دردسرهای جنگ علیه اعتراض عریان: پاسخی به سعید صالحی نیا

چند روز پیش زهره مهرجو نوشته ای بنام “حجاب اجباری و برهنگی زنان دو روی یک سکه اند؟!…” منتشر کرده بود. منهم با عنوان “اعتراض عریان زنان علیه حجاب، اسلام، و سنتهای عقب مانده جامعه، در نقد نوشته زهره مهرجو” نقدی نوشتم. امروز سعید صالحی نیا در نقد نوشته من مقاله ای  نوشته است که در اینجا نقد میشود. در این مقاله سعید صالحی نیا هیچکدام از نقدهای من به نوشته زهره مهرجو را پاسخ نمیدهد ولی من را به الطاف نداشتن سلامت عقل، حمایت از جنبش فمینیستی، حمایت از رضا شاه و آتا تورک، وبه داشتن گرایش راست مزین میکند. بگذارید نگاهی به این مقاله بیاندازیم. این نوشته دو و نیم صفحه ای سعید صالحی نیا دو بخش دارد. مقدمه، در نیم صفحه اول، بی ربط به موضوع هست که من به آن نمی پردازم. بخش دوم چهار قسمت است که من یک به یک بطور مختصر به آنها میپردازم.

۱٫      “بالاخره جنبش هست؟ کمپین هست؟ حرکت هست؟ … اعتراض عریان!”

اینکه حرکت برهنگی یک جنبش هست یا نه را میشود براحتی با مراجعه به ویکیپدیا دریافت. در آنجا نه تنها از حرکت برهنگی بلکه از شاخه های مختلف آن بعنوان جنبش (movement) یاد برده میشود. نکته ای که زهره مهرجو مطرح کرده بود این بود که زمینه های این جنبش معین نشده است. پاسخی که من به نوشته ایشان دادم به این شرح است: “اینکه کمپین برهنگی جنبش هست یا نه را میشود با مراجعه به انواع جنبشها از جنبش محیط زیست تا جنبش هموسکسوئال ها تا جنبش حقوق مدنی سیاهان تا … بدست آورد. کمپین برهنگی قطعا در چارچوب تعریف جنبشها جا میگیرد. زمینه جنبش برهنگی ستم بر زن است که انواع مختلف آن زیر حجاب پنهان شده است. جنبش برهنگی قبل از هر چیز جنبش نفی کامل حجاب است و عریانترین شکل نفی حجاب است. نیروی پشت این جنبش تمام زنان و مردان آزادیخواهی هستند که حجاب را پرچم جنبش ارتجاعی اسلامی در ایران و خاورمیانه می دانند و برای نفی آن تلاش میکنند.”

سعید صالحی نیا میگوید که جنبش بودن یا نبودن این پدیده مهم است چون ما جنبش ها را ایجاد نمیکنیم بلکه به آنها جهت میدهیم. حرکت برهنگی تاریخا وجود داشته است و امروز هم ادامه دارد و بنام جنبش برهنگی هم شناخته شده است. کاری که مریم نمازی کرد همان برجسته کردن و جهت دادن به آن بود، بنابر این مشکلی نباید باشد.

