شلاق بردگی

امیر پیام

در چهاردهم تیر ماه یعنی چهار روز پیش از کمپین جهانی برای آزادی منصور اسانلو و محمود صالحی، احکام یازده نفر از کارگران بازداشتی در اول ماه مه سنندج صادر شد. اسامی این رفقا عبارتند از: خالد سواری، اقبال لطیفی، یدالله مرادی، طیب ملائی، فارس گویلیان، صدیق امجدی، حبیب الله کله کانی، محی الدین رجبی، طیب چتانی، صدیق صبحانی و  عباس اندریاری. احکام فوق بخشی از موج سرکوب عموعی علیه فعالین کارگری و دیگر معترضین اجتماعی است که در ماههای اخیر براه افتاده و شکستن و پس زدن آن آنهم در گرو تلاشها یی نظیر کمپین جهانی نهم آگوست است.

اما نکته ای کاملا جدید در این احکام نهفته است: صدور حکم شلاق برای کارگر معترض و اعتراض کارگری.

توحش همه جانبه و افسار گسیخته علیه انسان و هر آنجه نشانی از انسانیت دارد مشخصه عمومی جمهوری اسلامی و یک شناخت همگانی در باره آنست. این توحش ضد انسانی واسلامی و قرون وسطایی، در طی سه دهه اخیر، تماما برای حفظ نظام بردگی سرمایه داری و سلطه طبقاتی بورژوازی ایران بر پا شد. در واقع مستقل از همه اختلافات درونی بورژوازی ایران، چه در دولت و چه در اپوزیسیون، جمهوری اسلامی سازمانده و مدیر و کارگزار نظام بردگی مزدی و ابزار تحکیم سلطه طبقاتی بورژوازی و در یک کلام حکومت طبقاتی کل سرمایه داران ایران است.

یک کارکرد ثابت و تعریف شده دولت در جامعه بورژوایی پنهان کردن وظیفه اصلی آن یعنی حفظ و تحکیم سلطه اقتصادی و سیاسی طبقه سرمایه دار و اینکه دولت ابزار سرکوب و تحمیق طبقه کارگر است می باشد. فریب بزرگ اینست که دولت های بورژوایی همیشه و همه جا خود را نه پاسدار و ابقا کننده استثمار انسان از انسان و بردگی مزدی، که ریا کارانه خود را مدافع و محافظ همه چیزهای عمومی، نظم عمومی، منافع عمومی، رفاه عمومی، امنیت عمومی، آسایش عمومی و عدالت عمومی معرفی می کنند.

در واقع این از دستاوردهای دولت مدرن برای بورژوازی بود که قادر می شد تا استثمار و ستم طبقا تی عریان در بره داری باستان و فئودالیته قرون وسطی را در لفافه های در هم پیچیده ایدئولوژیک به عنوان منافع عمومی و خوبی عمومی عرضه کند. نقد مارکسیستی دولت این لفافه های ایدئولوژیک را کنار زد و ماهیت طبقاتی و سرگوبگرانه دولت بورژوایی را برملا نمود. جامعه بورژوایی اگر چه نفی اشکال کهن ستم طبقاتی بود، اما در همان حال خود نیز تداوم تاریخی استثمار انسان از انسان در قالبی نو بود که می باید با انقلاب کارگران نفی می شد.

جمهوری اسلامی هم به پیروی از همین کارکرد عام دولت بورژوایی به اشکال مختلف ماهیت طبقاتی خود را پنهان می نمود. حکومت مستضعفان، حکومت نه شرقی و نه غربی، حکومت اسلامی، حکومت ضد امپریالیستی، سازندگی، اصلاح طلبی، ولایت فقیه، جامعه مدنی، دولت مهرورزی، همه آن اشکالی بودند که در سه دهه گذشته بواسطه آنها چهره دولت کارگزار و پاسدار ستم طبقاتی و بردگی مزدی میلیونها پرولتر ایرانی بزک می شد.

