“پریدن وسط استخر” و درد سرهای حمایت از “جنبش برهنگی” ٬ در حاشیه مقاله رفیق مصطفی صابر در انکار لزوم نقد فمینیزم

(این مقاله را تقدیم می کنم به رفیق عزیزم مصطفی صابر بخاطر فعالیتهای بسیار مهمش در رشد کمونیزم کارگری و پیشبرد حزب کمونیست کارگری ایران)

مقدمه:

چند ماهی هست که ماجرای “انقلاب علیا” و متعاقب آن ابتکار تعدادی از فعالین حزب کمونیست کارگری ایران برای اینکه این ماجرا را به یک “جنبش” تبدیل کنند یا بقول خوشان ” این جنبش را خودی کنند” می گذرد. حمایت نوشتاری فائقه نکرد و برای بوست دادن به آن تقویمی منتشر کردند و تبلیغات را تشدید کردند. تعدادی دیگر که هوادار بودند متاسفانه در مقابل مخالفتها به تاکتیکهای ضعیفی مثل فحاشی و اتهام زنی عموما در فیسبوک پرداختند که به سرعت منزوی و توسط کمونیستهای کارگری افشا گردید. اتهام به اینکه مخالفان این کمپین ، ملی مذهبی هستند، مشکوک هستند، نفوذی هستند، روانی هستند،…عقب افتاده هستند،”چپ سنتی هستند” ، “جلال آل احمدهای پلاستیکی هستند”…هنوز به طرز بامزه ای ادامه دارد! که البته بیشتر به انزوای حامیان این کمپین کمک کرده و گرد و غبارها که می خوابد باز لازم هست که مدافعانش بیشتر منطق بکار ببرند و از برج و باروی ادعائی خود پائین بیایند. همانطور که بارها گفته ام فیسبوک فضائی ایجاد کرده که متدهای گذشته دیگر کارساز نیست و بهتر بود اون مدتهای گذشته آگاهانه همانموقع ها قبل از فیسبوک هم شناسائی می شد و کنار گذاشته می شد.

رفیق عزیزم مصطفی صابر که فعالیتهای بسیار موثرش در رهبری حزب کمونیست کارگری ایران مورد تایید و حمایت منست، از عزیزانی بوده که مدتهاست روی حمایت از این کمپین می نویسد (۱و ۲ و ۳). ایشان از همان ابتدای انتشار عکسهای خانم علیا، و بعد گلشیفته مقاله نوشت و اینها را رهبران انقلاب جهانی اعلام کرد و مدعی شد که اینها تیز می زنند به قلب اسلام. تاکیید کرد که مخالفین این کمپین برهنگی پاسدارها و اسلامیها هستند. مدتی گذشت و مقالات بعدی ایشان، روشن کرد که ایشان متوجه شده که جدی ترین مخالفانش اتفاقا در میان کمونیستهای کارگری هستند. به رغم ادعایش که “چپ سنتی” را خطاب می دهد، بطور واقعی دارد خود فعالین کمونیزم کارگری درون و بیرون حزب کمونیست کارگری را خطاب قرار می دهد.

لذا تا همینجا من فکر می کنم این یک کمپینی است که تاریخا در حزب ما و جنبش کمونیزم کارگری سابقه نداشته! چرا که چند ماه بعد از استارتش، هنوز برخی رهبران این جزب دارند تلاش می کنند که بقیه فعالین این حزب و این جنبش را قانع کنند! لذا من این واقعه را بسیار عجیب و متفاوت می بینم و دلیلی بر اینکه یک جاهائی از کار بدجوری باید بلنگد!

(۱)اصول منطق رفیق صابر در مقاله “فمینیزم یاکمونیزم”

رفیق مصطفی صابر در مقاله اخیرش(۱) بطور مشخص تلاش کرده به یک ایراد همفکران خودش در کمونیزم کارگری بپردازد. همفکران او بدرستی جریانات برهنگی در غرب و چند حرکت علیا و گلشیفته را  در کانتکس فمینیستی ارزیابی کرده اند و این نقد را یکی از پایه های نقد خود بر این جریانها دانسته اند. رفیق صابر بطور خلاصه مدعی است که اصلا سوال فمینیزم و کمونیزم سوال غلطی است. اونها که این سوال را مطرح می کنند نمی خواهند وسط استخر بپرند و ایشان و چند نفر همفکرش با حمایت از این حرکات در واقع به توصیه منصور حکمت به “پریدن وسط استخر” عمل کرده اند. ایشان معتقد است که اونها که این نقد به فمینیزم را جلوی “کمپین” یا اعتراض برهنگی قرار داده اند، “چپ سنتی هستند”. رفیق صابر مدعی است که در دوران معاصر “هر حرکت بورژوائی عدالت خواهانه به جائی نمی رسد” و بطور ضمنی مدعی است که اساسا بورژوازی حرکاتش اگر “عدالت خواهانه باشد” در واقع دارد برای کمونیستها کار می کند! لذا حتی فمینیزم هم وقتی در کنار “ما” قرار می گیرد (که من نفهمیدم چجوری؟!) ما باید از این در کنار قرار گرفتن اصلا نگران نباشیم و آنرا خودی کنیم!(آنطور که همفکران ایشان در فیسبوک مطرح کرده اند!)

