مبارزه با نظام و حضور توابین در خارج کشور! در حاشیه نوشته نسرین پرواز در دفاع از توابین

مهرنوش موسوی

اینکه همه آحاد مردم صرفنظر از مکان و موقعیت سیاسی خود حق برخورداری از شان و کرامت انسانی دارند جای هیچ تردیدی نیست. اینکه در برخورد به توابین نظام اسلامی، بدوا و قبل از هر چیز باید نظام جمهوری اسلامی در معرض تنفر و اعتراض قرار بگیرد هم اصل تخطی ناپذیری برای ما بوده و هست، کمونیسم کارگری اولین جریان کمونیستی آپوزیسیون ایران است که جانبدار یک برخورد سیاسی، انسانی و سوسیالیستی به پدیده توابیت در جامعه ما از قدیم الایام بوده است. ما همیشه گفته و تاکید کرده ایم که دشمن ما نظام اسلامی است.

 گفته ایم که رژیم اسلامی با تهدید، شکنجه و کشتار افراد بسیاری را نه فقط دیروز بلکه همین امروز هم وادار کرده است علیه وجدان خود حرف زده و عمل کنند. این وجه مهمی از برخورد ما به اعمال رژیم و وادار کردن فعالین سیاسی به اعتراف علیه خود است. برگزاری شوهای تلویزیونی هویت جزیی از پرونده سنگین جنایت و خفقان این نظام علیه مردم ایران است. امروز با دیدن چنین شوهای سازماندهی شده کیهان و اطلاعات ایران فقط نفرت و خشم  مردم ایران نثار رژیم و دست اندرکارانش میشود. در ثانی اگر امروز حتی همین توابین هم به خارج کشور گریخته و در باره پرونده خود حرف میزنند ناشی از موقعیت رو به زوال رژیم اسلامی و ریزش آن است. خود همین نشان میدهد که ابزار رژیم اسلامی در به ندامت کشیدن افراد هم جواب بحران درگیرش را نمی دهد. در عین حال باید هشیار بود که اطلاعات نظام میتواند از افراد معینی در خارج کشور در این رابطه استفاده کند. به نظر من همین که فردی به خارج کشور بیاید و تحت نام "تواب" بساط خودش را امروز با خیال راحت اینجا پهن کرده و رسما از نظام دفاع بکند و یا با خیال راحت به اپوزیسیون بیراهه بگوید و به اسم "دفاع از حقوق توابین" تازه مورد حمایت خود افراد این اپوزیسیون هم قرار بگیرد، رژیم به مرادش رسیده است. خارج کشور سنگر مبارزه مردم ایران علیه نظام است. اگر در خارج کشور باب بشود که طرف بعد از ۲۵ سال الان تازه یادش بیفتد که از "رابطه عرفانی اش با حاج داوود رحمانی" بدون ذره ایی خجالت و حتی نفرت صحبت کند، کلاه ما پس معرکه است. اینجا بحث بر سر حقوق مردم ایران است. صحبت بر سر سرنوشت یک جنبش است و نه علاقه عرفانی کسی به "حقوق توابین"!
من شخصا نه فقط به خاطر اعدام شدن بسیاری از رفقای نزدیکم بلکه به خاطر اینکه در سال ۶۰ تعدادی از فعالین انقلابی تحت شکنجه به توابیت کشیده شدند علیه این نظام ادعانامه دارم. اما اگر بعد از ۲۶ سال به توابی بر بخورم که هم میخواهد "معروف" بشود و در اجتماعات سیاسی خارج کشور جا پا باز کند و ترهات دست چندم دوم خردادیها را تکرار بکند،  هم اینکه همین امروز هم وقتی دارد از گذشته خود حرف میزند به جای محکوم کردن نظامی که خود وی را به این روز انداخته "سازمانها و احزاب اپوزیسیون" را خشونتگرا خطاب بکند، از دهنش خارج نمی شود که "حاج آقا رحمانی" جنایتکار بود ولی تا میتواند بار افراد و نیروهای اپوزیسیون میکند دیگر اعلام میکنم که تواب اینجا، تواب آنجا، امروز جنابعالی یک مدافع نظام هستی و ما هم نه ببو هستیم و نه از عشق وافر به "حقوق توابین" حقوق مردم ایران و یک جنکی که نزدیک ۳ دهه است در آن سهیم هستیم یادمان رفته و کوتاه میاییم. 
در نتیجه من تصور میکنم که نسرین پرواز در نوشته خود میبایست نفرت و خشم و عصبانیت بحق خود را همچنان نثار این رژیم و دست اندرکارانش میکرد. به اعتقاد من امروز اگر حمایتی باید صورت بگیرد و سازمان پیدا کند حمایت از زندانیان سیاسی و آزادیشان هست. انتساب نیروهای اپوزیسیون به "شکنجه گر" و …. صرفا به این خاطر که تعدادی بدرست از تحرک سیاسی تعدادی از توابین سابق در خارج کشور ناراحت و نگران هستند و تعدادی نیز به شیوه غلط به آنها برخورد میکنند، شایسته نیست و عوضی گرفتن جبهه های جنگ است.
