راسیسم تنها، تفکر ضد خارجی نیست!!؟؟ نگاهی به تظاهرات راسیستها در سطح اروپا ، در آستانه اول می!!

اخیر بحث ترور های فرانسه بوسیله یک تبعه این کشور و اتفاقاتی که در دانمارک ( گروه راسیستها بنام اتحاد علیه مسلمانان خودرا از سراسر اروپا سازمان ادند و در هفته پیش در دانمارک تجمع کردند) در سوئد و دیگر کشورهای اروپایی بحث راسیسم را دوباره به سطح عمومی آورده و این بحث از زاویه های مختلف مورد توجه قرار گرفته است. تشکلهای ضد راسیستی در اقدام متقابل دست به تجمع و اعتراض زده اند و یک ضد حمله را علیه گروههای راسیستی سازمان داده اند. در چند روز اخیر در سوئد دهها تظاهرات راسیستی سازمان داده شده ولی صف ضد راسیستها هزاران برابر راسیستها بودند، تا جایی که حتی صدای سخنرانان راست به گوش کسی نمیرسید. این جای خوشوقتی و امید به وجود یک گارد جدی در مقابل راسیسم است، که خودبخودی و از دل جامعه در می آید. اما همیشه راسیسم و بیکاری دو روی یک سکه هستند که در دو عرصه خودرا نشان میدهند. این وضعیت دقیقا با برنامه ریزی سران جامعه سرمایه داری شکل میگیرد. سرمایه بخاطر سود بیشتر خیل بیکاران را روز به روز افزایش میدهد و از آن طرف هم تاوان بیکاری بین مردم کشور خودرا به گردن مهاجرین و کارگران فصلی که از جاهای دیگر می آیند می اندازند. یعنی موج جدیدی از راه افتادن راسیستها در خیابانهای کشورهای دنیا دال بر وجود یک بیکاری مفرط در سطح جامعه است. اصل ماجرا بر میگردد به فضای سیاسی و بحران عمیق اقتصادی اجتماعی که در ۸ سال اخیر بطور جدی خودرا در جامعه نشان داده است. در انتخابات اسپانیا فاشیستهای حزب مردم بیشترین آرا را از آن خود کرده اند و در ضمن صدها هزار نفر در خیابانها علیه بر نامه دولت تظاهرات میکنند. رئیس دولت جدید ایتالیا یک اقتصاد دان است خود را پایبند هیچ سیاستی نمیداند فقط برای نجات سرمایه سر کار آمده است. در یونان بحران زده و ورشکسته، یک سرمایه دار اقتصاد دان سکان کشور را بدست گرفته و “در روز ی که یک” دارو سار ۷۲ ساله با خالی کردن یک گلوله در مغز خود به زندگی خود پایان داد و نوشت بمیرم بهتر است تا در زباله ها غذا پیدا کنم. چون پول بازنشستگی اش کفاف زندگی اش را نمیداد” گفت آره ما باید مواظب مردمی باشیم که در استیصال هستند. عجب بی شرم و پست!.
اینها و دهها نمونه دیگر نشانی از، فضای سیاسی امروز دنیا ست، امروز دنیا و فضای سیاسی آن تحت شرایط و روند خاصی است که بالطبع نتیجه بلاواسطه نظم نوین جهانی و بحران اقتصادی موجود است. این فضا تاثیر بلاواسطه ای بر روند زندگی انسانها گذاشته است و بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در جامعه امروز سایه انداخته است. فضای سیاسی جامعه و نیز طرز تلقی آدمها از سیاست، نیرو های فعال در سیاست و نیز فاکتورهای دیگر همه و همه اوضاعی بوجود آورده که تعارضات طبقاتی و اجتماعی را دامن میزند. مسئله تنها چپ و راست نیست، وقتی فضا آلوده است همه را در بر میگیرد.
