اتحاد و تشکل کلید حل معضلات است! / مصاحبه کارگر کمونیست با محمد آسنگران

درباره جنبش کارگری در کردستان

کارگر کمونیست: در این گفتگو میخواهیم به چند نکته اصلی درباره جنبش کارگری در کردستان بپردازیم. اولین سوال اینست که از سه دهه قبل تا امروز، یعنی از انقلاب ۵٧ تاکنون چه اتفاقات مهمی در جنبش کارگری کردستان رخ داده و فاکتورهای اصلی ای که تغییر کرده اند کدامند؟
محمد آسنگران: از نظر من دو اتفاق مهم در جنبش کارگری رخ داده است که کل سیمای این جنبش را متحول کرده است. اول اینکه وسعت و کمیت جمعیت کارگری بسیار وسیعتر و گسترده تر شده است و دوم اینکه جنبش سوسیالیستی در درون جنبش کارگری به عنوان یک جنبش اجتماعی و قوی به یک پدیده مهم و موثر تبدیل شده است. این دو فاکتور به نوعی مادر تحولات دیگر در جنبش کارگری هستند. علاوه بر این٬ تغییرات و تحولات مهم دیگری در جنبش کارگری روی داده است که فاکتورهای مهمی در جنبش کارگری هستند: جنبش کارگری در کردستان اساسا یک جنبش سیاسی و چپ است. جنبشی با تجربه تر از گذشته و با درجه ای از سازمان و تلاش برای تشکل یابی است. جنبش کارگری در کردستان جنبشی خود آگاه و ضد سرمایه داری و جسور است.
در عین حال در جنبش کارگری کردستان کمتر اثری از گرایشات سندیکالیستی و رفرمیستی و محافظه کار و امکانگرا دیده میشود. به یک معنا اسم جنبش کارگری و کلمه کارگر در کردستان اساسا با سوسیالیسم و کمونیسم عجین شده است. اکنون صف قابل توجهی از فعالین و رهبران کارگری شناخته شده در کردستان وجود دارد، و… این خصوصیات و تغییرات حاصل تحولات بعد از انقلاب سال ۵٧ است.

کارگر کمونیست: درباره آن دو اتفاق مهم مورد اشاره لطفا بیشتر توضیح دهید و دلایل و زمینه ها چه هستند؟
محمد آسنگران: در مورد فاکتور کمیت و گسترش جمعیت کارگری فکر نکنم احتیاج به توضیح زیادی باشد٬ زیرا جامعه ای که شاهد گسترش روز افزون نفوذ سرمایه در همه نقاط خود است و گسترش سرمایه بویژه در جایی مثل ایران همزمان گسترش جمعیت کارگری را به همراه دارد. علاوه بر این بخش زیادی از جمعیت روستایی اکنون به جمعیت شهر پیوسته و گسترش شهرنشینی باز هم گسترش جمعیت کارگری را به همراه دارد. حتی بخش قابل توجهی از جمعیت روستایی اکنون یا کارگران مهاجر و یا کارگران فصلی و کشاورزی هستند. به این معنا میتوان گفت که آغاز گسترش جهشی جمعیت کارگری کردستان مثل بقیه مناطق ایران از همان اوایل دهه ۴٠ با اصلاحات ارضی آغاز میشود. اما پروسه این جهش و گسترش جمعیت کارگری در کردستان در مقایسه با دیگر مناطق ایران بویژه مناطق صنعتی با آهنگ کندتری پیش رفته است. بعد از انقلاب سال ۵٧ آهنگ رشد نفوذ سرمایه و گسترش جمعیت کارگری در کردستان سرعت بیشتری پیدا کرد.
این تحول اجتماعی بعد از سال ۵٧ همزمان شد با گسترش نفوذ فعالیت احزاب و جنگ انقلابی مردم و سازمانهای سیاسی کردستان علیه جمهوری اسلامی. در دل این اتفاقات چپ کردستان برخلاف چپ ایران که سیر متلاشی شدن و پراکندگی و اضمحلال سازمانهای سیاسی و خرد شدن آنها در زیر فشار سرکوب و حاکمیت جمهوری اسلامی را تجربه میکرد٬ در کردستان سیر رو به رشدی داشت و اعتبار چپ و کمونیسم و سوسیالیسم بیش از پیش در بعدی اجتماعی در حال گسترش بود. بویژه تشکیل حزب کمونیست ایران یک تحول مهم و یک تجربه عینی و قابل مشاهده برای کارگران کردستان بود. جدال انقلاب و ضد انقلاب در کردستان عمدتا به شکل جدال کمونیسم و ضد کمونیسم٬ چپ و راست٬ ناسیونالیسم و سوسیالیسم و یا اسلامیسم و سوسیالیسم خود را به نمایش گذاشت و این تحولات باعث شد که یک جنبش اجتماعی قوی سوسیالیستی با تجاربی گران بها شکل بگیرد.
در ضمن همه این اتفاقات در بطن یک انقلاب و کشمکش اجتماعی اتفاق افتاد و خود فاکتور انقلاب مهمترین اتفاق این مقطع تاریخی است٬ که کل جامعه و جنبشها و گرایشات سیاسی را متحول کرد.