اینکه من جائی لفظ “حرکت” یا “کمپین” بکار میبرم و جائی دیگر “جنبش” یا “اعتراض” را به دو دلیل است: یکی اینکه این کلمات متضاد و متناقض نیستند و مثل هر پدیده سیاسی یا اجتماعی دیگری میشود از الفاظ متفاوت برای توصیف این پدیده  استفاده کرد. دوم اینکه نشان دهم که قضیه سر اسم یک حرکت اجتماعی نیست، ماهیت و عملکرد آن حرکت مهم است و تاکید را باید به آنجا گذاشت. این نکته بسیار مهم است. کسانی که در نقد ماهیت و عملکرد یک جریان کم می آورند به الفاظ و کلمات متوسل میشوند تا فضا را مه آلود کنند و امر مخالفت خود را پیش ببرند. همین مسئله را میتوان در مورد سازمان اکس مسلم هم دید. سازمان اکس مسلم یک کمپین عظیم سیاسی و اجتماعی را علیه مذهب و علیه اسلام پیش برده و میبرد. اما کسانی، بخصوص از حزب اتحاد، همانهایی که امروز هم علیه کمپین برهنگی شمشیر میزنند، با توسل به اسم این سازمان و با سازمان “مسلمانان سابق” خواندن آن، تلاش کرده اند تا آن را بی اعتبار کنند. اینها این حقیقت آشکار را نمی بینند، یا بهتر است بگویم که نمی خواهند ببینند، که سازمان اکس مسلم دست ضد مذهبها و آتئیستها و برگشتان از مذهب و مرتدها را در  دست هم گذاشته و اروپا را برای اوباشان اسلامی تنگ کرده است. با توسل به اسم این سازمان و با تکرار آن سعی دارند یک تصویر وارونه از این سازمان بدهند و ذهن فعالین و هواداران خود را مسموم کنند.

۲٫      “رابطه کمپین برهنگی و فمینیزم و اتحادیه های کارگری!”

این را روشن بگویم که من هیچ رابطه ای بین این سه پدیده برقرار نکرده ام. این رابطه ها را کسانی برقرار کرده اند که مخالف جنبش برهنگی هستند. بحث من این است که کسانی که ادعا میکنند کمپین برهنگی یک حرکت فمینیستی هست باید زحمت بکشند و ادعای خود را ثابت کنند. من در نقد زهره  مهرجو چنین نوشته ام: “این منتقدین با مشاهده اینکه در گذشته جنبش فمینیستی از برهنگی زنان برای پیش برد مبارزات خود استفاده کرده است و یا پرچم دار آن بوده است، این نتیجه را میگیرند که کمپین برهنگی کنونی یک کمپین فمینیستی هست. این یک نتیجه گیری دلبخواهی هست. کلیسا هم زمانی از پناهندگان حمایت کرده است و هنوز هم میکند. اما این حقیقت جنبش دفاع از حقوق پناهندگی را یک جنبش مذهبی نمیکند. کمپین برهنگی هم ضرورتا یک کمپین فمینیستی نیست. بخصوص که این کمپین توسط فعالین حزب کمونیست کارگری به پیش برده میشود که طی تاریخ بیست ساله خود، این حزب پرچمدار سوسیالیسم و انقلاب و تحولات ریشه ای بوده است. کسانی که مارک فمینیستی به کمپین برهنگی میزنند باید زحمت اثبات آنرا هم بکشند.”

اما بحث شیرین”ضرورتا” که سعید صالحی نیا پیش میکشد بسیار جالب است. او میگوید من در نقل و قول بالا کلمه ضرورتا را برای جا خالی دادن در بحث وارد کرده ام، به نوشته او توجه کنید: ” اولا: حبیب مدعی است که کمپین برهنگی “ضرورتا فمینیستی نیست”. ما مانده ایم که بالاخره غیر ضرورتا چطور؟! چسباندن ضرورتا فقط یک جاخالی دادن در بحث است. ما می توانیم بگوئیم که بالاخره ممکنست فمینیستی باشد!” بله! سعید جان شما میتوانید “بگویید که بالخره ممکنست فمینیستی باشد”. هر کس دیگری هم میتواند اینرا بگوید. اما هر چیز ممکنی “ضروتا” اتفاق نمی افتد. مشکل شما این نیست که میگویید “ممکن” است فمینیستی باشد. مشکل شما اینست که میگویید فمینیستی “هست”. اما کسی که چنین ادعائی میکند باید زحمت دلیل و منطق و برهان و اثبات را هم بکشد. شما این بخش کار را نمیکنید. مشکل شما اینجاست و وارد کردن “ضرورتا” از طرف من هم برای “جا خالی دادن در بحث” نیست بلکه یک “ضرورت منطقی” هست.

