استثمار زنان کارگر نساجی اوج بربریت سرمایه جهانی

طبق خبرهای درج شده در مورد صنایع نساجی در جهان ۹۰ درصد از ۳۵ میلیون کارگران نساجی را زنان تشکیل می دهند. گزارش بیانگر وضعیت اسفناک میلیونها کارگری است که کمپانیهای غول آسا در قبال استثمار مضاعف آنها سودهای کلانی به جیب می زنند. کار در صنایع نساجی گوشه ای از جنایات سرمایه جهانی را نشان می دهد که با به بند کشیدن میلیونها انسان در بدترین شرایط کاری به حیات ننگین خود ادامه می دهد. این گزارش پرده از راز و رمز نهفته صنایعی بر می دارد که انحصارات چند ملیتی جهانی را بدنبال خود دارد و از پر سود ترین صنایع دنیا میباشد. برای کسب و انباشت این سرمایه های نجومی از جان و پیکر نحیف دختران و زنان جوان کارگری مایه گرفته میشود که در دخمه هایی که مراکز تولیدی نامیده شده به وحشیانه ترین شکل استثمار میشوند و تحت اذیت و آزار جنسی قرار می گیرند.
کشورهایی مثل جنوب شرقی آسیا، جنوب آسیا و آمریکای لاتین بیشترین کارگران نساجی جهان را به خود اختصاص داده اند. انحصارات چند ملیتی تولید پوشاک با ایجاد شرکت های تولیدی وابسته در این کشورها نیروی کار زنان را با دستمزدهای بسیار پایین، ساعات کار طولانی و حداقل امکانات و عدم ایمنی محیطهای کاری به کار می گیرند. شرکتهای تولیدی بزرگ به شکل شرکتهای زنجیره ای هستند که تعداد زیادی زیر مجموعه از شرکتهای تولیدی کوچکتر در پیرامون خود دارند که تولیدات مرحله ای را انجام میدهند. درهمین کارگاههای زنجیره ای است که نیروی کار زنان به شدیدترین شکل ممکن مورد استفاده قرار می گیرد و دستمزدی در سطح گرسنگی به کارگران پرداخت می شود و حتی قوانین کار ارتجاعی سرمایه که ضد کارگری بودن آن بارها و بارها در این کشورها به اثبات رسیده است، هم به اجرا در نمی آید. عمق فاجعه و بردگی مزدی در این کارگاههای تولیدی غیر قابل تصور است، تا آنجاییکه به دستمزدها بر میگردد، دستمزد کارگران در ” شرکت های تولیدی واسطه” معمولا به اندازه پنج دهم درصد یا حداکثر یک درصد قیمت لباسی است که در فروشگاهها بفروش میرسند. بیمه ناشی از حوادث در این شرکتها و مراکز تولیدی موجود نیست و کارگران مجبورند هزینه عدم رعایت اولیه ترین شرایط ایمنی کار را با جان خود بخرند.
یکی از مراکز پر سود که با کار بشدت ارزان زنان کارگر همراه است صنایع پوشاک بنگلادش است. صنعت نساجی بنگلادش از دهه هفتاد قرن بیستم به این سو رشد تصاعدی داشته است. این بخش اکنون هشتاد درصد صادرات هجده میلیاردی این کشور را تشکیل داده و منبع اصلی درآمدهای ارزی کشور است. در حدود ۷۵ درصد تولید و صادرات لباس متعلق به انحصارات زنجیره ای بین المللی بخش پوشاک ” کی ک ” و” ها . اند.ام.” و… هستند که بالاترین سود خود را از دستمزد های بسیار پایین کارگران بخش نساجی بنگلادش بدست می آورند. صنایع نساجی نقش درجه اول را در اقتصاد بنگلادش دارند بهمین دلیل در حدود چهل درصد نیروی کار کشور که بیشترین درصد آن زنان میباشد را جذب رشته های نساجی کرده است. نود درصد از نیروی کار سه و نیم میلیونی بخش نساجی را زنان تشکیل می دهند. بخش اعظم این کارگران دختران جوانی هستند که سن شان از چهارده سال به بالاست. زنان کارگر با این شرایط کار شاق و طاقت فرسا قادر نخواهند بود طولانی مدت به کار ادامه دهند. عارضه های این نوع کار صدمات جبران ناپذیری به جسم و روان زنان کارگر وارد میکند، کارگران بویژه از نظر بینایی و ستون فقرات دچارآسیبهای جدی میشوند. زنان آسیب دیده بدون حق بیمه درمانی و بازنشستگی توسط کارفرمایان به عنوان کارگرانی که نمی توانند بازدهی کاری یک کارگر سالم را داشته باشند از کار اخراج می شوند.