من مارینا را نمی شناسم و کتاب وی را نیز نخوانده ام در نتیجه نمی توانم قضاوت عادلانه ایی بکنم. شنیده و تعقیب میکنم که ایشان هم کتاب خود را به سبک و مکتب زیبا ناوک نوشته است.  اما کتاب زیبا را که او هم مورد لطف نسرین پرواز قرار گرفته خوانده ام، خود وی را هم خیلی خوب میشناسم  و جزو افرادی هستم که مطلقا با حرکت سیاسی وی نه فقط نزدیکی احساس نمی کنم، بلکه تحرک سیاسی وی را یک پروژه سیاسی معین از جانب وی میدانم. و از قضا تصور میکنم که افرادی مثل وی مطلقا درخور حمایت سیاسی نیستند.
حتما نسرین پرواز میداند که از جمله ایشان با این پز وارد گود شد که "افتخار میکند که عضو هیچ حزب و سازمان سیاسی نیست". جمله بعدی وی را البته ما خوب میشناسیم. این خانم مفتخر به عدم عضویت در سازمانهای سیاسی شروع کرد بسیار روشن و سیاسی از "جامعه مدنی" دفاع کردن و درس دادن به اینکه اصلاحات خوب است و غیره! سپس جابجا هم در مصاحبه ها و هم بویژه در کتابش شروع کرد سازمانهای انقلابی و چپ را کوبیدن. به اسم بازگویی تاریخ گذشته، به شیوه موذیانه در کتاب ایشان این رژیم است که تبرئه میشود. ایشان دهها صفحه سیاه کرده است تا در باره همسر خود علی و اعدامش سخن بگوید. هر آدم نسبتا نرمالی که از این رژیم جدا کنده باشد و ابراز پشیمانی در نزد وجدان خود کرده باشد که زمانی روی سر قبرها و تابوت شکنجه زندانیان صحیفه میخوانده است، وردست حاج داوود رحمانی بوده است، امروز که در خارج کشور زندگی میکند و تیتر "تواب سابق" روی خود گذاشته است باید حتی در تشریح صحنه اعدام همسرش نفرت و خشم از این نظام در آن موج بزند، بر عکس، تمام حرف ایشان این است که "علی زرنگ نبود، بعد از توبه، که آن هم به خاطر عشق به من بود!!! ( نه به خاطر سبوعیت رژیم اسلامی! مبادا جایی نظام بد جلوه داده شود!) رودست خورد! اعدام شد!". ایشان نه دیروز و در بند ۲۰۹ اوین، همین امروز در خارج کشور، جلو چشم من و شما نوار برای خامنه ایی پر کرده ارسال میکند و نامه فدایت شوم او به خامنه ایی که "انشاالله" روزی به خانه وی در هامبورگ بیاید را روی سایتش میگذارد و آنوقت نسرین پرواز که یک قهرمان ز
ندانهای نظام است و یک فعال سیاسی ضد جمهوری اسلامی است خود را به عنوان حامی حقوق وی معرفی کرده جلو اپوزیسیون میگذارد. به نظر من این خطاست! این افتادن در دام یک پروژه سیاسی خطرناک است. این یک روش سیاسی بسیار مضر است. مخدوش شدن صف دوست با دشمن است! بجا بود نسرین پرواز یک کلمه در این باره مینوشت که کسی که امروز دعوتنامه برای خامنه ایی برای حضور در خارج کشور مینویسد، فقط قاطی نکرده است، نه کاملا دارد یک هدف سیاسی معینی را با قاطی نشان دادن خود دنبال میکند! چطور به نفع چپ و مردم ایشان قاطی نمی کند و به سیم آخر نمی زند؟!