اکنون بعد از ۸ سال هنوز جامعه سرمایه داری در بحران مالی خود دست و پا میزند. انواع و اقسام متفکرین راست و سرمایه داری تلاش کرده اند نسخه های رنگ وارنگ بنویسند ، ولی بعلت عمق بحران مسئله هنوز بی جواب است. یکی از متفکرین سرمایه داری در کشور سوئد پیش بینی کرده که تنها بار این بحران را بدوش جامعه انداختن میتواند چاره ساز باشد. یا باید برگشت به اوائل دهه ۱۹۶۰ و سوبسیدهای را زیاد کرد که قدرت خرید مردم را بالا برود، که در این شرایط نمیتوان انتظار سود بیشتر داشت، یا اینکه خیل بیکاری را آنقدر زیاد کرد که مردم حاضر شوند با کمترین در آمد بسازند و تن به کارهای طاقت فرسا بدهند. از قبل همین تز ضد بشری حزب مرکز سوئد در خواست کرده است، که سطح حقوق پایه را برای کلیه کسانی که تازه استخدام میشوند پائین آورده شود. یعنی از همین وضعیتی که هست زندگی و سطح توقع مردم از زندگی را بیشترپایین آورند. این متفکر راست که مشاور یکی مالی یکی از کارتلهای بزرگ است، میخواهد که این نمونه در تمام جامعه سرمایه داری برقرار شود. در ایران مسولین کشور بار تمام فساد اجتماعی را به گردن افغانی ها می اندازند و در دانمارک راسیتها با تجمع خود مشکلات موجود را بخاطر حضور مسلمانان در اروپا میدانند. زهی خیال باطل!!
جامعه سرمایه داری بر بنیاد سود دهی سرمایه اش خودرا سازمان داده است. تمام هم و غم دولتمردان جامعه در جهت فضای آسوده بوجود آوردن برای روند رو به پیش سرمایه است. البته در این مورد اخلاق و فضای اجتماعی را طوری تربیت کرده اند یا سازمان داده اند که خود آدمها معنا و هویت خودرا با کارشان بیان میکنند. این بدان معناست که از نظر روانشناسی اجتماعی و نیر منش اجتماعی همگی نیروهای و امکانات باید برای تولید و بالا بردن آن بسیج شود یا شده. این مسله را میتوان در زمینه های مختلف در جامعه دید، از نظر اقتصادی ضمن پایمال کردن دستاوردهای اجتماعی مردم در هر کشوری بنحوی سن بازنشستگی را بالابردن، بیمه های بهداشتی و دارویی را بحد پائین رساندن و نیز فضا را آلوده کردن برای تمامی حرکتهای کارگری و آزادیخواهانه. حتی بحدی وضعیت جنبش کارگری و آزادیخواهانه تحت فشار است که خواستهای جدی و اساسی را از برنامه خود برداشته اند و حالت دفاعی و تلاش برای نگهداشتن آنچه که امروز دارند را در دستور گذاشته اند. یعنی سطح مبارزات اجتماعی نه در حالت تعرضی بلکه در حالت دفاعی کامل قرار دارند. از طرفی دیگر بین گروه ها و سازمانهای فاشیستی و دست راستی مسئله وجود مهاجران را برجسته میکنند. فضای سیاسی علیه مهاجران را آلوده میکنند که بار مشکلات را از سر خود وا کنند و مردم را با ترفند های ناسیونالیستی در مقابل هم قرار دهند. حتی احزاب رسمی و محافظ کار، احزاب سیاسی و گروههای فاشیستی را تقویت میکنندتا هر چه بیشتر فضای اختلاف و دو دستگی را گسترش بدهند. .
سیر تحولات اجتماعی میتواند تاثیر جدی بر روند فکری انسانها بگذارد و میتواند در تربیت اخلاقی و سیاسی آنها نقش بلاواسطه داشته باشد. بهر اندازه انسان با محیط کار و زندگی قاطی باشد بهر اندازه انسان با نرم و مسائل جامعه درگیر باشد بهماان اندازه هم میتواند روابط انسانها را عینی تر ببیند. امروز به یمن فضای سیاه سیاسی راست که در جامعه حاکمیت میکند. خیانت و زیر پا گذاشتن حرمتهای انسانی به سبک روز و روش ادامه زندگی تبدیل شده است. فضای سیاسی امروز دنیا فضایی ضد انسانی و بغایت ضد دمکراتیک است. اگر زمانی کشورهای آزادیخواه دنیا برای نجات انسان نهایت تلاش را میکردند. امروز با غرق شدن هزاران انسان در آب دریاهای سواحل کشورهای اروپایی هستی خود را از دست میدهند.
