاشی رژیم بعث، نُرم زندگی واقعی در عراق برقرار خواهد شد و عراق به کشور باثباتی تبدیل میشود. اما بعد از آن، عراق به محل تاخت و تاز گروههای رنگارنگ مذهبی و قومی تبدیل گشت و یکی از نتایج حاصل از این کشمکشها، ائتلاف گروههای شیعه و احزاب ناسیونالیست کرُد را به صحنه گردان سیاست درعراق تبدیل کرد. این ائتلاف سرهمبندی شده، در نشست ۲۰۱۰ اربیل با دخالت دادن گروههای سنی مذهب و سهیم کردنشان در حاکمیت، تناسب قوای ۹ سال قبل مالکی و ابواب جمعیاش با دو حزب پارت دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی تغییر کرد و بدینوسیله عمر مفید حکومت ائتلافی ۹ ساله گروههای شیعه طرفدار مالکی و جریانات ناسیونالیست کرُد تضعیف گردید. این اتفاق، یک شبه صورت نگرفت. اما بروز علنی این رویداد، با فرار طارق هاشمی به کردستان و پیام نوروزی مسعود بارزانی، آشکارتر گردید که پشتوانه تلاش چندین ساله کشور های امپریالیستی و دولتهای مرتجع منطقه از جمله ایران، عربستان سعودی و ترکیه را در کارنامه خود داشت، که برای هیچ کسی قابل انکار نیست. اکنون همه بسادگی میتوانند جبهههای اعراب سنی و ایران شیعه را بین گروه های دخیل در صحنه سیاسی عراق مشاهده کنند و دخالتگری آشکار و عریان آنها را در حاکمیت کردن در عراق ببینند. ولی با وجود آن، باید بر این نکته واقف بود که، مهم ترین فاکتور در بازگشت سنیها به متن سیاست در عراق، نزدیکی و همسویی فعلی احزاب کرُد با آنهاست. که نسبت به بقیه فاکتهای دیگر بر جستهتر و مهمتر است. این اقدام اخیر بارزانی، در عین حال یک رویکرد جدید برای احزاب کرُدی از جمله پارت دمکرات کردستان عراق محسوب میشود که احتمال دارد بتدریج به سمت جبهه اعراب تغییر جهت دهد. البته این جهت گیری، خود مستلزم تغییر و تحولات بیشتری در سطح منطقه است که به زمان نیاز دارد..
طی یکسال اخیر، اتفاقات مهمتری در شمال آفریقا اتفاق افتاد که هر یک از بلوکهای موجود در سطح منطقه میکوشند نتایج حاصل از آنرا به کیسه خود بریزند و در سطح منطقه دست بالا را پیدا کنند. از قراین پیداست تا کنون عقربه به نفع دولتهای سنی مذهب منطقه و خود عراق چرخیده است.
اسماعیل ویسی: به موئلفههای دخیل جهانی و رقابت دولتهای منطقه در قدرتنمایی و سهمخواهی و تأثیرگذار بودنشان در عراق اشاره کردید، ولی چند روز قبل “مسعود بارزانی در پیامی تاکید نمود اگر حکومت مرکزی به زور و تحت فشار قراردادن و عدم پرداخت سهم بودجهی کردستان ادامه بدهد، برای تعیین تکلیف نهایی به مردم مراجعه خواهد کرد؟”. آیا مراجعه بارزانی به مردم کرُد، به معنای”طرح استقلال کردستان”، جدایی از طریق مراجعه به آرای عمومی مردم است؟
عبداله دارابی: نه ائتلاف ۹ سال قبل بین سران قومی و مذهبی و نه جنگ و دعوایی امروزشان با همدیگر، هیچکدامشان به خاطر منافع مردم کرُد و عرب و مراجعه به آرای عمومی آنها صورت نگرفته است. برعکس، قبل از هر چیز این ائتلاف، پیشاپیش سرکوب مبارزات بر حق کارگران و مردم آزادیخواه را در اولویت مشترک خود قرار دادند و از هیچ تلاشی برای فرو نشاندن مبارزات مردم دریغ نکردند. مضافا بر این، جدال و کشمکش های بین هر دو جریان ارتجاعی