اخیراً در کشورهای پیشرفته صنعتی خریداران این البسه برایشان سوال بر انگیز شده است. این تولیدات مرغوب کجا و تحت چه شرایط کاری و توسط چه کسانی به بازارهای کشورهای غربی سرازیر میشود؟ تولید کنندگان این لباسهای زیبا و فریبنده که از جان و هستی اشان مایه می گزارند میلیونها کارگر زنی هستند که هیچ وقت اجازه ندارند از دسترنج و تولیدات خود استفاده نمایند. نظام بربریت سرمایه این کارگران ارزان زن را با نهایت شقاوت و بیرحمی بکار می گیرد تا جوابگوی بازارهای انحصاری سرمایه داری باشد. البته پاسخ این سوال را کارگران نساجی بنگلادش و در راس آنها دهها هزار زن کارگر یکسال گذشته با اعتراضات و اعتصابات خود برعلیه بربریت مزدیشان به گوش جهانیان رساندند. دهها هزار کارگر زن به خیابانهای داکا ریختند، با اعتصاب سراسری خود کار مزدی را متوقف نمودند، در مقابل هجوم وحشیانه پلیس سینه سپر کردند کشته و زخمی دادند، و با صدای رسا به سرمایه داران محلی و جهانی اخطار دادند که قادر هستند حقوق حقه خود را از حلقوم این جانیان بیرون بکشند.
اکثر این کارگران زن نساجی از کشورهای دیگر آسیایی و زنان جوانی میباشند که به هند، چین یا بنگلادش در جستجوی کار مهاجرت می کنند و برای بقاء خود و خانواد ه اشان مجبورند به این بربریت سرمایه تن بدهند. این زنان هفته ای هفت روز بر روی خط تولید زنجیره ای کار کرده و اغلب اوقات آنها را وادار به اضافه کاری، بدون دریافت دستمزد، می نمایند. این زنان کارگر به عنوان زن دائما مورد تبعیض جنسی در محیط کار خود قرار می گیرند، در برابر کار برابر با مردان دستمزدی کمتر از آن ها دریافت می کنند و بطور دائم از طریق کارفرماهای خود تحت اذیت و آزار جنسی و مجازات قرار می گیرند. یکی از شاخصهای مهم کار بردگی مزدی در این نساجیها نابرابری دستمزد بین زنان و مردان کارگر است. کارفرمایان استخدام کارگران زن را به کارگران مرد ترجیح میدهند (بشرطی که مخارج مرخصی زایمان و شیرخوارگاه و مهد کودک و … را نداشته باشد)، عملاُ و آگاهانه با مشاهده یک سری ویژگیها در کارگران زن به این تمایز بین کارگران زن و مرد دامن میزنند. آنها کارگران زن را از آن جهت برای کار در این صنایع ترجیح می دهند که منظم تر هستند و احتمالاً به شرایط نامناسب کار راحتتر تمکین می نمایند و با دستمزدی کمتر از دستمزد مردان کار میکنند. البته از نیروی کار زنان با هر پیشرفتی در صنعت و تکنولوژی برای سود آوری بیشتر سرمایه استفاده شده و در اغلب مواقع از وجود زنان کارگرعلیه کارگران مرد که مزد بیشتری به آنها تعلق می گیرد استفاده میشود.
رشد اقتصادی در صنایع نساجی کشورهای آسیایی بسیار سریع و قابل توجه میباشد. این آهنگ سریع رشد اقتصادی از قبال استثمار نیروی کار ارزان بویژه نیروی کار زنان و کودکان ممکن شده است. در این کشورها نیروی کار زنان بخش بزرگی را در بازار کار تشکیل میدهد. شکوفایی سرمایه داری بر مبنای استثمار نیروی کار ارزان زن به این معنا است که زنان در برابر استثمار و ستم سرمایه داری کم حقوق تر و بیدفاع ترند و زنان و مردان کارگر از یک اتحاد مشترک طبقاتی برای تحقق برابری برخوردار نیستند.
فعالیتهای اقتصادی و تولیدات این صنایع نساجی بر محور صادرات است و تولیدات صادراتی بالاترین رقم سودآوری را برای سرمایه داران رقم میزنند. بیشتر کارگران تولیده کننده این اجناس زن می باشند.