بحث شیرین طلا: من در نقل و قول بالا گفته ام که “کمپین برهنگی ضرورتا فمینیستی نیست. بخصوص که این کمپین توسط فعالین حزب کمونیست کارگری به پیش برده میشود… حزبی که پرچمدار سوسیالیسم و انقلاب و تحولات ریشه ای بوده است.” سعید از این گفته این نتیجه را میگیرد که من گفته ام پرچمدار بودن یک حزب کمونیستی در یک کمپین آنرا کمونیستی میکند و بنابر این عقل سالم ندارم. نه سعید جان! من چنین چیزی نگته ام. گفته من ضرورتا نتیجه شما را بدست نمیدهد (باز هم ضرورتا!). آنچه از گفته من میشود نتیجه گرفت این است که وقتی یک حزب کمونیستی با تاریخ طولانی مبارزه رادیکال و سوسیالیستی پشت یک کمپینی هست آدم باید در فمینیستی نامیدن آن کمپین محتاط باشد. هستند احزاب انقلابی که در مقاطعی مواضع ارتجاعی میگیرند و هستند احزاب انقلابی که در پروسه زمان به انحطاط و ارتجاع تحول می یابند؛ و حزب ما هم استثناء نیست.

سعید صالحی نیا در ادامه بحث برنامه حزب در مورد آزادی پوشش را پیش میکشد و تلاش میکند این کمپین را مخالف برنامه حزب به تصویر بکشد: ” سوما: حبیب بکتاش مدعی است که “حزب کمونیست کارگری ” پرچمدار این حرکت است. اینرا چند نفر دیگر هم گفته اند. ببینیم برنامه این حزب در موضوع پوشش انسانها چه می گوید :

“- آزادی بی قید و شرط انتخاب لباس. لغو هر نوع شرط و شروط رسمی و یا ضمنی بر مقدار و نوع پوشش مردم، از زن و مرد، در اماکن عمومی. ممنوعیت هر نوع تبعیض و یا اعمال محدودیت بر مبنای پوشش و لباس مردم.”

همانطور که خواننده می بیند، حزب کمونیست کارگری ایران در برنامه اش از آزادی پوشش دفاع می کند. این مرز فعالیت فعالینش هست. اینکه بخشی از فعالین بخواهند به جنگ پوشش بروند البته محق هستند بعنوان فرد بروند اما مدعی اینکه حزب یعنی این بنا به برنامه حزب و اسناد رسمی حزب، ادعای نادرستی است!” سعید صالحی نیا زحمت خواندن دقیق نوشته مرا به خودش نداده است. او میگوید “اینکه بخشی از فعالین بخواهند به جنگ پوشش بروند البته محق هستند بعنوان فرد بروند اما مدعی اینکه حزب یعنی این بنا به برنامه حزب و اسناد رسمی حزب، ادعای نادرستی است!” در این مورد سه نکته وارد است. اول اینکه کسی از فعالین کمپین برهنگی “به جنگ پوشش” نرفته است و چنین صحبتی نکرده است. من از سعید میخواهم که نشان دهد چه کسی و کجا چنین هدفی را برای کمپین برهنگی به پیش گذاشته است. این تصویر وارونه سعید و دیگر مخالفان کمپین برهنگی هست. چنین چیزی وجود خارجی ندارد. اهدافی که من در نوشته ام اشاره کرده بودم به این شرح است: “لپ کلام این اعتراض این است که زن اختیار بدن خویش را در دست دارد و کسی حق ندارد برای او نوع یا مقدار پوشش را تعیین بکند. مضمون اعتراض عریان در یک تک جمله علیا ماجده المهدی نهفته است: “فریاد علیه یک جامعه آکنده از خشونت، راسیسم، سکسیم، آزار جنسی، و ریاکاری”. اعتراض عریان زنان عریانترین شکل مبارزه برای آزادی تمام و کمال زن است و بنابر این یک اعتراض محکم علیه اسلام و اسلام سیاسی و سنتهای عقب مانده و ضد زن جامعه است.” از کجای این نقل و قول سعید نتیجه گرفته است که این کمپین میخواهد به “جنگ علیه پوشش” برود؟ مخالفان این کمپین تصاویر دلبخواهی خود را به آن سوار میکنند و با آنها به نبرد میروند و تلاش میکنند اینگونه کمپین را بکوبند.

