در نقد نظرات مظفر محمدى در مورد اتحادیه کارگران اخراجى و بیکار

سعید ولدبیگی  
تاثیر نظم اقتصادی جمهوری اسلامی بر روند رو به رشد بیکاری در چند ساله اخیر در دو حوزه داخلی و خارجی قابل بررسی است،دست و پا زدن جمهوری اسلامی در سیاستهای شتابزده و غیر معقول خود درعرصه های مختلف اقتصادی امروز بیش از پیش یقه حاکمان سرمایه داری اسلامی را چسبیده است وکار به جائی رسیده که احمدی نژاد در برنامه های تلویزیونی با طرح سوالاتی با مضمون خروج از بحران موجود ،از مردم جواب میخواهد.

مشخصا انجام مصاحبه های تلویزیونی با مسئولین حکومتی با هدف تبیین سیاستها و پاسخ به سوالات مردم انجام میپذیرد،اما فضای سنگین اعتراضی مردم در تمامی جنبه ها به جائی میرسد که رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی در پاسخ به این سوال انسانی که چرا میکشید؟چرا سنگسار و اعدام دسته جمعی؟چرا حمله به آزادیهای مدنی به نام مبارزه با اراذل و اوباش؟چرا تعطیلی فله ای مطبوعات ونشریات دانشجوئی؟چرا پرونده سازی و شکنجه برای دانشجویان،محققین و فعالین اجتماعی؟… از خود مردم پاسخ را میخواهد.پر واضح و مشخص است که وی مستاصل ونا امید تنها با دروغ پردازی و نقض مکرر گفته های خود در برنامه های عملی اقتصادی جمهوری اسلامی، رو به اجتماع داد میزند پس چه کار کنیم؟ معلوم است حاکمیتی بدون برنامه های پویا و کارشناسانه اقتصادی ،فرهنگی و اجتماعی،جوابی در پای عمل نخواهد داشت. ،هرچه به پیش میرویم جمهوری اسلامی ناتوان تر در مقابل سیاستهای بین المللی تنها با فشار غیر قابل تحمل به رفاه مردم به دنبال خروج از بن بستهای اقتصادی پای میز چین و روسیه مینشیند و آمریکا نیز همچنان در ترس ازجنبش ضد سرمایه داری جهانی صفوف امنیتی خود را برای محدود کردن آزادیهای مردم در سراسر دنیا تقویت میکند؛آنچه در هر دو جبهه خود نمائی میکند تلاشی برای خروج از منطق درونی سیستم سرمایه داری در اشکال مختلف آن است وتاثیر مردم در تغییر حاکمیت جمهوری اسلامی را تنها وارد کانال انقلاب کارگری میکند. با کمی تامل در اقتصاد درونی ایران وکارنامه جمهوری اسلامی میتوان تغییر حکومت در ایران را تنها حاصل یک انفجار درونی بر پایه اعتراض مردم دانست، براساس آمارهای رسمی شمار بیکاران ایران حدود ۳٫۵ میلیون نفر اعلام میشودکه سالانه ۸۰۰ هزار نفر به اعضای آن میپوندند پاسخ حکومت در مقابل این معضل تنهاایجاد سالانه ۵۷۰ هزار شغل جدید بر اساس همان قانون کاری است که تابوتش توسط کارگران در خیابانهای تهران حمل شد.جواب جمهوری اسلامی به این برنامه در حال حاضر طرح بنگاه های زودبازده است این طرح یکی از برگه های احمدی نژاد درشعارهای تبلیغاتی بود که قرار بود با سرمایه گذاریهای انجام شده ۰۰۰/۱۲۰۰ شغل ایجاد کندکه درعمل بر اساس گزارش وزارت کارتنها ۴۳۸۰۰۰ شغل ایجاد شده است،شغلهای ایجاد شده زندانی است در زندان دیگر.تمامی این برنامه ها زمانی است که درچشم انداز برنامه چهارم توسعه باید نرخ بیکاری به ۸٫۵ درصد میرسید ، این درحالی است که جمهوری اسلامی بتواند سالانه بیش از ۰۰۰/۹۰۰ شغل ایجاد کند. ،این درست است که جمهوری اسلامی در گرداب اقتصادی خود به سرعت فرو میرود و زیر کثافت خود خفه میشود اما در این میان چند میلیون انسان زحمت کش و چند میلیون کودک بی گناه باید قربانی شوند؟ اعتراض به شیوه متشکل توده ای طبقه زیردست به طبقه حاکم از پدیده های گریز ناپذیر جوامع سرمایه داری است اما در این میان نقش سازماندهی و اتحادیه ها در هدایت و انسجام چنین اقداماتی و خالص کردن آنها از هر بیماری و گرایش ضد کارگری بسیار حیاتی و تعیین کننده است،چرا که امروز فارغ از هر درکی از تشکل ،متشکل شدن ومتشکل ماندن در مطالبات مردمی از بدیهیات مبارزه ومطالبات روزمره توده زحمت کشان است ،اما این تشکل در فضای حال حاضر ایران چگونه باید باشد؟مطمئنا بحث ما از تشکل ،حول طبقه کارگر میچرخد ،مهمتر از همه تغییر از وضعیت تدافعی به تعرضی است که امروز میبینیم در ماجرای جیره بندی بنزین ابعاد تازه ای را به میدان میآورد به شکلی که دولت مجبور میشود نیروهای سرکوبگر بسیج را در قالب گردانهای متعدد به میدان بیاورد و در مقابل این موج اعتراض سراسری نیروهای نظامی خود را به میدان بیآورد همین اعتراضات مردم که از دید عالیجناب مدرسی و قبیله نمیشود نمیتوانیم از نشانه های عقب نشینی مردم و پیشروی دولت است!!!!!!!! موجب استعفای دو وزیر صنایع و نفت شد.اما با نگاهی گذرا به همین روز ۱۸ مرداد و رژه جهانی برای آزادی فعالین کارگری این را نشان میدهد که دشوار بودن امرسازماندهی به معنای عدم امکان آن نیست ،استبداد تنها در شکل و ابعاد تشکل تاثیر میگذارد اما نفس آن را زیر سوال نمیبرد..دولت خود به عنوان بزرگترین کارفرمای طبقه کارگر از مهمترین موانع طبقه کارگر در تشکل یابی است،این در حالی است که بیش از نیمی از مردم در فقر مطلق زندگی میکنند و این همان ارتش ذخیره ای است که فقط برای بقا میجنگدهمان ذخیره بسیار حیاتی برای سرمایه داری، در واقع یکی ازبزرگترین پتانسیلهای انقلاب اجتماعی هستند،در این میان اتحادیه اخراجی و بیکار نسل تازه ای از مبارزان طبقه کارگر را به میدان میآورد که به واسطه دخالت مستقیم در وقایع روزمره وبرخورداری از سواد و آگاهی نسبی نسبت به شرایط مشابه دردهه های اخیر وحرارت بیشتر نسبت به تعرض و شوریدگی در مقابل سرمایه میتوانند نقش کلیدی را درانقلاب کارگران و تحقق جامعه سوسیالیستی ایفا کنند ،امروز آرزوی داشتن حداقل یک زندگی، انسان را به مرز جنون میبرد .عشق،نان ،مسکن،جایگاه اجتماعی و آرامش خواسته جوانانی است که با ضریب بالائی وارد بازار کار میشوند. نیروی کارگران با تشکل و سازماندهی مستقل(ازدولت)و موثر(در ارتباط و پیوند با اتفاقات و جنبشهای اجتماعی) وارد مبارزه می شودو با علم به اینکه مبارزه در بخشهای مختلف یکسان به پیش نمیرود وتحت تاثیر عواملی همچون شرایط زیست و محیط کار قرار داردبه سوی تشکلهای خود میرود .تشکلهای کارگری کانون مبارزات خود کارگران است ،خودش کانون ه
دف است در این میان کارگران صنعتی کارگران اخراجی و قراردادی که در آستانه اخراج هستند، در اتحادیه های خود نوک پیکان این تشکل را نمایندگی میکنند.در این شکی نیست که کارگران صنعتی با اعتصاب ومتوقف کردن چرخه تولید میتوانند کمر دولت را بشکنند اما در این میان این کارگران قرردادی هستند که هر ۳ ماه یکبار شبحی روی سرشان به پرواز در میآید و کارگران و جوانان بیکارندکه در پی دستیابی به پائین ترین مایحتاج زندگی نیازمند تشکلی مستقل و نهادی برای پشتیبانی از خود هستند وجود اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار امروز بیش از هر زمانی نیاز به تقویت و تحرک دارد ،کارگرانی که امروز مشغول به کار هستند خواستها و نیازهای متفاوتی با یک کارگر بیکار دارند.