در بغداد و کردستان، ناشی از سیطره یافتن بر ثروت هنگفت جامعه عراق و بکار گرفتن آن در راستای قدرتمند کردن هر چه بیشتر صفوف خودشان بود. علاوه بر آن، نفس همین رویداد، باعث گشت ۹ سال توافق و ائتلاف فیمابین این دو جریان زیر سئوال برود و آنها را از ادامه همزیستی با همدیگر بینیاز سازد. در نتیجه، مراجعه بارزانی بمردم کرُد هیچگاه از سر دلسوزی بحال و روزآنها نیست و نخواهد بود. حتی اگر روزی طرح “استقلال کردستان” هم به میان کشیده شود، احزاب ناسیونالیست کرُد بدون سلطه و سیطره خود بر آن، هیچوقت به رای مردم در قبال آن تن نخواهند داد و زیر بار آن نخواهند رفت. با توجه به آن”مسئله ملی” برای سران احزاب قوم پرست کرُد، همواره بمثابه یک کارت معامله سیاسی به حساب آمده که هر وقت مصلحت دانستهاند آنرا در راستای منافع طبقاتی خود بکار گرفتهاند و امروز هم مصلحت ایجاب میکند آنرا علیه مالکی و طرفدارانش بکار بگیرند.
اسماعیل ویسی: بنظر میآید قدرت نمایی و سهم خواهی کشورهای منطقه در عراق، اوضاع را بغرنج تر کرده است. با وجود آن، آیا همزیستی ۹ سال قبل بین دو حزب ناسیونالیست کرُد با جناح مالکی، به حالت اولیه خود باز می گردد؟
عبداله دارابی: بنظر من بار دیگر همزیستی ۹ سال قبل بین احزاب ناسیونالیست کرُد با مالکی و جناحش، به حالت اولیه خود باز نخواهد گشت. چون طی این مدت، هر دوی آنها به گونهای باور نکردنی نیرومند و قدرتمند شدهاند و بخاطر آن، اشتراک و ئتلاف بین آنها ضرورت و خاصیت اولیه خود را از دست داده است. طی۹ سال اخیر، تناسب قوای بین گروههای موجود در رأس هرم قدرت درعراق وکردستان تغییر کرده است. اکنون صحبت از توانایی و اقتداریست که جریانات بارزانی و مالکی طی ۹ سال حاکمیت بر عراق و کردستان در راستای منافع گروهی خود بدست آوردهاند و بسرعت در صدد افزایش و تحکیم و تثبیت آن هستند. اکنون مالکی همزمان خود را وزیر دفاع امنیت، فرمانده کل نیروهای مسلح، رئیس شورای عالی امنیت ملی، رئیس بانک مرکزی و… می نامد و مستمسک قانونی را هم برای آن فراهم کرده است. اکنون مالکی آشکارا فریاد میزند که توافق در عراق معنی و مفهوم خود را از دست داده، اگر کسانی حرفی یا انتقادی دارند باید بیایند و با دولت مذاکره کنند. با توجه به آن، تغییرات غیر قابل تصور در صفوف هر یک از این جناح ها شکل گرفته و در درجه اول همزیستی کنار همدیگر را برای آنها از ضرورت اولیه خود تهی کرده است. اکنون بارزانی، مالکی را نماینده واقعی شیعیان نمیداند و از نظر او فرزندان صدر و حکیم نمایندگان اصلی شیعیان عراق بشمار میروند. مالکی قدرت مطلقه میخواهد، احزاب ناسیونالیست کرُد و سنی هم بشدت با آن مخالف هستند. باتوجه به این تغییر و تحولات، اکنون گروههای سنی مذهب “العراقیه” هم خود را در برابر مالکی تنها نمیدانند و بر این باورند فضای تلاش و فعالیت برای آنها نسبت به گذشته باز تر مهیاتر شده است. و کشورهای قدرتمند سعودیه و قطر هم دومین فرد مبارز طیف آنها( طارق هاشمی) را به عنوان مهمان و پناهنده خود پذیرفته اند. در نتیجه آنها این اقدام آشکار کشور های سنی مذهب عرب را بعنوان امتیاز مثبت برای خود ارزیابی میکنند.