نکته دوم بحث همان برنامه است. برنامه به صراحت میگوید که هیچ شرط و شروط رسمی و ضمنی نباید بر “مقدار و نوع” لباس یا پوشش در “اماکن عمومی” وجود داشته باشد. این یعنی چه؟ اگر کسی خواست با مقدار لباس “صفر” در اماکن عمومی ظاهر شود این حق را دارد یا ما ژاندارم سراغش میفرستیم؟  اگر کسی بخواهد برای شرایطی تلاش کند که مردم بتوانند، اگر خواستند، بدون هیچ درجه از پوششی در اماکن عمومی ظاهر شوند باید نقل و نبات از کمونیستها تحویل بگیرد؟ آیا این کمپین بخشی از تلاش برای تحقق همین بخش از برنامه حزب هم نیست؟

نکته سوم اینست که چندین نفر از اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب در این کمپین شرکت کرده اند و دارند آنرا به پیش میبرند. بخواهیم یا نخواهیم این کمپین یک کمپین حزبی هست، همانطور که کمپین علیه اعدام است، همانطور که کمپین علیه سنگسار است. البته کمپین حزبی به این معنی که حزب پشتش هست و از آن حمایت میکند.

من از فمینیسم حمایت نمیکنم

سعید صالحی نیا تلاش دارد این تصویر را به خواننده بدهد که من از فمینیسم حمایت میکنم. این هم یک تصویر وارونه است. از اینکه کسی بگوید ما نباید با جنبش فمینیستی برخورد آنتاگونیستی (خصمانه) داشته باشیم نمیشود این نتیجه را گرفت که طرف از جنبش فمینیستی حمایت میکند. من به دو مسئله اساسی جنبش فمینیستی (مبارزه در چهارچوب سیستم سرمایه داری و مقصر دانستن مرد بجای نظام سرمایه داری برای ستم برزن) انگشت گذاشته ام و این دو مسئله کافی هست تا جایگاه این جنبش مشخص شود. من گفته ام که در نبود یک جنبش رادیکال و سوسیالیستی زنان این جنبش بهتر از کلیسا و مسجد و کنیسه است. سطوح پایه این جنبش زنان آزادیخواهی هستند که برای بهبود شرایط زندگی زن مبارزه میکنند. بنظر من سیاست خصمانه با این جنبش یک سیاست درستی نیست. البته کسانی مثل آذر ماجدی که از زاویه فمینیسم به جنبش برهنگی حمله میکنند خود زمانی بیشترین دوستهای خود را در میان فمینیستها جستجو میکردند. اینکه من با یک “چرخش قلم” از کمپین برهنگی حمایت میکنم حتی اگر فمیینیستی باشد  ساخته های ذهنی سعید صالحی نیا هست و از نوشته من در نمی آید.

برخورد به اتحادیه ها و جنبش فمینیستی

و بالاخره به برخورد مشابه به جنبش فمینیستی و اتحادیه های کارگری بپردازیم. سعید میگوید که من از کجا آورده ام که “برخورد ما به فمینیسم باید از جنبس برخورد ما به اتحادیه های کارگری باشد”. دلیل ساده است. اتحادیه های کارگری الترناتیو جنبش سندیکالیسیتی برای تشکلهای کارگری هستند و اغلب سیاستهای سندیکالیستی را پیش میبرند. اتحادیه ها در چهارچوب نظام سرمایه داری برای بهبود زندگی کارگران مبارزه میکنند. سرنگونی دولتها ی سرمایه داری و نظام سرمایه داری در دستور اتحادیه ها نیست. قشر فوقانی اتحادیه ها تلاششان این است که کارگر و کارفرما هردو راضی باشند و پروسه تولید سرمایه داری دوام پیدا کند. بلحاظ سیاسی هم این اتحادیه ها دنباله رو احزاب بورژوائی مثل حزب دموکرات آمریکا یا حزب لیبر انگلستان یا حزب نیودموکراتیک کانادا هستند. بلحاظ ساختاری هم اتحادیه ها بدرد یک جامعه سوسیالیستی نمیخورند. کمونیستها آلترناتیو شورائی را برای تشکل کارگران به پیش می برند. به این دلیل هست که من میگویم این اتحادیه ها نظام سرمایه داری را پذیرفته و در آن حل شده اند. اما با وجود این ما با اتحادیه ها برخورد خصمانه نداریم. خواهان انحلال آنها نیستیم. سعی میکنیم آنها را رادیکالیزه کنیم و اشکال و سیاستهای مبارزاتی رادیکالتر را در دستورشان بگذاریم. ذکر دو نکته مختصر در باره اتحادیه ها را لازم میدانم. اول اینکه اتحادیه هایی وجود دارند که نسبتا رادیکال عمل میکنند، مثل IWW در آمریکا. اما در مجموع جنبش اتحادیه ای یک جنبش رادیکال و کمونیستی نیست. دوم اینکه در شرایط انقلابی اتحادیه ها رادیکالتر میشوند و سیاستهای انقلابی از طرف سطوح پایه به رهبری این اتحادیه ها تحمیل میشود.