کسی نه میدانست زینب یا زیبا ناوک به خارج آمده است یا نه! ایشان خودش خودش را علنی کرد. خودش شروع به حرف زدن کرد. طبیعی است و حق مسلم ماست که از وی بخواهیم اگر جدا پسوند "سابق" را روی فعالیت سیاسی خود در زندانهای رژیم به عنوان تواب گذاشته است، این را به مردم نشان بدهد. نمی خواهد نشان بدهد، شاکی خصوصی ندارد، اوکی برود زندگیش را بکند. ولی وقتی به اسم " من سیاسی نیستم" شروع میکنی فعالیت سیاسی جهت داری را آن هم در خارج کشور دنبال کنی، باید نقاب تواب سابق را برداری. معلوم و مسلم است که افراد نگاه میکنند و برایشان فرق میکند که این سخنان از دهان چه کسی خارج میشود. طرف امده در خارج کشور دارد فعالیت سیاسی میکند! دیگران هم دارند سیاسی به ایشان میگویند دست شما برای ما رو هست. چه ارتباطی دارد که به تریج قبای حقوق ایشان در باره توابیتشان برخورد کرده است؟ مردم حق دارند بگویند خاطرات مینویسی درست بنویس! اگر ریگی در کفش نداری بیا و پرونده آنها را رو کن. حداقل پرونده کسانی را رو کن که خود ترا به این روز انداخته اند. افشایشان کن. چطور بعد از ۲۶ سال بلدی سازمانهای چپ را محکوم کنی و در باره "خشونتگرایی" چپ بنویسی ولی بلد نیسنی در باره خشونت سازمانیافته حاکم که خود تو را به این روز کشانده است چیزی بنویسی؟ اگر نمی توانی برو بنشین همین حرفها را هم ننویس! اگر جدا دردی داری، درد کشیده ایی و میخواهی درمان بشود، خوب تراپیهای همین روانشناسی حاضر هم به شما خواهد گفت از دردهایت سخن بگو! مگر اینکه هنوز هم دردت چیز دیگری است. دردت اعدام نیست! قبر و جعبه شکنجه نیست! شلاق خوردنت نیست! آواز شکنجه گر تلاوت قرآن منحوس در صحن اوین نیست! و…..  آیا این تصادفی است؟
زینب یا زیبا ناوک چندین و چند سال پس از اینکه از زندان آزاد میشود، به قول خودش هیچ خطری تهدیدش نمی کرده است. خودش با پای خودش به بنیاد شهید میرود و حلقه ازدواجش را با همسر اعدامیش تقدیم جبهه های جنگ میکند و برای اثبات وفاداری بیشتر به نظام حاضر میشود با یک جانباز صیغه و یا ازدواج کند. دقت کنید بعد از اینکه آزاد شده است! امروز که در خارج هم هست باز هم دارد برای خامنه ایی نوار پر میکند و همچنان سرزده به مجالس اپوزیسیون میرود! بدتر اینکه ایشان مطمئن هست که با وجود همه این "جانبازیها" کسانی پیدا میشوند که از "حق وی" در مقابل مردم دفاع کنند. این به نظر من غیر قابل قبول است. شم سیاسی نمی خواهد فهمیدن این مسائل، به نظر من التزام قوی و محکم میخواهد به مبارزه بر حق مردم ایران علیه این نظام جنایتکار! پر وقتی نیست که ما برای یک ابسیلون چنین حرکاتی از سوی یک دوم خردادی در خارج کشور، چنان کمپینی برای افشا و رسوایی او میکردیم که کسی جرئت نکند چنین بکند و راست راست راه برود. این چه حرفی است که امروز نباید بحق از کسی که آگاهانه وارد چنین گودی میشود خواسته شود که به حق مردم ایران در خارج احترام بگذارد و در اینجا بلندگو درست نکند؟
نسرین پرواز باید از خودش بپرسد هدف از نوشتن این به اصطلاح خاطرات چیست؟ من و همه خوانندگان کتاب خاطرات نسرین پرواز میدانیم که هدف خود نسرین این بود که بطور ابژکتیو زندگی و مقاومت خود و یارانش را در زندان با تمام مسائل آن به تصویر بکشد. این جزو تاریخ مبارزه یک نسل است. نسل جوان یک مملکتی را زدند، اعدام کردند یک عده را به ندامت کشاندند و مردم ما حق دارند خاطره مبارزه و مقاومت این نسل را جزو تاریخشان بکنند. خوب حالا پرسیدنی است که اینها چه هدفی دارند؟ هر آدم عادی که به توابیت کشیده شده است میگوید میخواهم خاطراتم را بنویسم تا مردم بدانند چرا من تواب شدم؟ اولین حرف ایشان هم باید این باشد که چگونه به زور ترس، شکنجه و خفقان و اعدام ایشان وادار شد توبه کند و سپس به رژیم خدمت بکند. اگر یکی از این کتابها جدا با التزام به این حقیقت نوشته میشد، خودش یک روی دیگر و یک صفحه دیگر ننوشته شده همان تاریخ مشترک نازلیها و نسرینها و… بود. اما نه! در سطر سطر نوشته زیبا ناوک خبری از این تاریخ نیست! ایشان تازه خدا را و عرفان را خودش و تاکید دارد که بدون ترس از زندانبانانش درمی یابد  به عوض کلی صفحه سیاه میکند تا ثابت کند سازمان اتحاد مبارزان کمونیست از همان اول خشونتگرا و تندرو! بوده است. از اول تا آخر این ورق پاره هایی که دارد به اسم خاطرات زندان با گشاده دستی "حقوق توابین" به پیوست تاریخ مقاومت زندان قاچاق میشود، در آن رژیم تبرئه میشود آن هم جلو چشمان ما در خارج کشور. این تاریخنگاریها هیچ ربطی به تاریخ نسل ما ندارد. این یک تلاش مذبوحانه است. به هیچ عنوان هم اجازه نمی دهیم در زرورق "رعایت حقوق دمکراتیک" کسی پیچیده شود. من مطمئنم که حساب نسرین پرواز از کمپین دوم خردادیهایی که قند در دلشان به خاطر کوبیدن "تندرویهای چپ" توسط این افراد آب شده و خود شروع کردند