۱۸ تیر جنبشی که قربانی اهداف مبهم خود شد!

گفتگو با کورش مدرسی
 
محمد فتاحی: زمینه های شروع جنبشی که ١٨ تیر در سال ١٣٧٨ سر آغاز آن بود چیست؟
کورش مدرسی: ۱۸ تیر شروع پایان دو خرداد بود. دو خرداد پرچم تغییر رژیم از درون بود، چه در سطح عمومی جامعه و چه در میان روشنفکران و احزاب سیاسی. فلسفه جنبش دو خرداد و کل ابواب جمعی آن چه در داخل حکومت و چه در خارج از حکومت (یعنی آنهائی که ما به آنان اپوزسیون طرفدار رژیم میگفتیم) همین بود.

قرار بود دولت دو خرداد که هیات مجریه و هیات مقننه را در دست داشت به رهبری سید خندان و در چهارچوب خود رژیم مردم را به خواسته های شان برساند. ۱۸ تیر شروع ریزش این دیوار توهم بود. ١٨ تیر شروع پروسه مرگ جنبش دو خرداد بود. معلوم شد که در چهارچوب جمهوری اسلامی نمیتوان به جایی رسید.
۱۸ تیر نقطه ای است که جنبش سرنگونی قدم پیش میگذارد و از آن پس دیگر به اسم خود حرف میزند. در این جنبش دانشجویان دست به اعتراض میزنند و با سرکوبی خونین مواجه شدند.  دو خرداد در حکومت نه تنها مقابل این تعرض آشکار نه ایستاد بلکه با پرچم مبارزه با "افراطیون" گناه سرکوب خونین دانشجویان و مردم توسط همپالکی های خود در رژیم شان را به گردن خود دانشجویان انداختند.
محمد فتاحی: از آن رویدادها هشت سال میگذرد.  مهمترین تغییرات جامعه ایران در طی این مدت زمان کدام هستند؟
کورش مدرسی: بحث مفصلی است که در این فرصت به همه آنها نمیشود پرداخت. اتفاقات مهمی در صحنه سیاست ایران رخ داده است. این رویدادها بعضا برگشت ناپذیر هستند.
اگر با کمی فاصله به جامعه ایران نگاه کنید، میبینید که از ۱۸ تیر یک جنبش سرنگونی پیش می آید. این جنبش اما نمیدانست دقیقا کدام سرنگونی و چگونه سرنگونی ای را میخواهد. در این جنبش از راست ناسیونالیست پرو غرب تا طرفداران جبهه ملی و اکثریت و تا چپ شرکت داشتند. افق فصل مشترک یا مخرج مشترک این ها یعنی ابهام کامل بود. .این ابهام جنبش سرنگونی زاده شده در  ۱۸ تیر را قربانی گرفت.
دلایل این ناکامی را باید البته باید جنبش اپوزسیون راست جامعه دید. این بخش از اپوزسیون شامل انواع نیروهای  سیاسی راست جامعه،  از جمله  مشروطه خواهان و سلطنت طلبان، جبهه ملی، جمهوری خواهان لائیک، و لشگر روشنفکران و ژورنالیست های این جنب جنبش سرنگونی را بدواً در محدوده دو خرداد و سپس در توهم نیروی نجات بخش غیبی (آمریکا یا یک انقلاب مقدّر) نگاه داشتند. پرچم رفراندم، پرچم امید به تحریم اقتصادی و فشار آمریکا، امید به ارتش بجای سپاه پاسداران، امید به  آخوند خوب بجای آخوند بد و … امید به همه چیز جز ضرورت سازمان یابی و اتحاد مردم و دست بردن شان به قدرت. در این میان همه فرصت و امکانی که مردم بتوانند در آن قدرتمند و متشکل و آگاه شوند به کنار گذاشته شد و بجای آن توسل به "شلوغی" صرف و دخالت امریکا محور شد.