جنبش فمینیستی هم شباهتهایی با اتحادیه ها دارد. این جنبش پیشروترین جنبش زنان در غرب برای آزادی زن است (مگر اینکه سعید جنبشهایی سراغ داشته باشد که ما نداریم). این تنها سد موجود زنان در مقابل ارتجاع کلیسا و کنیسه است. فعالین جنبش فمینیستی اغلب در سایر عرصه های اجتماعی و ترقی خواهانه دخیل هستند. فعالین پایه این جنبش افراد معمولی جامعه هستند که تلاش میکنند زنان از همان آزادیها و امکانات اجتماعی برخوردار باشند که مردان هستند.

اما همانطور که گفته شد این جنبش سوراخ دعا را گم کرده و بجای مبارزه با نظام سرمایه داری با مردان مبارزه میکند و افقش از چهار چوب نظام سرمایه داری فراتر نمیرود. ما از جنبش فمینیستی دفاع نمیکنیم، آنرا بیرحمانه نقد میکنیم و بی ربطی آن را به امر واقعی آزادی زن نشان میدهیم، اما در عین حال موضع خصمانه در برابر آن نمیگیریم. ما ضمن اینکه مواضع راست و لیبرالی رهبری این جنبش را نقد و افشا میکنیم، تلاش میکنیم که سطوح پایه آن بسوی جنبش سوسیالیستی کشیده شوند. جنبش فمینیستی جنبش ما نیست، اما دشمن ما هم نیست. دشمنان رهائی زن بیش و پیش از هر جنبش دیگری جنبش کثیف و ضد زن مذهبی هست.

۳٫      سعید صالحی نیا و تابوها

من انتظار داشتم که سعید صالحی نیا حداقل به موضوعات و نقدهای این بخش بطور دقیقتری بپردازد، چون او بود که برای اولین بار بحث تابوها را پیش کشید. او این بحث را در همان اوایل پیش آمدن جنبش برهنگی مطرح کرد. من آنموقع تصمیم داشتم آنرا مورد بررسی و نقد قرار دهم ولی فرصت نشد. حدود یک ماه است که تلاش میکنم آنرا پیدا کنم ولی از تمام سایتها حذف شده است. حتی در همین مقاله سعید هم که آنرا بعنوان منبع ذکر کرده است  نمیشود به آن دسترسی داشت. نمی دانم قضیه چیست. شاید خود سعید بتواند نوری بر آن بتاباند.

بحث تابوها چند جنبه داشت که من یک به یک در نوشته مربوط به نقد زهره مهرجو بررسی و نقد کردم. اینها را ذکر میکنم و به یک نکته که سعید در نوشته اش آورده است می پردازم: ۱٫ تابوها را نمیشود شکست. ۲٫ اگر هم تابو ها شکسته شوند به اشکال مختلف بر میگردند. ۳٫ برخی تابو ها مثبت هستند.