( انسانهایی که از دست دیکتاتوری کشورهایشان میگریزند وتلاش میکنند به کشورهای آزادیخواه پناه بیاورند)، با به صلابه کشیدن آدمها در بازار کار و فشار بر اینکه از حقوق نا چیز خود باید بگذرند تا بحران سرمایه داری را نجات دهند، امروز انسانهای فقیر برای چرخاندن زندگی خود قطعات جسم خودرا میفروشند تا شکم خود و بچه هایشان را سیر کنند. هر روزه و هر لحظه میدیای جامعه سرمایه تکه تکه شدن جسد انسانها را بر صفحه تلویزیون، کامپیوتر و حتی تلفن موبایل به کوچک و بزرگ نشان میدهند؛ اینها تاثیرات روحی و روانی جدی بر روش و طرز تلقی زندگی آدمها خواهد گذاشت. با وجود فضایی که بر شمردم قطعا روش زندگی ما و طرز تلقی ما از زندگی تحت تاثیر این فضا قرار گرفته و میگیرد. تنها با متعهد بودن به حرمت انسانها میتوان خودرا در مقابل این فضا محفوظ کرد. این مشکلی است که متاسفانه سازمانها و تشکلهای سیاسی کمتر بدان میاندیشند و خود قربانی این اوضاع هستند. بازار و خرید و فروش بر همه چیز حاکم شده است. همه چیز با معیار پول سنجیده میشود. همه چیز با معیار معامله و بده و بستان عمل میکند. در نتیجه خود سازمانهای سیاسی در این گرداب گیر کرده اند. اخلاق و ارزشهای رفتاری امروز بعضی از گروهها و سازمانهای سیاسی و جنبشهای اجتماعی موجود تاثیر مستقمی از این فضا را با خود دارند. همین باعث شده که تلاش انسانهای آزادیخواه و برابری طلب به عیان سرکوب شود بدون اینکه کسی در این رابطه جوابگو باشد. البته این بحث بغایت ظریف و جدی است شاید کسی این استنتاجات را حمل بر این کند که نه باید کاری کرد و اگر هم کاری کنیم بجایی نمیرسیم. که این بحث اساسا بر این طرز تفکر بنیاد نشده بلکه تلاش این بحثها نشان دادن عمق ماجرا و طلب تلاش بیشتر و پافشاری بیشتر بر حرمت و مبارزات انسانهاست و بخصوص تاکید مجددی بر ضرورت اتحاد و مبارزه متشکل است
بنابراین مسئله راسیسم تنها این نیست که یک عده جوان شعار ضد خارجی سر میدهند، یا اینکه از نژاد اروپایی یا آسیایی یا ایرانی خود دفاع میکنند. بلکه این یک پدیده جدی زائده جامعه فاسد و ضد بشری سرمایه داری است. این موضوع بوضوح نشان میدهد که حاکمان امروز جامعه هیچ طرح یا برنامه ای برای راحتی زندگی انسانها ندارند بلکه دست سرمایه را در چپاول و غارت هست و نیست جامعه باز گذاشته اند. این یک مسئله طبقاتی و یک جواب طبقاتی میخواهد. در آستانه اول می و در حالی که به استقبال روز اول می روز جهانی کار گر میرویم، باید این معضل را جدی بگیریم و جواب طبقاتی خودرا به این مسئله ارائه دهیم. ما طبقه کارگر و مردم زحمتکش حاضر نیستیم بیش از این مورد تجاوز و تحقیر قرار گیریم . جواب این مسئله در گستردگی و متشکل شدن خود میدانیم . باید بیشترین انرژی خودرا بر اتحاد و یکپارچگی خود بگذاریم.
مرگ بر سرمایه