کارگر کمونیست: در اشاره به جنبش کارگری در کردستان به خصوصیاتی از قبیل خودآگاه، جسور، سیاسی و امثال آن اشاره کردید، دلیل اینها چیست؟
محمد آسنگران: دلایل متفاوتی ممکن است برای این فاکتورها وجود داشته باشد اما مهمترین دلیل این بود که در جریان انقلاب و بعد از آن٬ مردم کردستان و به تبع آن طبقه کارگر در کردستان هیچ توهمی به جمهوری اسلامی و جریانات مذهبی نداشت. جنبش کارگری کردستان در یک تجربه عملی و انقلابی شریک و درگیر شد که جدالی نه تنها بر سر مثلا دستمزد و یا خواست صنفی بلکه برسر تعیین تکلیف حاکمیت و اداره کل جامعه بود. بحث قدرت سیاسی و اداره جامعه در کردستان نه موضوعی نظری و تئوریک٬ بلکه تجربه عملی و موضوعی اجرایی و پراتیکی و در دستور روز بود. علاوه بر این مردم و طبقه کارگر در هر زمانی تحت تاثیر افق و سیاستهایی است که احزاب و یا حزب اصلی جامعه در آن مقاطع هژمونی را از آن خود کرده اند. در کردستان کمونیستها در آن دوره عمدتا در سازمان کومله و بعدا حزب کمونیست ایران متشکل بودند و این سازمان یک پای اصلی تحولات جامعه بود و به این اعتبار جنبش کارگری مستقیم و غیر مستقیم تحت تاثیر این تحولات بود. یکی از خصوصیات کمونیستهای کردستان همین جسارت و قاطعیت بود که به خصوصیات بخش قابل توجهی از فعالین جنبشهای مختلف تبدیل شد. اما بحث خود آگاهی جنبش کارگری در کردستان هم امری نظری و تبلیغی و آموزشی و هم تجربی و پراتیکی بود که کمونیستهای آن جامعه مستمر در هر دوی این عرصه ها نقش برجسته ای ایفا کردند. به یک معنا میتوان گفت که نقد به سرمایه و نابرابری و بی عدالتی و… در کردستان به امری اجتماعی و جنبشی تبدیل شده است و از محدوده فعالین گذشته و در ابعادی اجتماعی اکنون یک پدیده غیر قابل انکار است. برای مثال اکنون با یا بدون اعلام سیاست احزاب و سازمانهای سیاسی فعال در کردستان٬ در مورد روز جهانی کارگر هر کارگر و فعال کارگری ای میداند که این روز روز مهمی است و باید فعالیتی را در دستور قرار دهد. کارگران در کردستان میدانند که حقوق برابر زن و مرد موضوعی قابل بحث و جدل نیست امری پذرفته شده و قابل دفاع است. دهها نمونه و موضوع این چنین نشان میدهد که خود آگاهی جنبش کارگری در کردستان اکنون یک فاکتور مهم و مثبت است.

کارگر کمونیست: یکی از بروزات خصوصیاتی که برای جنبش کارگری در کردستان اشاره کردید اول ماه مه هاست. در اینمورد و دلیل برجسته شدن خود روز کارگر در کردستان چه نظری دارید؟
محمد آسنگران: در کردستان به حکم نفوذ و اعتباری که چپ و کمونیسم در آن جامعه داشت از همان سالهای اواسط دهه ۶٠ شمسی بعد از کشتارها و نسل کشیهایی که جمهوری اسلامی در اوایل دهه ۶٠ علیه مردم بکار گرفته بود در دل همان دوره و حاکمیت شوم فضای جنگی و جنگ ایران و عراق اولین مراسمهای بزرگ و علنی در سالهای ۶۴ و ۶۵ آغاز شد. آن زمان برگزاری این نوع مراسمها نشان از آغاز دوران جدیدی میداد و دیدیم که فعالین و رهبران جنبش کارگری پیشقراولان آغاز این دوره بودند. از آن زمان تا کنون قدم به قدم جنبش کارگری جلو آمده و تجارب گرانبهایی آموخته است. از آن مقطع تا کنون ما شاهد مراسمهایی بزرگ و کوچکی به مناسبت روز جهانی کارگر در شهرها و مراکز کارگری در کردستان هستیم. سنت برگزاری مراسمهای اول مه به عنوان روز جهانی کارگر و ٨ مارس روز جهانی زن در همین دهه از سنندج آغاز و بعدا در دیگر شهرهای ایران پی گرفته شد. در ادامه این سنت چپ و انسانی بعدا روز جهانی کودک هم به عنوان روز مهمی که در جامعه شناخته و جشن گرفته شد. همه این اتفاقات و برجستگی آنها در کردستان به دلیل وجود و حضور یک جنبش اجتماعی سوسیالیستی بود. بدون وجود جنبش سوسیالیستی و فعالین و رهبران کمونیست در کردستان این تحولات مهم٬ نمیتوانست این چنین برجسته و به بخشی از فرهنگ آن جامعه تبدیل شود.