جنبش سرنگونی که در ١٨ تیر با همین تصویر متولد شد و خود قربانی شکست این تصویر شد. به این دلیل که مردم روشن نبودند و زور ما  برای اقناع مردم به حقانیت سیاست خود،  کفایت نکرد. مبارزه علیه توهم رفراندم، مبارزه علیه توهم امریکا، مبارزه علیه ناسیونالیسم و قوم پرستی و مبارزه برای اینکه باید متشکل شد، باید سازمان پیدا کرد و باید قدرتمند شد همه عرصه هائی بود که ما در راس آن بودیم در مقابل این اپوزسیون ما با صدای رسا استدلال کردیم که سرنگونی با این گونه  پرچم ها به سرانجام نخواهد رسید. همان موقع گفتیم که جنبش و اعتراض موجود در خیابانها فروکش خواهد کرد به این دلیل که پرچمی که در دست دارد یک پرچم "پاره" است و ابزاری و افقی که در مقابل مردم قرار میدهد با نیازمندی های سرنگونی تام و تمام جمهوری اسلامی خوانائی ندارد.
اما نیروی ما در مقابل خیل گسترده رسانه های حامی این اپوزسیون از BBC تا کل تلویزیونهای لس آنجلس، در مقابل قافله عظیم شخصیتها و هنرمندان و سنتهای ریشه دار در جامعه، نتوانست منشور سرنگونی را به پرچم جنبش سرنگونی تبدیل سازد.
 امروز با بن شکست این تصویر، با شکست امید به امریکا، مردم احساس ضعف میکنند بدون اینکه بطور واقعی در مقابل رژیم ضعیف تر شده باشند.  رژیم احساس قدرت میکند بدون اینکه واقعاً قوی تر شده باشد.
در یک نگاه، به نظر من بارز ترین وجه ۱۸ تیر امروز ابهاماتی بود که این جنبش قربانی خود کرد. البته  جنبش سرنگونی هم مثل هر جنبش اعتراضی  دیگری غول اهداف مبهم خود را بر زمین خواهد زد و تصویر واقعی را در مقابل خود قرار میدهد. مثل هر جنبش دیگری کمر راست میکند و کار ناتمام خود، سرنگونی رژیم، را به تمام خواهد کرد. این کاریست که ما به آن مشغول هستیم. ما میخواهیم جنبش تازه ای را بسازیم که بتواند اعتماد به نفس در میان مردم را احیا کند. خوشبینی را به صف اعتراض مردم باز گرداند. انداختن جمهوری اسلامی کار شاقی نیست به این شرط که مردم بخواهند و برایش آستین بالا بزنند.
محمد فتاحی: مشخصات جنبش سرنگونی مد نظر شما چگونه است، ابعاد و قدرت واقعی  آن چقدر است؟
کورش مدرسی: بنظر من ابعاد جنبش سرنگونی که به آن اشاره دارم بسیار گسترده است. وجود نارضایتی گسترده از رژیم و اینکه جمهوری اسلامی قادر نیست به نیازهای آن جامعه حتی در کوتاه مدت، حتی در چهارچوب سرمایه داری پاسخ بدهد، اینکه این رژیم یک رژیم بحران زا است؛ همه جزو مشخصات پایه ای جمهوری اسلامی هستند که از دست آنها گریزی ندارد.
در متن یک بحران دائم اقتصادی کارگر چگونه میتواند دست از اعتراض بکشد و به خانه اش برگردد؟  زن در آن جامعه نمیتواند دست از مبارزه بکشد. هر چقدر هم روحیه اش پایین برود، اما وقتی تبعه درجه سوم است و وقتی سنگسارش میکنند و حجاب به سر میکشند دادش در میاید. جوانی که خلاصی فرهنگی میخواهد نمیتواند تحمل کند. یک یا دو ماه شاید خود را آرام نگاه دارد. اما در پیچ بعدی در مقابل تعرض بعدی رژیم با پاسدار و مامور رژیم سینه به سینه خواهد ایستاد. این مردم مجبور به اعتراض اند. پایه های