من این کشتار و این سرکوب و زندان را نمیخواهم !

من این ملک پر از اندوه و حرمان را، نمیخواهم
من این جمعیت زار و پریشان را،نمیخواهم
من این بند اسارت را که دین، بر پای زن بسته است
من این تحقیر و این آزار نسوان را، نمیخواهم
من این زنجیر استبداد را بر پای آزادی
من این کین توزی و بیداد شیخان را، نمیخواهم
به زنجیر ستم ، بسته است ملا، پای آزادی
من این ملای زشت آئین و نادان را ،نمیخواهم
من این شیخ ستمگر را که خون خلق میریزد
من این کشتار و این سرکوب و زندان را ،نمیخواهم
من این اندوه و رنج توده محروم و زحمتکش
من این رخسار زرد و چشم گریان را، نمیخواهم
زظلم کارفرما، کارگر،بر نان شب محتاج
من این بیرحمی سرمایه داران را ، نمیخواهم
جهانی عاری از بیداد و استثمار، میخواهم
نصیب توده ها، این رنج و حرمان را، نمیخواهم
برای خاطر شعر و سرود و عشق و آزادی
به قتل عاشقان، فتوی و فرمان را نمیخواهم
برای دفع شّردشمنان توده زحمت
رهی، جز انقلاب و قهر و عصیان را نمیخواهم
بدست توده ها،این ملک را آباد باید کرد
من این خاک ملال انگیز و ویران را ،نمیخواهم