یک کارگر شاغل در پی از دست ندادن کمترین مجالی است که برای بردگیش وجود دارد ودر پی تثبیت و بهبود آن به جنگ کارفرما میرود ،این سیل بیکاران، فقر وحشتناک ووضعیت نابسامان رفاهی مردم است که خواستهای کارگران در مقابل کار فرمایان را به حالت تدافعی میبرد ودر برخی مواقع خواستار حفظ حداقل است.اما در میان بیکاران سمت وسوی خواستها متفاوت است در جائی که هنوز بیکاران به صورت رسمی یا قراردادی پای بردگی خود را امضا نکرده اند بلکه تنها در فضای کارگاه کارفرمای بزرگتری به نام دولت چرخ میخورند ،در اسارت بزرگتری آزادهستند. او راحت تر میتواند متشکل شود .کافی است در یک صبح دل انگیز تابستانی که درجه هوا بالای ۵۰ درجه ،رطوبت بیش از ۸۰%وهوائی الوده تر از بحرانی ترین روز تهران است در جلوی یکی از ورودی سایتهای عسلویه بایستید وخیل بیکارانی را که منتظرند کارفرما در توقف چند ثانیه ای اتوبوس حامل کارگران وی را بپسندد را ببینید.در این میان توقف اتوبوس و هجوم کارگران به سوی اتوبوسها تلاش هزارن بیکار را که از سراسر ایران،افغانستان و حتی عراق در جست و جوی کار امده اند را میبینیم.کافی است چند ساعت بعد به سراغ همان کارگر بروی که لحظات پیش  توسط کارفرما پس زده شده،او دارد خودش را سازماندهی میکند او دارد در همان لحظه با دوستانش بر روی تکه پارچه ای مینویسد یا کار یا بیمه بیکاری … این یک خواست است یک مطالبه تعرضی است که نیاز به تشکل و سازماندهی دارد .امیدوارم مظفر محمدی و یارانش به جای نه گفتن کمی زحمت به خود داده و تفاوت کارگران بیکار و شاغل را متوجه شود .تفاوت در شکل خواستهاست ،"مبارزه در بخشهای مختلف یکسان پیش نمیرود بلکه تحت تاثیر عوامل محیطی قراردارد" این وجود اجتماعی و موقعیت اجتماعی و اقتصادی انسانهاست که شعور آنها را شکل میدهد "این را میشود از "دکترین مارکس" استخراج کرد.آن بخش قابل اتکائی که میتواند در شرایط حاظر به تقویت کارگران به تصرف قدرت کمک کند ،خصلت تعرضی کارگران است که کارگران اخراجی و بیکار بر اساس شرایط و موقعیت اجتماعی شان از این خصلت بیشتر برخوردارند یک کارگر شاغل خواستها و مطالباتی همخوان و همسو با شرایط و وضعیت رفاهی و اقتصادی خود را دارداما یک کارگر اخراجی و بیکار حمله به حداکثر خواست خودش میکند،تعرض  میکند وکار میخواهد آنچه مطمئنا تفاوت را نشان میدهد درجه اهمیت مطالبات طبقه کارگر در دو بخش شاغل و بیکار است که داشتن کار ،داشتن حداقل دستمزد و حداقل وضعیت در حال حاضر برای یک کارگر در ارجحیت قرار دارد تا خواست تقلیل ساعت کاری . تفاوت وضعیت کارگران و تاثیر شرایط کار بر مبارزه ونقش آنها در اعتراضات اجتماعی است که اتحادیه های متفاوتی را با یک هدف مشترک به خدمت طبقه کارگر میآورد .در این میان که سیل عظیمی از کارگران وارد بازار میشوند و به عنوان یکی از معضلات رژیم به جمهوری اسلامی فشار میآورند؛ اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار  به عنوان یکی از تشکلهای کارگری مورد بحث است .مظفر محمدی در مقاله ای از بی فایده بودن اتحادیه و پاین عمر آن سخن میگوید و تنها راه نجات کارگران اخراجی و بیکار را در کج کردن سر اتحادیه به کارخانه ها میداند.تلاش مظفر محمدی برای تضعیف و بی ارزش جلوه دادن مبارزه کارگران دراتحادیه کارگران اخراجی و بیکار را میتوان در امتداد سیر فکری یارانش پیدا کرد که مبارزه امروز را ،به میدان آمدن کارگران را، و شرکت در اعتراضات را حماقت میدانند . چند خط از آنچه مظفر محمدی در شتر مرغنامه خود میگوید:
 اگر مجمع عمومی به صورت مداوم ومستمر برگزار شود دیگر شوراست ،مجمع عمومی نیست .آقای محمدی در جریان نیست که در حال حاضر تشکل ها تحت فضا و شرایط دیکتاتوری خودش را پیدا میکند و این تنها مجمع عمومی است که نمیشود برایش پاپوش ساخت(منصور حکمت ؛سندیکا،شورا،جنبش مجمع عمومی)هیئت نمایندگی کارگران فی نفسه هنوز تشکل توده ای کارگران نیست.در شرایط حال حاضر ایران، نمایندگان کارگران با سران اتحادیه ها در اروپا هم ارز نیستند تنها حمایت و پشتیبانی کارگران در قالب رای را در کیسه خود دارند در شرایط این چنینی اگر کار این هیئتها را متوقف کنند مسلما باز کارگر درگیر مشکلات و سوالات روزمره خود است .آقای محمدی میفرماید ابزار فشار آوردن اتحادیه به دولت چیست ؟ مکانیسم بزرگ شدن و توده ای شدن اتحادیه چیست؟ افشاگری است؟ تجمع و تظاهرات زنان و مردان بیکار و اخراجی و کودکان و خانواده هایشان در خیابانها و میادین و زدن بر ته دیگهای خالی است؟ جمع آوری تومار و نامه نگاری به مراجع دولتی است؟  پس جناب مظفرمحمدی باید چه کار کرد؟ با اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار، سراسری و غیر سراسریش نمیتوان جلو موج وسیع و ضدکارگر
ی بیکارسازی و قراردادهای سفید و موقت را سد کرد و گرفت. این کار بدون دخالت و حضور میلیونها کارگر شاغل که این تهدید روزانه بر بالای سرشان است ممکن نیست.کارگران اخراجی و بیکار مجامع عمومی منظم داشته باشند این دیگر شورا است، اتحادیه نیست. مجامع عمومی منظم شکل دیگر تشکل کارگری است و در اساس با شکل اتحادیه ای کاملا متفاوت است.!!. منصور حکمت در جواب شما میگوید در شرایط حاظر بهترین راه اجتماع کردن و پای یک خواسته را امضا کردن است واضح است که در این سنت هم کارگران نماینده انتخاب میکنند. اما این نمایندگان پشتشان به مجمع عمومى کارگرى، به تصمیمات آن و به قابلیت تجمع مجدد آن گرم است. جنبش مجمع عمومى قدم اول، و سنگ بناى، جنبش شورایى است.محمدی با حمله به مجمع عمومی اتحادیه، درک ناقص خود از شوراها و مجامع عمومی را نمایان میکند و مصداق شتر مرغ تعریف بسیار زیبائی است که خودش زحمتش را کشیده است.مطمئنا امروز شاهد برپائی کمیته های کار خانه هستیم کمیته هائی که متشکل از نمایندگان کارگری هستند و اینجا دیگر این جمله منصور حکمت به میدان میآید که: بمجرد اینکه تناسب قوا اجازه بدهد این رفقا در سطح کارخانه‌‌اى و حتى فراکارخانه‌‌اى یک شکل علنى به وحدت عمل مبارزاتى خود میدهند و نوعى رهبرى عملى و علنى براى کارگران تشکیل میدهند. این جنبش اتحادیه‌‌اى نیست. رادیکال‌تر از آن است، سوسیالیست است. این را باید بدانید که این وضعیت با جنبش شورائی متفاوت است زیرا مبارزه در این حیطه از سنت مبارزه اتحادیه ای وام میگیرد ،در حالی که در شوراها خود-سازمانیابى توده کارگرى براى ابراز وجود طبقاتى و اِعمال حاکمیت که بنیاد جنبش شورائی است را به میدان میاورد.