بردگی کار در این صنایع بقدری بالا است که توجه تعدادی از انجمن و سازمانهای حقوق زنان را به وضعیت دشوار شرایط کار این زنان و عدم استاندارد محیطهای کار جلب نموده است. یکی از این انجمنها انجمن حقوق زنان است: این انجمن عضو کارزاری بنام “کارزار لباس های تمیز “ث. ث. ث.” ( Clean Clothes Campaign)می باشد. این کارزار شبکه ای بین المللی است که از حدود ۳۰۰ سازمان تشکیل شده و برای بهبود شرایط کار در کارخانه های تولیدی در نقاط مختلف جهان مبارزه می کند. این کارزار از ۱۵ شرکت تولیدی وابسته به انحصارات جهانی چند ملیتی در رشته پوشاک خواسته است که درباره شرایط و محیط کار و سایر جوانب مربوط به کارگران شاغل این واحدها، اطلاعاتی در اختیار کارزار قرار دهند. از ۱۵ شرکت تولیدی تنها هفت شرکت با دادن اطلاعاتی در ارتباط با شرایط و محیط کار موافقت نموده و هشت شرکت دیگر با ارائه هر گونه اطلاعات مخالفت کردند.
شرکت هائی که مارک های معروفی چون “دیزل”(Diesel)، “هوگوبوس”(Hugo Boss)،”جینز فریتز”(Jeans Fritz)، “لی”(Lee) و “ورانگلر” (Wrangler)تولید کرده و زیر مجموعه انحصار “و.اف”(VF) هستند، در شمار شرکت هائی هستند که از دادن هر گونه اطلاعات در باره شرایط و محیط کار کارگران اجتناب کرده اند.”و.اف”(VF)از انحصارات غول آسا در رشته لباس در جهان میباشد که مارک های بسیار معروفی مثل “د.نورد فیس”( The Nord Face) به آن تعلق دارند.
تولیدات این نساجیها به بهترین شکل ممکن و با مارکهای معروف از طریق این شرکتهای غارتگر به بازار مصرف جهانی ارائه داده میشود. بعنوان مثال: همین انحصارات غول آسا “و.اف” که عرضه کننده مارکهای بسیار معروف است از دادن اطلاعات شرایط کاری این مراکز تولید ی خوداری می کند. علت این امر هم کاملا واضح است که شرایط کاری در دخمه ها یی که محیط کار نامیده میشود بقدری غیر انسانی و از استثمار وحشیانه برخوردار است که انعکاس هر نوع خبر و اطلاعات در این زمینه چهره کثیف سرمایه را بیشتر در انظار جهانیان افشاء می نماید، و از طرف دیگر این اطلاعات کمک خواهد نمود که این بردگی سرمایه علنی شده و توجه طبقه کارگر جهانی را به این نوع شیوه استثمار معطوف نماید و باعث اعتراضات و افشاگریهایی در سطح جهانی شود، در نتیجه باعث خواهد شد از اعتبار این شرکتها کاهسته شود.
این انحصارات چند ملیتی بخش اعظم سرمایه جهانی را شامل میشوند و برای سرمایه داران کمترین هزینه را دارند، و با سود آوری بالایی همراه است. بورژوازی آگاهانه برای ممانعت از متشکل شدن و حرکتهایی از پایین توسط کارگران سعی در ایجاد نهادها و سازمانهایی از بالا نموده است که ظاهراً تلاش می نمایند اهداف و برنامه های خود را برای بهتر نمودن شرایط کارگران از نظر حقوقی بکار گیرند. اما این سازمانها و نهادها کاملا در خدمت به بورژوازی جهانی و اخته کردن حرکتهای طبقه کارگر جهانی شکل گرفته و عمل می نمایند. نمونه مشخص اینها را می توان “ان. جوها “و “آی. ال. او.” و یا همین نمونه مشخص “انجمن حقوق زنان” را نام برد. یا بطور مشخص تر برای تغییر این وضعیت “فمنت” Femnet (نهاد آلمانی) در ژوئیه امسال پروژه ای تحت نام ” فیر شنیت Fair Schnitt “(سهم عادلانه- مطالعه برای صنعت مندی مبتنی بر عدالت اجتماعی) شروع کرده است. نیرو های جوان در صد مرکز مربوط به رشته نساجی تحت آموزش قرار خواهند گرفت. این کارزار می خواهد نیروهای تحت آموزش را نسبت به شرایط کار در کشورهای تولید و صادر کننده صنایع نساجی نسبت به شرایط کار، محیط کار حساس کند. بدین ترتیب آگاهی لازم و توجه برای رعایت شرایط اجتماعی محیط کار مورد توجه قرار گیرد.