من در نوشته خود گفتم شکست ناپذیر بودن تابوها یک نظریه شکست خورده و بی اعتبار است و مثالهای متعددی آوردم که تابوها شکست خوره اند و از سر راه جامعه کنار رفته اند (بطور کامل یا بطور نسبی). مثالها اینها هستند: شکسته شدن تابوی حجاب در ایران و ترکیه با سیاست کشف حجاب رضا شاه و آتاتورک، شکسته شدن تابوی حجاب در خود غرب در اثر مبارزات آزادی خواهانه زنان و مبارزات سوسیالیستی کارگران، شکسته شدن تابوی زمین مسطح است در اثر مبارزات دانشمندانی مثل گالیله. میشود صدها مثال لیست کرد. اساسا پیشرفت جوامع بشری با شکستن دگمها و تابوها راه خود را باز میکند و به پیش میرود. بعد منطقی بحث من این است: سعید ادعا میکند که تابوها شکست ناپذیرند. منهم نمونه هایی می آورم که تابوها شکست خورده اند. بنابر این بحث سعید از هم می پاشد و مردود میشود. یک مثال ساده بیاورم. من اگر بگویم تمام گاوها شاخ دارند و شما اگر تنها یک گاو نشان من دهید که شاخ ندارد، در این صورت ادعای من مردود است. منهم با مثالهای فراوان نشان دادم که بحث سعید مردود است. سعید صالحی نیا نمیتواند از تئوری خود دفاع کند و مجبور میشود با پرتاب نقل و نبات بسوی من قضیه را رفع و رجوع کند. این هم یک نوع متد بحث است. سعید میپرسد: “اولا: معلوم نیست ما چرا باید قسم حبیب بکتاش برای “شکست عملی” نظریه تابوها را باور کنیم؟” سعید عزیز من جائی قسم نخورده ام که شما آنرا باور کنید. من مثالهای متعدد آورده ام. مثالهای مرا باور کنید و یا با منطق و استدلال ردشان کنید. سعید پرتاب نقل و نبات را شروع میکند، توجه بفرمایید: ” ایشان به “غور تئوریک” لزومی نمی بیند در حالیکه علوم روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی مرتب این نیاز را یاد آور شده اند! آدمهای ایدئولوژیک اتفاقا همه اینطوری هستند!” آدمهای ایدئولوژیک چطورند؟ غور تئوریک برای رد یک نظری که آشکارا بی پایه است یک بلاهت است. من چرا برای اثبات چیزی که  لخت و عریان پیش چشمم هست باید بروم به سراغ روانشناسان و جامعه شناسان؟ ما که شنیده بودیم آدمهای ایدئولوژیک احکامشان را از کتابها یا همان “جامعه شناسان و روانشناسان” میگیرند. چسباندن انگ ایدئولوژیک مثالهای متعدد را پاک نمیکند و کمکی به بحث شما نمیکند. بهتر است آدم شعور خواننده را دست کم نگیرد.

او ادامه میدهد: ” دوما:ببینیم مثال ایشان تا چه اندازه درست است! ایشان کنار رضا خان قلدر و آتاتورک قرار می گیرد و مدعی می شود برداشتن اجباری حجاب که اصلا سیاست حزب ما نیست و ایشان باید توضیح بدهد چرا؟، ملاحظه فرمودید. پیشترها معلوم شد که من عقل سالم ندارم، بعد کشف کردیم که من ایدئولوژیک هستم، و حالا روشن میشود که من کنار رضاخان و آتاتورک جا خوش کرده ام. اما بگذارید از سعید بپرسیم که از کجای نوشته من نتیجه گرفتی که من در کنار رضا شاه و آتاتورک هستم؟ آیا گفتن اینکه رضا شاه با سیاست کشف حجاب تابوی حجاب را شکست به معنی طرفداری از او یا این عمل مشخص اوست؟ شما از کدام منطق استفاده میکنید؟ آیا این است آن منطق جامعه شناسانه و روانشناسانه؟