طبعا من از ایشان تشکر می کنم که مخالفینش را عقب افتاده یا ملی مذهبی ندانسته و سعی کرده در فضای انسانی تری به دفاع از نظراتش بنشیند.

(۲) آیا مرزبندی بین فمینیزم و درک مارکسی اینطور است که مصطفی صابر می گوید؟

در این مقاله کوتاه، مصطفی صابر دارد مرز بندی تاریخی کمونیستها با فمینیزم را منکر می شود. مروری به کوه ادبیات کمونیستی ، تایید می کند که مسئله زن از دیدگاه سوسیالیزم علمی بطوری کاملا متضاد با مسئله زن در فمینیزم توضیح داده شده و فرمول بندی شده.  کلارازتکین، لنین ، کلنتای ، النور مارکس و کمونیستهای بعد از آنها تاکیید کرده اند که مسئله زن باید در چهارچوب مناسبات استثماری سرمایه برخورد شود . این متد معین در برخورد به مسئله را اینها در مقابل فمینیزم دانسته اند که مسئله زن را در مقابل مردها قرار می دهد. خواهان  این می شود که زن “صحاب بدنش شود”؟ ، خواهان “برابری های ” مورد نیاز جامعه بورژوائی برای وارد کردن زن بعنوان کالا و نیروی کار به بازار سرمایه بشود، موضوع فروش کالا و لیاس و مد باشد و….کمونیستها بیش از یک قرن است که فمینیزم را جنبش راست درون جنبش آزادی زن دانسته اند. اینست آنچه می شود براحتی در ادبیات تاکنونی مارکسی دید(۵).

البته این درست است که در چند دهه گذشته بخشی از “مارکسیستها” مدعی شده اند که فمینیزم با مارکسیزم قابل جوش است و ملغمه “مارکسیزم-فمینیزم” را آفریده اند(۴) که شاید رفیق صابر می خواهد این بخش از گرایش را در حزب ما تبلیغ کند که محق است و بالطبع قابل نقد.

(۳)ادله مصطفی صابر برای اینکه “فرمول بندی فمینیزم یا کمونیزم” اصلا غلط است!

رفیق صابر ، با ذکر اینکه ما کمونیستهای کارگری باید به قسمت عمیق استخر بپریم، شروع می کند و مدعی می شود که یک عده “چپ سنتی” هستند که نمی خواهند بپرند داخل استخر. مواردی کاملا بی ربط از جمله “انقلاب زنانه”، “ندا آقا سلطان” یا “زنی که در لیبی تجاوز به خودش را توسط اراذل قذافی افشا کرد” کنار هم قرار می دهد تا به نتیجه گیری کاملا دیگری برسد.

یادتان باشد ایشان بود که ما را متهم می کرد که :

“… چه رسد به اینکه تازه این کمونیست عزیز ما با حرارت تمام علیه حرکت ما کار و تلاش کند و زمین و زمان را بهم ببافد!”

اجازه بدهید استدلالهای بهتر ایشانرا بررسی کنیم:

الف: “درست است که این حرکت “بدن من مال منست” فمینیستی است اما چون ما کمونیستهای کارگری پشتش هستیم” می شود مال ما!

قبلا در پاسخ به حبیب بکتش من این ادعا را جواب دادم.(۶). راست را نمی شود با اصاق اسم کمونیزم کارگری ، “رادیکال” کرد! همانطور که “جنبش سبز” را نمی شد با الصاق اسم کمونیزم کارگری تبدیل کرد به “سبز انقلابی”!

ب: ” فمینیسم به معنای عام آن، یعنی جنبش بورژوایی برای برابری حقوقی بین زن و مرد، خیلی جاها در صحنه عمل مبارزه اجتماعی و سیاسی ممکن است کنار ما قرار بگیرد. . همانطور که سندیکالیسم و اتحادیه گرایی در جنبش کارگری ممکن است در مبارزه برای برخی حقوق کارگری، مثلا افزایش دستمزد، در کنار ما قرار گیرد.”