اسماعیل ویسی: کلا دورنمای این اوضاع را چگونه می بینید؟ در چنین شرایطی احزاب و جریانات کمونیست چکار باید بکنند؟
عبداله دارابی: من دورنمای بحران سیاسی عراق را متحول میبینم. چون دخالتگری هر یک از کشورهای منطقه به منظور یارگیری در داخل عراق، بیش از هر زمان دیگری آشکارتر و عریانتر گشته و می رود تا توازون قدرت تاکنونی موجود درعراق را به نفع طیفی از آنها ها تغییر دهد و مثلث تا کنونی احزاب “ناسیونالیست کرُد، و سنی و شیعه” را بکلی متحول و دگرگون نماید. چون واقعیت نشان میدهد که یار گیری قبلی برای بقای و ماندگاری خود در قدرت حاکمه عراق، در قالب و روال گذشته دوام نخواهد یافت و دیر یا زود ائتلافهای چند سال گذشته جای خود را به ائتلافهای جدیدتر و رام شدهتر خواهند داد. چون فایق آمدن بر بحران و مشکلات فعلی به سبک سیاق گذشته غیر ممکن گشته و ادامه این کشمکشها هم، حاکمیت فعلی عراق را به لب پرتگاه خواهد برد. در نتیجه، باید فعالانه مراقب اوضاع بود و پروسه تعیین تکلیف نهایی سیاست در عراق را با احساس مسئولیت جدی در قبال سرنوشت کارگران و جامعه عراق تعقیب نمود و آنرا دنبال کرد.
احزاب و جریانات کمونیست و آزادیخواه در عراق، پیشاپیش بایستی ماهیت خودِ این بحران و منافع هر یک از جریابات ارتجاعی دخیل در آنرا بخوبی افشا نمایند و نشان دهند ادامه این جدال، مطلقا بخاطر منافع کارگر و مردم زحمتکش عراق و کردستان نیست. این تلاش افشاگرانه در ادامه خود باید بخود آگاهی هر بیشتر مردم و متحد شدن و متشکل شدنشان زیر پرچم رهایی بخش کمونیستی کارگران کمک نماید. اما موضوع “مسله ملی” در کردستان عراق، به گونه دیگری است و از ظرافت سیاسی و تاکتیکی خاصی برخوردار میباشد چون کماکان در سطح منطقه یک مساله سیاسی مطرح است که توجه کردن به آن ضروری و الزامی است. کمونیستها هر جا باشند کماکان خواهان برقراری یک نظام سیاسی غیرقومی، غیرمذهبی و رفع کامل هر گونه ستم ملی هستند و آنرا تبلیغ میکنند. در جایی چون کردستان عراق، بدلیل سابقه ستم ملی و کشتار های جمعی مردم توسط دولتهای مرکزی عراق، مردم بلحاظ حقوقی دارای حق جدایی و تشکیل دولت مستقل هستند که اصولا از طریق رفراندوم آزاد برای ماندن یا نماندن با کشور عراق تعیین تکلیف میشود. کمونیستها در عین حال بلحاظ تبلیغی برای مردم روشن میکنند که “استقلال”، قطب نمای رسیدن به آزادی و رفاه و خوشبختی مردم نیست، بلکه تنها حل یک معضل دیرینه باقی مانده از جدال جنبش ناسیونالیستی با دولتهای استبدادی و فاشیستی است که باید حل شود. کمونیستها در این رابطه مشخص بایستی نهایت دقت و تلاش خود را بکار ببندند و اجازه ندهند “مساله ملی” به کارت معامله سیاسی در دست ناسیونالیستها باقی بماند و بوسیله آن مردم فریب دهند. باید آگاهانه به آن برخورد نمود و اجازه ندهیم جریانات ناسیونالیست کرُد بوسیله آن بیش از این مردم فریب دهند.
عبداله دارابی ۱۵ آوریل ۲۰۱۲