سعید صالحی نیا میگوید مورد ترکیه را کنار بگذاریم. باشه. اما چرا؟ میشود علت این کنار گذاشتن را به خوانندگان توضیح دهید؟ من نوشته بودم که تابوی حجاب در ایران و ترکیه شکست خورد و “به زباله دان تاریخ سپرده شد”. سعید میپرسد: اگر “زباله دان” رفت چی شد بعدش دوباره اومد جلو؟ فقط حکومت بود با چند تا قانونش؟ باورهای حجم وسیع جامعه نبود؟” من جواب این سوال را در نوشته قبلی خود اینگونه داده بودم: “البته ممکن است، با توجه به امر حجاب زنان در ایران، مدافعین بحث بی پایه تابو بگویند که دیدید گفتیم “تجربه ثابت کرده است که تلاش برای شکستن تابوها، پاسخ خود را در “بازگشت” و “بازتولید” آنها، به اشکال متنوع میگیرد.” اما برای هر ناظر آگاه و منصف تحولات ایران این کاملا روشن است که جمهوری اسلامی بزور پنس و اسید و شلاق و شکنجه و کشتار توانست این تابو (حجاب) را دوباره بر زنان ایران تحمیل کند؛ که البته هنوز هم نتوانسته است این امر را پیش ببرد.” اما بنظر میرسد که سعید این جواب را قبول ندارد. شاید سعید فکر میکند که زنان با شور و اشتیاق رفتند سراغ کسیه حجاب و به میل خود آنرا بر سر کردند. توجه کنید که او میگوید: “فقط حکومت بود با چند تا قانونش؟ باورهای حجم وسیع جامعه نبود؟”. ملاحظه کردید؟ باورهای حجم وسیع جامعه موجب شد زنان و دختران بی حجاب تهران و تبریز و اصفهان و سنندج دوباره یاد حجاب بیافتند! به این میگن تحلیل جامعه شناسانه و روانشناسانه! وقتی آدم واقعیتهای آشکار جامعه مثل ماشین کشتار سپاه و ارتش و پلیس و بسیج و آخوند و زندان و شلاق و تهدید و اسید پاشیدن و مثله کردن و … را میگذارد و میرود به سراغ “غور و تفخص” جامعه شناسانه و روانشناسانه و اصلا هم ایدئولوژیک نمیشود و عقلش هم سالم هست به این تحلیلهای محیر العقول میرسد!

۴٫      اهداف اعتراض عریان

من خلاصه ای از اهداف اعتراض عریان را در بالا آوردم. سعید هم آنرا بصورت نقل و قول مستقیم از من آورده است که من اینجا می آورم. “، با وجود نبود یک مانیفست مدون، اعتراض عریان تعریف نسبتا روشنی از خود داده است. این تعریف را میشود در همان شعارهای زنان برهنه در کلیپ ویدیوئی و در تقویم زنان انقلابی برهنه دید. همینطور تصویری که شش زن برهنه از ایران فرستاده اند بخشی از این تعریف است. لپ کلام این اعتراض این است که زن اختیار بدن خویش را در دست دارد و کسی حق ندارد برای او نوع یا مقدار پوشش را تعیین بکند. مضمون اعتراض عریان در یک تک جمله علیا ماجده المهدی نهفته است: “فریاد علیه یک جامعه آکنده از خشونت، راسیسم، سکسیم، آزار جنسی، و ریاکاری“. اعتراض عریان زنان عریانترین شکل مبارزه برای آزادی تمام و کمال زن است و بنابر این یک اعتراض محکم علیه اسلام و اسلام سیاسی و سنتهای عقب مانده و ضد زن جامعه است” .

