چند سوال اساسی ، (در حاشبه مطلب " مجمع عمومی و اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار")

مظفر محمدی
جعفر عظیم زاده در مطلبی تحت عنوان "مجمع عمومی و اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار" و در پاسخ به دوستان خود در اتحادیه، به درست گفته است که تشکیل مجامع عمومی منظم و هر هفته و یا ماه برای کارگران پراکنده عضو اتحادیه ممکن  و عملی نیست.

 بگذریم از اینکه اگر کارگران اخراجی و بیکار مجامع عمومی منظم داشته باشند این دیگر شورا است، اتحادیه نیست. مجامع عمومی منظم شکل دیگر تشکل کارگری است و در اساس با شکل اتحادیه ای کاملا متفاوت است. مجامع عمومی کارگری وقتی منظم و مداوم شد همان شورای کارگری است. به این معنی که همه کارگران یک محل یا رشته کار در تعیین سرنوشت خود و مبارزه شان دخالت مستقیم و مداوم دارند و برای پیشرفت کارهایشان نمایندگان شورای خود را انتخاب میکنند که قابل عزل و نصب اند و هر جلسه مجمع که بخواهد میتواند ترکیب نمایندگان شورا را تغییر بدهد یا ابقا کند. اتحادیه اینطور نیست. اینکه آیا میتوان اتحادیه را به سنتی متکی کرد که کارگران بیشتر در سرنوشت تشکلشان دخالت کنند، بحثی است معتبر و باید راههای آن را پیدا کرد.
بطور خلاصه، نمیتوان تشکلی با سنت مجمع عمومی منظم و شورای کارگری داشت اما اسمش را گذاشت اتحادیه. این التقاط است . شورا، شورا است و اتحادیه ، اتحادیه. نمیشود اتحادیه ساخت و یواشکی شورایش کرد همانطوریکه نمیتوان مجامع عمومی منظم و شورا داشت اما هیات مدیره دایمی یا چند سال یک بار و یا غیر قابل عزل و نصب تعیین نمود. این نه شنراست و نه مرغ، شترمرغ است. طرفداران مجامع عمومی منظم و شوراهای کارگری باید راه سرراست تری را برای این کار انتخاب کنند نمیشود پشت اتحادیه مخفی شد و با تشکیل مجامع عمومی گاه و بیگاه فکر کرد دیگر شورا شده است. مجامع عمومی منظم و شوراهای کارگری را در کارخانه ها و مراکز بزرگ و کوچک کار میتوان و باید بلاواسطه و با اتکا به سنت خود بنیان گذاشت و پای ایجادش رفت. این ممکن ترین، سهل الوصول ترین و آسان ترین شکل اتحاد کارگری است. این روشی است که کارگران را مستقیما هم در سرنوشت مبارزات امروزشان دخیل میکند و هم برای دخالت نهایی در تعییین سرنوشت سیاسی جامعه و ایجاد حاکمیت شورایی، طبقه کارگر را آماده میکند.
اما اجازه بدهید در حاشیه این نکات کوتاه برگردم به مسایل مربوط به اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار و سوالات اساسی که  در مطالب قبلی هم آورده ام بار دیگر مطرح کنم و توجه دوستان متشکل در این اتحادیه و از جمله جعفر عظیم زاده را هم به آن جلب نمایم.
جعفر به درستی میگوید که کارگران برای پاسخ به نیازهایشان متحد و متشکل میشوند و مجمع تشکیل میدهند و یا اتحادیه درست میکنند. و مشخصا میگوید: " این اتحادیه پس از مجمع اول خود اگر نیرو و توانی دارد در قدم اول و قبل از هر چیزی باید بسرعت وارد چرخه این نیاز شده و آنجا خود و مجمعش را تعریف نماید…"
درست در همین رابطه است که ما به سوالات اساسی ای میرسیم که پیش پای اتحادیه قرار دارد. و در مقایسه با این مسایل مهم اینکه اتحادیه مجامع عمومی کم دارد یا زیاد به نظر من حاشیه است. این سوالات عبارتند ازاینکه:
– این چرخه نیاز چیست؟ اتحادیه چگونه واز کدام در وارد میشود و بیرون می آید؟ مکانیسم مبارزه اتحادیه چیست؟ آیا همانطوریکه دوستانی در اتحادیه گفته اند، ایجاد مجامع منظم است یا جلسات مکرر هیات مدیره؟ برپایی تجمعات جلو ادارات کار و یا تظاهرات است؟
– مکانیسم بزرگ شدن و توده ای شدن  اتحادیه چیست؟ گشتهای تفریحی و آموزشی است؟ فراخوانها و تبلیغات کتبی و شفاهی است؟ 
– ابزار وارد آوردن فشار از جانب اتحادیه بر دولت چیست؟ افشاگری است؟ تجمع و تظاهرات زنان و مردان بیکار و اخراجی و کودکان و خانواده هایشان در خیابانها و میادین و زدن بر ته دیگهای خالی است؟ جمع آوری تومار و نامه نگاری به مراجع دولتی است؟ …
همه یا بخشی از این کارها را شاید بتوان انجام داد. اما هنوز این نه راه اعمال فشار موثر و کارساز بر دولت و کارفرماها برای احقاق حقوقی است و نه اتحادیه را توده ای میکند…
من در نوشته های دیگر گفته ام و باز تکرار میکنم که باید از نقطه قدرت کارگر شروع کرد نه از نقطه  ضعفش. کارگر اخراجی را نمیتوان هفته ها و ماهها جلو کارخانه برد و برگرداند. کارگری که اخراجش قطعی شد، قراردادش لغوگردید و با کارفرما حساب و کتابش را کرد و رفت دیگر نمیتوان به انتظار بازگشت به کار نگهش داشت. و در توان کارگر بیکار و بی پشتوانه و پراکنده هم نیست که بیمه بیکاری مکفی به دولت تحمیل کند. اتحادی از کارگران اخراجی کارخانه نساجی و یا شاهو در سنندج تا زمانی که مبارزه برای جلوگیری از این اخراج  و یا بازگشت به کار در جریان است و نیروی این کار در  میدان است معنی دارد. اما زمانی که همین کارگران اخراجشان قطعی شد و حتی با کارفرما تسویه حساب کردند دیگر تشکلی به این نام  موضوعیتش را از دست داده تا چه رسد به این که روی دوش همین مبارزه خاتمه یافته نام سراسری هم گذاشت!
قبلا هم گفته ام، راه چاره این است که اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار راهش را بطرف کارخانه ها و مراکز بزرگ و کوچک کارگری کج کند. به منشا و مبنای قدرتش روی آورد. کارگر اخراجی و بیکار را نباید بی پشتوانه و تنها گذاشت . اگر این اتفاق بیفتد نه جلو اخراج و بیکاری گرفته میشود و نه بیمه بیکاری حاصل میگردد. کارگر بیکار را تنها نگه داری شکست خورده است.
با اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار، سراسری و غیر سراسریش نمیتوان جلو موج وسیع و ضدکارگری بیکارسازی و قراردادهای سفید و موقت را سد کرد و گرفت. این کار بدون دخالت و حضور میلیونها کارگر شاغل که این تهدید روزانه بر بالای سرشان است ممکن نیست. کارگر شاغل است که میتواند اعتصاب کند و چرخ تولید را بخواباند و به