حکم شلاق برای یازده کارگر معترض در سنندج، یعنی حکم شلاق برای اعتراض کارگری، همه اشکال مدرن و کهنه پنهانکاری ایدئولوژیک دولت بورژوایی را کنار نهاده وماهیت طبقاتی جمهوری اسلامی را بار دیگر عریان میکند. در اینجا ما با شلاق بردگی نه به عنوان بیانی دراماتیک برای سرکوب سیاسی و یااستعاره ای برای ستم طبقاتی، که به معنای واقعی و مادی آن با خود شلاق و برده و دولت شلاق مواجه ایم. شلاق در هییت مادی و فیزیکی اش در دستان کارگزاران دولت برگرده کارگر معترض فرود می آید تا خاموش به کار ارزان و مفت ادامه دهد.

اگر چه بردگی مزدی به لحاظ اقتصادی زائیده و اساس نظام سرمایه داری است، اما حفظ و تحکیم آن به لحاظ سیاسی به هیچوجه محدود به شیوهای مدرن کنترل وسرکوب و روبنای سیاسی جامعه بورژوایی نیست. شاید از لحاظ تئوریک این تناقض به نظر آید، اما جمهوری اسلامی نشان داد که برای حفظ و تحکیم بردگی مزدی می شود در کنار اشکال مدرن کنترل و سرکوب بورژوایی از اشکال کهن شلاق زدن به برده هم سود جست.

اما از نقطه نظرمنافع طبقه کارگر، احیای شلاق بردگی کهن در دنیای معاصر و این نوآوری رژیم اسلامی برای شلاق زدن به کارگر معترض دلیل دیگری است برای سرنگونی جمهوری اسلامی و بزیر کشیدن حکومت طبقاتی بورژوازی در ایران. حکم شلاق برای کارگران معترض در سنندج تاکید مجددی است بر عاجل بودن امر انقلاب کارگری در ایران.

در حقیقت جمهوری اسلامی باید به سه دلیل و همزمان سه بار بزیر کشیده شود:

– اول اینکه این حکومت طبقاتی بورژوازی ایران است و باید صرفا به دلیل حفظ و تحکیم بردگی مزدی تولید کنندگان مستقیم همه ثروت اجتماعی، و نیز حفظ وتحکیم سلطه اقتصادی و سیاسی و ستمگرانه بورژوازی کنار رفته و جای خود را به حکومت کارگران بدهد.

– دوم اینکه این حکومتی استبدادی و مذهبی و ارتجاعی است که توحشی همه حانبه و افسارگسیخته را نه فقط علیه طبقه کارگر که علیه دیگر اقشار تحت ستم و علیه انسان و هرآنچه نشانی از انسانیت دارد به کار گرفته است.

– سوم اینکه جمهوری اسلامی بهمراه همه شیوه های مدرن کنترل وسرکوب همچنین شلاق بردگی باستان را احیا کرده و بساط آنرا را دربرابر اعتراض کارگری پهن نموده است.

تاکیدات ضروری و مهم بر عاجل بودن انقلاب کارگری و بزیر کشیدن جمهوری اسلامی نه به معنای کم رنگ کردن مبارزه برای ایجاد تشکل های توده ای و تحمیل مطالبات جاری به همین حکومت، که به معنای همزمان آماده سازی خود برای این امر عاجل نیز می باشد. ما هیچ راهی نداریم جز اینکه بموازات تلاش برای ایجاد تشکل های توده ای، برای گردآوری ملزومات و تدارک انقلاب نیز تلاش کنیم. نمیدانیم، شاید سیر تحولات پرشتاب سیاسی جهان و منطقه و ایران باعث شود تا امر انقلاب کارگری بر ایجاد تشکل های توده ای پیشی بگیرد و یا برعکس و یا هر دو برای دوره ای با هم پیش روند.

بهر حال برای انقلاب کارگری و بزیر کشیدن رژیم اسلامی و حکومت طبقاتی بورژوازی در ایران، اولین و اساسی
ترین گام ایجاد حزب طبقاتی کارگران است. بهمراه تلاش برای ایجاد تشکل های توده ای، کار برای ایجاد این حزب آن وظیفه مبرمی است که در مقابل همه ما فعالین طبقه قرار دارد.

آگوست۲۰۰۷