سعید صالحی نیا اینجا لطفی به حال ما کرده و بخاطر گفتن اینکه جنبش برهنگی هنوز یک مانیفست مدون بیرون نداده است ما را شجاع خوانده است. اما، با تشکر از لطف سعید، باید بگویم که هیچ شجاعتی در کار نبود و این تعریف مفتی گیرمان آمد. اما به تنها نکته سعید در این بخش بپردازیم. او میگوید: ”فمینیزم مدعی است که زن با کسب حق برهنه شدن صاحب بدنش می شود در حالیکه نه زن و نه مرد در مظام سرمایه داری صاحب بدن خودشان نیستند! همه برده می مانند با لباس و بی لباس! اما حبیب فعلا در حال حمایت از فمینیزم است!” از این که اختیار و آزادی زن و مرد (انسان) در نظام سرمایه داری متحقق نمیشود، که حکم درستی هست، سعید صالحی نیا این نتیجه ضمنی را میگیرد که مبارزه برای آزادی پوشش یا مبارزه بر علیه حجاب امری بیهوده است. چطور؟ خوب! “همه برده می مانند با لباس و بی لباس”. یعنی هم آن زن افغانی که در زیر برقع و حجاب مدفون است، هم آن زن ایرانی که در زیر حجاب مدفون است، و هم آن زن آمریکایی که به اختیار خود لباس می پوشد، همه برده اند. اما کدام زن افغانی و ایرانی هست که آرزو نکند یک برده از نوع زن آمریکائی باشد؟ کدام دختر ایرانی هست که آرزو نکند برده از نوع یک دختر سوئدی باشد؟ با این تحلیل ها هست که سعید حکم راست بودن من را صادر میکند. واقعا که دنیای غریبیست نازنین!

یک جمعبندی مختصر

علیا المهدی زمانی با برهنه شدن خود یک شوک تیز و سنگین به جامعه مصر وارد کرد که اوباشان دهن کف کرده اسلامی برای حاکم کردن قوانین ضد زن و ضد انسان اسلامی خیز برداشته بودند. این حرکت با حمایت عملی دهها زن و مرد از اقصا نقاط جهان، از مصرو تونس و اسرائیل و ایران و چین، روبرو شد. حزب کمونیست کارگری بسرعت و بشدت پشت این حرکت آزایخواهانه رفت و کمپینی برای ارتقاء و تعمیق آن براه انداخت. سایتها و نشریات حزب عکسهای برهنه علیا و سایر برهنگان را منتشر کردند. مریم نمازی اعلام انتشار تقویم زنان انقلابی را داد و در روز جهانی زن آنرا همراه با ویدیو اعضای کمیته مرکزی حزب و کادرها منتشر کرد.

واقعیت این است که کمپین برهنگی یک جنگ آشکار علیه اسلام، جمهوی اسلامی، مذهب، و سنتتهای عقب مانده و مرد سالار جامعه است. این برای اوباشان اسلامی و مذهبی و نمایندگان سنتهای عقب مانده و مرد سالار مثل روز روشن است. آنها شیوه مبارزه شان هم روشن است: تهدید، چاقو کشی، قتل. برای کسانی که ادعای چپ بودن میکنند هم این باید مثل روز روشن باشد. اما مثل اینکه چنین نیست. زمین را به آسمان می دوزند و هزار عذر و بهانه می آورند و به واژه ها بند میدهند تا ثابت کنند که این کمپین فمینیستی هست، پلی بوی هست، تجارت سکس است، دکان پول سازی هست، عدول از انقلاب کارگری هست، اجتماعی نمی شود، تابو ها شکسته نمی شوند، عملی بیهوده است، و … این البته مایه تاسف است که در نهایت همان موضعی را اتخاذ می کنند که ارتجاع ملی-مذهبی در پیش گرفته است.

ما فعالین حزب کمونیست کارگری همراه با زنان و مردان آزادیخواه این کمپین را به یپش خواهیم برد، از نقطه ضعفهای آن خواهیم کاست و بر نقاط قوت آن خواهیم افزود. زنان و مردان تشنه آزادی در ایران این کمپین را مال خودشان خواهند کرد. در پروسه رشد و نمو این کمپین تمام نیروهای آزادیخواه و برابری طلب جامعه به حقانیت، رادیکالیسم، آزادیخواهی، و برابری طلبی این کمپین پی خواهند برد و از آن حمایت خواهند کرد. ما سر اوباشان اسلامی را به سنگ خواهیم کوبید و همسنگران خجول آنها هم پاورچین پاورچین کنار خواهند کشید.

۲۷ مارس ۲۰۱۲