اینکه میگوئید این دیگر خود شورا است ،با کمی تامل میشود گفت بله این خودش شورا میتواند باشد و در بسیاری از جاها هم هست .تلاش برای ایجاد شوراها و تشکیل مجامع عمومی در مقابل هم قرار ندارند . وظیفه ما به عنوان فعالین کمونیست کارگری و جنبش شورائی تلاش برای تقویت خود سازمانیابی کارگران در رسیدن به قدرت و اعمال اراده است،حال تلاش برای به وجود آوردن این سنت پایه ای به نام مجمع عمومی و به عنوان زیر بنای جنبش شورائی و اصلا به عنوان بهانه ای برای تشکیل شوراها در کارخانه ها از نظر ایشان مسیری اشتباه است؛ چون سیر رادیکالیسم را به سمت سوسیالیسم سوق میدهد و این   چهره منشعبین را در قالب مترسکی در انتظار کلاغ  به تصویر میکشد.همین مجمع عمومی میتواند کارگران را بدون بگیر و ببند برای گرفتن رضایت از گرایشها و نهاد های مختلف کارگران را جمع کند و مطالباتشان را روی میز کارفرما بگذارد ،حال اگر این کارفرما خود دولت با ابزار وسیع تری باشد، برای خیل بیکاران نباید زیر بنای جنبش شورائی هرچه سریعتر را سازمان دادو به میدان کشید.تناسب قوا در اتحادیه خواه نا خواه به سمت بیکاران است و باید کارگران قراردادی را نیز کمابیش جزو این آمار به حساب آورد . پس تلاش در مجامع عمومی و به طور مشخص اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار بدوا تلاشی برای به میدان آوردن و خود سازماندهی کارگران برای به دست گرفتن قدرت بر اساس ماهیت مبارزه طبقاتیشان است نه برگرداندن کارگر اخراجی به سر کار خودش که در ردیف مطالبات روزمره و بعدی کارگران قرار دارد.جناب محمدی اگر کمی به وضعیت کارگران بنگرد میبیند شرایط زیست ،مبارزه و زندگی کارگران تابع متغیر های زیادی است که مهمترین آنها محیط و شرایط پیشروی مبارزه است . محمدی میگوید با این اتحادیه چه به شکل سراسری و چه غیر سراسری نمیشود،نمیتوانیم و فقط راه حل در توقف چرخهای صنعتی است.ایشان فراموش کردهاند که همین کارگر بیکار و اخراجی پس فردا میرود و جای کارگر اخراجی دیگری را میگیرد و با آشنائی از پشتوانه ای به نام اتحادیه در تدارک مبارزه خود چه در هنگام کار و چه در زمان بیکاری است .مسلما خواست یک کارگر ،رفاه اقتصادی، امنیت شغلی و رسیدن به شرایط مطلوبی است که با مبارزه در حوزه ها و محیطهای مختلفی که مقابلش قرار دارد میسر است.یکسان انگاشتن این شرایط تنها به سر در گمی و انحراف کارگران میانجامد. 
  اقتصادسرمایه داری جمهوری اسلامی سالانه جمعیتی بالغ بر ۵۰۰۰ نفر رابه ارتش بیکاران میافزاید که اگر آمار بیکاران را در سراسر کشور با سیل کارگران اخراجی که در جریان ورشکستگی ،عدم پرداخت دستمزد و قوانین کار به این جمعیت پیوسته اند را در نظر بگیریم میبینیم که بیش از نیمی از جمعیت کشور ناخودآگاه عضو تشکلی به نام اتحادیه کارگران اخراجی وبیکار هستند.بدین ترتیب بزرگترین و وسیعترین تشکل کارگری در کشور متعلق به تعرضی ترین بخش نیروی کاردر نظام تولیدی ایران است که با ضعف در شناساندن و تقویت آن موجبات سوءاستفاده طبقه حاکم واستفاده از اعضای آن به عنوان ارتش ذخیره بیکاران جهت تضعیف وپائین کشیدن هرچه بیشتر سطح رفاه کارگران شده است، سندیکای کارگران اخراجی و بیکار را بامبارزه متحدانه تقویت کنیم.

نوشته شده در دسته‌بندی نشده توسط soran. افزودن پیوند یکتا به علاقمندی‌ها.