کارگر کمونیست: علیرغم نقطه قدرتهائی که اشاره کردید و نیز وجود طیف وسیعی از رهبران کارگری در کردستان و درجه زیادی از حمایت مردمی، اما فشار جمهوری اسلامی روی این رهبران و کلا روی کارگران شدید است. مشکل کجاست و بنظر شما چه باید کرد که تعرضهای رژیم به کارگران را سد کرد؟
محمد آسنگران: فشار و تعرض جمهوری اسلامی و ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی آن همیشه و بدون استثنا علیه فعالین و سخنگویان و رهبران موثر چه در جنبش کارگری و چه در جنبشهای دیگر همیشه وجود داشته است. در مقاطعی حتی تعدادی از همین فعالین را به جوخه های اعدام سپرده است. یک نمونه برجسته آن اعدام جمال چراغ ویسی یکی از فعالین کارگری سنندج بود. اما اکنون جمهوری اسلامی بطور ویژه ای فشار به فعالین کارگری را بیشتر کرده است. دلیل هم روشن است: رهبران و فعالین کارگری در کردستان و به درجاتی حتی در ایران هم نقش برجسته و ویژه ای در حفظ پیوستگی مبارزات مردم و تغییر تعادل قوا به نفع مردم را دارند و هم اینکه جمهوری اسلامی خطر جدی علیه خود را از همین ناحیه میبیند.
برای سد کردن تعرضات رژیم تنها یک فاکتور مهم و تعیین کننده است. این فاکتور هم آن است که جواب تعرضات رژیم اسلامی به فعالین را باید با قاطعیت و با اتحاد و تشکل داد. مردم و کارگران در مقابل هر تعرض نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم باید جواب را با تعرض بدهند. اگر رژیم متوجه این واقعیت بشود که با تعرض به هر فعال سیاسی و کارگری جواب محکمی دریافت خواهد کرد آن وقت برای دستگیری و تهدید آنها باید چند بار استخاره کند و نهایتا ناچار شود سیاست عقب نشینی را به جای تعرض اتخاذ کند. متشکل و متحد شدن و جواب قاطع و متحدانه دادن به این نوع تعرضات تنها راه مقابله با جمهوری اسلامی است.

کارگر کمونیست: معضلات و نقطه ضعفهای جنبش کارگری در کردستان از نظر شما کدامند و چه راه حلی درمقابل آن دارید؟
محمد آسنگران: معضلات و کمبودهای جنبش کارگری همانند هر جنبش انقلابی دیگر متعدد میتواند باشد. اما اصلی ترین معضل و مشکل کنونی وجود جمهوری اسلامی و سیاستهای سرکوبگرانه آن است. اما نقطه ضعف اصلی در خود جنبش کارگری دو فاکتور و یا دو پدیده معین هستند. عدم تشکل که جمهوری اسلامی مانع اصلی آن است و محدود نگریهایی که ناشی از برخوردهای فرقه ای و غیر اجتماعی است که عمدتا از طرف سازمانها و احزاب محدودنگر و تنگ نظر نمایندگی میشود. وجود این سیاستهای غیر اجتماعی در کنار دیگر موانع و مشکلات باعث ادامه پراکندگی و چند دستگی در میان فعالین و توده کارگران شده است.
اما جنبش کارگری به عنوان یک جنبش مدعی و حق به جانب از وجود عوامل دیگری هم رنج میبرد:
اول وجود یک جنبش اجتماعی و متحزب ناسیونالیستی است که سنت نظامیگری هم دارد. جنبش کارگری برای پیشروی همین امروز و پیروزی نهایی خود اکنون و بعد از جمهوری اسلامی راه گریزی بجز حاشیه ای کردن و شکست این جنبش سیاسی نظامی را ندارد.
علاوه بر موارد فوق عدم وجود مراکز بزرگ کارگری در کردستان٬ عملا ما را و رهبران و سخنگویان و فعالین کارگری را با یک طبقه کارگر پراکنده مواجه میکند. زیرا بخش قابل توجهی از کارگران کردستان کارگران فصلی و مهاجر و یا کارگران پیمانی در خود کردستان و یا در شهرهای خارج کردستان هستند.
در مقابل این معضلات و ضعفهای متنوع یک شاه کلید اگر وجود داشته باشد اتحاد و تشکل است.