من یادم نمی آید هیچ موقع راست آمده باشد “کنار ما” قرار بگیرد! معمولا “کمونیستها” هستند که گاهی کنار راست می ایستند تا در استخر پریده باشند! اما راستی کدام سندیکایزم و اتحادیه گرا بوده که “کنار ما” قرار گرفته؟! چه زمان حزب کمونیست کارگری ایران اینجوری با سندیکالیزم قاطی شده که حالا رفیق صابر بما یاد آور می شود که همانطور ما با فمینیزم عمل کنیم و ناراحت نشویم اینها “کنار ما” هستند؟!

ج: “. لذا به این رفقای عزیز توصیه میکنم دقت کنند که دشنام دادن به “فمینیسم” کار اسلامی ها و مشخصا مقامات جمهوری اسلامی است”

از چه زمان، معیار تعیین سیاست ما کمونیستهای کارگری اینست که کی به کی دشنام می دهد؟! اسلامیها به “امپریالیزم امریکا” دشنام می دهند به “رژیم صهیونیستی دشنام می دهند” به خیلی دیگران هم دشنام می دهند! به “فرقه مجاهدیها به سلطنت طلبها و یک کرور از اپوزسیون راست هم “دشنام می دهند”! اینطوری با این منطق ما کمونیستهای کارگری باید دم فروبندیم! منتظر شویم ببینیم وقتی “اسلامیها” به کسی دشنام ندادند ما برویم اون خط سیاسی را نقد کنیم! رفیق صابر یادش رفته که کمونیستها بیش از یک قرن است که به فمینیزم نقد داشته اند مدتها قبل از عروج پدر بزرگهای اسلام سیاسی؟ آیا نمی شود از موضع کمونیستی به همان چیز که اسلامیها از موضع اسلامی نقد کرده اند نقد داشت؟ لذا من بعنوان یکی از نقادان فمینیزم اجازه می خواهم تقاضای رفیق صابر را نپذیرم!

د:” ثانیا و مهمتر: نه فقط فمینیسم بلکه تقریبا هر حرکت برابری خواهانه و عدالتخواهانه بورژوایی در زمینه حقوقی و رفرم در وضعیت حاضر در این دوره و زمانه ما چشم انداز روشنی ندارد و به اصطلاح کارش چندان نمی گیرد. علت آن در پوسیدگی و ارتجاع پایه مادی جنبش های بورژوایی، یعنی خود سرمایه داری در ابتدای قرن بیست و یک است.”

عبارت بالا از دید من قلب ادعای مصطفی صابر است و ریشه درکی که بعدا فمینیزم را “در کتارش” قابل تحمل می کند! این ادعا نادرست است زیرا:

اولا: فرمولی جبری از وضعیت جهان معاصر ارائه می دهد. “فرض می گیرد” که بورژوازی پتانسبلهایش تمام است. “چشم انداز روشن” ندارد. مارش “چندان” (چندان چقدر است البته معلوم نیست!) نمی گیرد! چرا ؟ چون “بورژوازی” پوسیده است در قرن بیست و یکم! سوال اینست که براستی این فرمول ما را قرار است به کجا ببرد؟

دوما: حوادث نیمه دوم سال گذشته چه در خاورمیانه و چه در صحنه اروپا و آمریکا نشان داد که بورژوازی اتفاقا حداقل بطور موقت و میان مدت حتی به تمامی حرکتهای اعتراضی دهنه زده و در بسیاری موارد پرچمهای دروغینش را جلوی جنبشهای اعتراضی گذاشته و “کارش” چندان هم گرفته که از صندوقهای رای به رغم پیش بینیهای رفقائی مثل صابر دوباره بیرون آمده! لذا از دید من این جبرگرائی مصطفی صابر بنوعی خوش خیالی می رسد و نتیجه ثانویش این می شود که تاکتیکها و پرچمهای بورژوازی را می خواهد “مال خود” کند و مخالفینش را به پریدن در استخر فرامی خواند !

سوما: اینکه امکانات بورژوازی برای فریب مردم دنیا تمام شده و “کارش نمی گیرد” بسته به این دارد که کمونیستها با چه نقدی بهش برخورد کنند، چه تاکتیکها و استراتژیهائی انتخاب کنند. “به سیم آخر زدن” علیا یا فمینیزم “با برهنه شدن من اختیار بدنم را در دستم می گیرم” ، اون تاکتیکهائی نیست که بتواند بورژوازی را منزوی کند! بدتر کمونیستها را می کشد زیر پرچم بورژوازی!