بورژوازی جهانی با بکار گیری این نهادها و سازمانهای تحت سیطره اش میخواهد از تشکلهای واقعی کارگران توسط خود کارگران جلوگیری نماید. این سازمانها و نهادها ساخته و پرداخته دست امپریالیستها می باشند، برای توهم پراکنی بین کارگران و معرفی خود بعنوان نهادهای حمایتی کارگری، سازمان داده شده اند. اینها دقیقا با اجرای اهداف و سیاستهایشان که منحرف کردن و مهار کردن حرکتهای کارگری می باشد در خدمت به منافع بورژوایی عمل می کنند.
سرمایه داران با بکارگیری میلیونها زن کارگر صنایع نساجی، برای بار آوری بیشتر کار و انباشت ارزش اضافی با استثمار مطلق این کارگران از جمله: کاهش مطلق مزدهای حقیقی، افزایش ساعات روزانۀ کار، افزایش شدت کار بدون سرمایه گذاری، کاهش روزهای تعطیل، استثمار کار کودکان، پرداخت مزد کمتر به زنان کارگر نسبت به مردان برای کار برابر، بهره برداری از نیروی کار ارزان در کشورهای دیگر، اعمال تبعیض به کارگران مهاجر، و غیره، و افزایش نرخ استثمار از طریق بالا بردن بارآوری کار بهره می گیرند.
کارگران بنگلادش که نود درصد آنان را زنان کارگر تشکیل می‌دهند، در تولید یهای نساجی کار می کنند که صاحبان این صنایع شرکتهای چند ملیتی غربی میباشند، در شرایطی طاقت فرسا به کار اشتغال دارند. محل کار آنها اطاق های تنگ و تاریکی است که کارگران در کنار هم چیده شده اند. آنها ناچارند در گرما و تاریکی و هوای کثیف بدون حداقل شرایط بهداشتی کار کرده و به طور همیشگی در معرض گرد و خاک پارچه ها و مواد شیمیایی کارخانه قرار داشته باشند. این زنان حتا از آب آشامیدنی سالم در محیط کار داغ خود محروم بوده و گاه مجبور به بیش از چهارده ساعت کار با حداقل دستمزد بوده‌اند. این شرایط و موقعیت کاری تنها به کارگران نساجی بنگلادش خلاصه نمیشود بلکه تمام کارگران صنایع نساجی بویژه در کشورهای آسیایی، آمریکای لاتین و جنوب شرقی آسیا را هم شامل میشود. کارگران زن رشته نساجی معمولا بعد از سال ها کار طاقت فرسا در شرایط غیر بهداشتی پیر، فرسوده و بیمار می شوند. آن ها که فاقد هر گونه بیمه درمانی هستند توانائی کار را از دست داده و بدون دریافت بازنشستگی به ازای سالهائی که کار کره اند، خانه نشین می شوند.
در بنگلادش اگر چه زنان در مراحل اول شکل گیری صنایع نساجی و گسترش آن برای نجات خود و خانواده اشان از گرسنگی و رهائی چاره ای جز اشتغال در این صنایع نداشتند و بیشتر از مردان تن به استثمار خشن و بیرحمانه سرمایه داران محلی و انحصارات بین المللی آنها داده اند اما با گذشت زمان زنان سعی نموده اند تغییر و تحولی در شرایط خود بوجود بیآورند. نسل های جدید کارگران زن که بدرجه ای از تحصیلات برخوردار بوده و با بکارگیری تجارب مبارزات والد ینشان با آگاهی و هوشیاری و در عین حال روحیه رزمنده تری با مسائل محیط کارشان برخورد می کنند. به اعتراض به شرایط دشوار و غیر قابل تحملشان کارگران زن نساجی بنگلادش در مرداد ماه ۱۳۸۹ به اعتصاب سراسری دست زدند. از آنجاییکه اکثریت کارگران نساجی بنگلادش را زنان تشکیل می دهند و بخش بزرگی از تظاهر کنندگان زنان کارگر بودند. پس از چند ماه اعتراض و اعتصاب کارگران نساجی دولت بنگلادش را ودار به عقب نشینی و تن دادن به تعدادی از خواسته های خود نمودند. دولت افزایش حقوق ۵۰ درصدی کارگران بنگلادش را اعلام نمود. اما این بخشی از خواسته های کارگران است که متحقق شده است و کارگران بنگلادش به آن راضی نیستند. دولت و کارفرمایان پذیرفتند که حقوق کارگران از ماهیانه از ۱۸ یورو به ۳۲ یورو افزایش یابد. کارگران نساجی در بنگلادش تقریبا کمترین دستمزد را در دنیا دارند. متوسط حقوق ماهیانه یک کارگر بنگلادشی حتی پس از افزایش پیشنهادی دولت معادل پنجاه برابر کمتر از متوسط حقوق یک کارگر اروپائی و هزاران برابر کمتر از درآمد مدیران و سهامداران بزرگ کمپانیهای بزرگ لباس است.