خلاصه کنم:

چند ماه بعد از اعلام کمپین حمایتی توسط برخی از رفقای حزب کمونیست کارگری ایران، هنوز این عزیزان تلاش دارند فعالین کمونیزم کارگری را متقاعد کنند که این حرکتشان در دفاع از ” به سیم آخر زدن” علیا، انقلابی است. مدعی هستند که هر چه مهر حمایت کمونیستهای کارگری را بخورد می شود رادیکال! مدعی هستند که اگر فمینیستها کنار ما قرار بگیرند چه باک چون “اساسا بورژوازی در دنیای معاصر هر بار از آدیخواهی حرف بزند، کارش “چندان” نمی گیرد! بنابر این : اعتراض عریان، مکانیزم آزاد سازی و برابری طلبی است و “پاسخ است به مسئله زن” و گوش دادن به منصور حکمت است از طریق پریدن است به بخش عمیق استخر! اینها تازه بخشهای استدلالی مهمی است که عزیزان ارائه داده اند. طبعا استدلا کردن و قانع کردن از سوی این عزیزان کار مشکلی است و مشکلتر هم می شود. تلاش این عزیزان برای قاتع کردن خود کمونیستهای کارگری مشکلتر!

 کاری هم به هواداران دیگر این کمپین در فیسبوک نداریم و “تاگتیکهای “غیر سیاسیشان! باز هم منتظر خواهیم ماند که باران “الطاف ” فرهنگی(همان فحاشیها و اتهامات سابق) به فرقمان فرود آید! زندگی آبدیدمان کرده و کمونیزم کارگری را اینجوری نفهمیدیم و ازش در مقابل شانتاژ پیگیرانه دفاع خواهیم کرد!

سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین شکند          قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود!

 

از رفیق عزیزم مصطفی صابر بابت این مقالات اخیرش بسیار تشکر می کنم. امیدوارم اینگونه بحثها در فضای آرام و انسانی که شایسته کمونیزم کارگری است ادامه یابد. از افتخارات حزب کمونیست کارگری ایرانست که چنین فضای انسانی را دارد نمایندگی می کند.

منابع دیگر:

(۱)*مصطفی صابر: انقلاب علیا المهدی: “فمینیسم یا کمونیسم”؟!

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/42-mostafa-s/9511-enqelabeliaalmehdifeminismyakomonism

(۲)مصطفی صابر: بازهم در باره انقلاب علیا المهدی: به مدافعان ناخواسته بردگی جنسی!

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/42-mostafa-s/9468-1391-01-14-04-32-02

(۳)مصطفی صابر: از علیا المهدی تا گلشیفته فراهانی “انقلاب زنانه” در قرن ٢١

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/42-mostafa-s/8843-b

(۴)مارکسیزم فمینیزم:

http://en.wikipedia.org/wiki/Marxist_feminism

(۵)نگاهی به ادبیات مارکسیستی در نقد فمینیزم:

————————————————–

مارکسیزم و فمینیزم (مارتا گیمنز)

http://www.colorado.edu/Sociology/gimenez/work/marx.html

مارکسیزم و فمینیزم(فردریرک  وینتول)

http://www.internationalviewpoint.org/spip.php?article1924

زنان کارگر و فمینیزم (النور مارکس)

http://www.marxists.org/archive/draper/1976/women/5-emarx.html

لنین و مسئله زن (کلارازتکین):

http://www.marxists.org/archive/zetkin/1920/lenin/zetkin1.htm

(۶)سعید صالحی نیا: دردسر های دفاع از کمپین برهنگی! در حاشیه پاسخ حبیب بکتاش به زهره مهرجو

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/9384-1391-01-04-12-40-01

(۷)سعید صالحی نیا: آیا گلشیفته فراهانی، “قهرمان انقلاب زنانه” است؟ در حاشیه ادامه حمایت برخی کمونیستها از پروژه برهنگی

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/8855-1390-11-2-22-15-53

(۸)سعید صالحی نیا: نگاهی به “پروژه دفاع از برهنگی” در مقابل جنبش اسلام سیاسی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=29831

(۹)سعید صالحی نیا: تابو و عبور از تابوها، چرخه ای بی پایان؟

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/8743-1390-10-16-12-19-44.html

(۱۰)سعید صالحی نیا:هواداران “کمپین برهنگی” چگونه از خودشان دفاع می کنند؟ نگاهی دوباره به مشکل فرهنگ برخورد به مخالف

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=31829