این توافق دولت فقط با پنجاه درصد افزایش دستمزد خشم کارگران را برانگیخت. حقوق تعیین شده تکافوی زنده بودن را هم نمی دهد. اتحادیه های کارگری تقاضای ۵۰۰۰ تاکا یعنی تقریبا ۵۵ یورو در ماه کرده بودند. بعد از این توافق دولت تظاهراتهای گسترده ای از طرف کارگران در مخالفت با تصمیم دولت و کارفرمایان در نقاط مختلف شهر داکا انجام شد. این اعتراضات با یورش نیروهای ضد شورش، گاز اشک آور و باتوم پاسخ گرفت. نزدیک به ده هزار کارگر در این اعتراضها شرکت داشتند. دهها نفر از کارگران دستگیر شده و تعداد زیادی زخمی شدند. کارگران حمله پلیس را بی جواب نگذاشتند و چند مامور پلیس نیز زخمی شدند. در آن فاصله بسیاری از کارخانه های نساجی و پوشاک تعطیل شدند.
اگر چه با آزادی تشکل های کارگری در بنگلادش هم از سوی سرمایه داران و هم از سوی دولت بشدت برخورد می شود اما با وجود این زنان توانسته اند برای ایجاد تشکل های خود به طور فعال وارد عمل شوند. و یک مبارزه طبقاتی گسترده و هماهنگ را پیش ببرند و تن صاحبان این شرکت ها را که هر ساله میلیاردها یورو سود از حاصل کار شان بدست می آورند بلرزانند. مبارزه کارگران زن بنگلادش سمبلی از یک مبارزه واقعی و طبقاتی بر علیه سرمایه، فقر و فلاکتی است که به آنان تحمیل میشود. این مبارزه برعلیه عدم ایمنی محیط کار و کارگرانی که به این دلیل جان خود را از دست داده اند، بر علیه به استثمار گرفتن کودکان به کار بردگی، شکنجه و آزار کارگران، آزار و سوء استفاده جنسی که در موارد زیاد برای کارگران زن و کودک اتفاق افتاده، در کل این شورش دهها هزار کارگر زن و مرد بنگلادشی برعلیه نظام بردگی سرمایه داری است. آنها چرخهای تولید سرمایه را با نیروی آگاهی و طبقاتی خود متوقف نمودند. به اتکاء و ایمان به نیروی طبقاتیشان و اینکه تنها متشکل شدن چاره کار است بزرگترین درس تاریخ را به سود جویان سرمایه دادند، با اعتراض و اعتصابات چندین ماهه در مقابل حملات پلیس سرکوبگر ایستادند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، زخمی و کشته شدند اما به این جنایتکاران و مزدوران سرمایه ثابت کردند بدون کارگران آنها نخواهند توانست کاری پیش ببرند. گرچه مبارزات کارگران بنگلادشی ودر راس آن زنان موفق نشد ه اند به تمام خواسته های خود از جمله به میزان افزایش دستمزد ی که می خواستند دست یابند و این مبارزه همچنان ادامه دارد. اما این حرکت عظیم تا اینجا هم دستاوردهادی مهمی بهمراه داشته است. این موجب شده است که افزایش دستمزد به سرمایه داران محلی و انحصارات جهانی تحمیل شود. در بستر این مبارزات طبقاتی زنان کارگر بنگلادشی نه فقط سرمایه داری خودی و بین المللی بلکه تبعیضات جنسی یک جامعه سنتی و عقب مانده را نیز به چالش کشیده اند.
یکی از دستاوردهای مهم این حرکت این است که زنان کارگر در رشته نساجی ضرورت متشکل شدن و داشتن تشکل های کارگری را در اولویت خود قرار داده و به این نتیجه رسید ه اند که مبارزه با شرایط غیرانسانی و همچنین تبعیضات جنسی حاکم بر محیط کارشان به صورت قطعی در گرو ایجاد تشکلهای کارگری است. تجربه نشان می دهد زمانی که زنان کارگر در تشکلهای کارگری متشکل می شوند می توانند برای احقاق حقوق خود و تبعیضات حاکم بر زنان در محیط کار غلبه کرده و شرایط زندگی خود را بهبود بخشند. در کشورهایی که زنان کارگر دارای تشکلهای اتحادیه ای یا به اشکال دیگر متشکل هستند هر زمانی که لازم بدانند برای افزایش دستمزدها یشان دست به اعتراض و اعتصاب میزنند. در ضمن زنان کارگر متشکل دارای بیمه بهداشت و درمان و بیمه بازنشستگی هستند که توسط کارفرما پرداخت میشود. علاوه بر آن پرداخت روزهای تعطیل، مرخصی ها و اضافه کاریها از طرف کارفرما به زنان دارای تشکل تضمین میشود. معمولا زنان اتحادیه ای همان امتیازات و قرارداد کاری را دارند که مردان از آن برخوردارند. موقعیت شغلی کسانی که در اتحادیه ها متشکل هستند بطور استثنائی بهتر از موقعیت آنانی است که تشکل ندارند. هر چند اکثر این تشکلهای اتحادیه ای موجود به دلیل نفوذ سوسیال دمکراسی و سیاستهای حاکم بر آن در اکثر موارد کارگران را در احقاق حقوق خود وادار به سازش طبقاتی با کارفرما می نمایند. اما در شرایطی که تضاد کارگران و کارفرماها شدت می یابد، در این صورت کارگران نمایندگان اتحادیه ای خود را مجبور می نمایند، میز مذاکرات صاحبان صنایع و کارفرماها را ترک کنند. و بدون اکتفا به هر زد و بندی از بالا و با اتکاء به نیروی طبقاتی خود به مبارزه در اشکال مختلف تا تحقق خواسته هایشان ادامه میدهند. بعنوان مثال: با اعتصاب سراسری که در یونان شروع شده است، کارگران یونان به تصمیمات اتحادیه هایشان گردن ننهاده و با اشغال محلهای کار خود و به کنترل در آوردن آنها اعلام کرده اند که فقط مایل به اجرای تصمیماتی هستند که توسط اکثر کارگران به تصویب رسیده باشد .
مبارزه زنان کارگر صنایع نساجی بنگلادش پیامدهای با ارزشی برای زنان کارگر جهان دارد. زنان کارگر بنگلادشی ثابت نمودند و توانستند در مبارزه بی امان چندین ماهه اشان برای دست یافتن به خواسته هایشان همچون همطبقه ایهای مردشان و همگام با آنها با یک منفعت طبقاتی مشترک برعلیه ستم طبقاتی و جنسیتی که بر آنها وارد شده است مبارزه و ستیز نمایند. و به اهمیت متشکل شدن پی بردند. و با مبارزه آشتی ناپذیر با صاحبان سرمایه راهی را برای زنان کارگر در تمام کشورهای دنیا بویژه زنان استثمار شده صنایع نساجی هموار نموده اند که با انتقال تجارب ارزشمند مبارزاتی خود در ارتباط متقابل با هم تحت عنوان جزیی از یک طبقه جهانی شرایط اسفناک خود را بهبود بخشند. با بحرانهای اقتصادی و سیاسی موجود در سراسر دنیا و حرکتهای ضد سرمایه داری برعلیه آن، این حرکت و مبارزه زنان کارگر نساجی بنگلادش می تواند نقطه عطفی در رادیکالیزه نمودن مسیر مبارزه زنان کارگر دنیا و بویژه رشته نساجی و گسترش این مبارزات در ابعاد توده ای باشد. و همچنین تجارب با ارزشی در امر پی بردن به ضرورت متشکل شدن و نوید بخش افقهایی باشد که گرایش سوسیالیستی و فعالین سوسیالیستی جنبش کارگری جهانی بتوانند راهکارها و آلترناتیوهای عملی خود را در متشکل نمودن هر چه بیشتر کارگران در این حرکت ضد سرمایه داری جهانی به صحنه بیاورند.

www.socialistworkers.blogspot.com
kargar.socialist@gmail.com