دردسر های دفاع از کمپین برهنگی! در حاشیه پاسخ حبیب بکتاش به زهره مهرجو

مقدمه:

می گویند خشت اول را که معمار کج گذاشت ، بنا همینطوری هی کجتر می شود ! برای نگه داشتن بنای کج هم طبعا انرژی زیادی باید مصرف کرد. کاری هم نداریم به اینکه اون بنای کج آخر و عاقبتش هم معلوم نیست و در بهترین حالت از میان هر ملیون بنای کج یکی می شود برج پیزا که اونهم بالاخره قربانی جاذبه زمین خواهد شد!.

مدتی پیش بود که دوستانی بعد از انتشار عکسی از خانم جوانی به این فکر افتادند که شاید بشود دور اون عکس یک جنبش ساخت و چون خود اون خانم هم مدعی جنبشی نبود بلکه نظر شخصیش را بیان کرده بود، ماجرا مشکل تر شد. جنبش را نتوانستند بسازند و به ماها کمونیستهائی که تکرار می کردیم کار کمونیستها جنبش سازی نیست ، وقعی ننهادند و با ابزارهائی گاها غیر سیاسی ، ماها را چسباندند به اسلامیها و در جدول آدمهای ملی مذهبی قرارمان دادند(۱) و برخی از همان حامیان “حرکت” و “کمپین” که اون موقع مدعی بودند که ماها چشم دیدن جنبش را نداریم، را در فیسبوک به انواع القاب از روانی تا …مزین فرمودند(۲). اینطور شد که من اون موقع فکر کردم که حالا اختلاف سیاسی به کنار، مشکل بزرگتری است که باید نگرانش بود که اونهم پرنسیب بحث سیاسی و ارائه اختلاف سیاسی است.(۳).

خوشبختانه از اون دوران اولیه ما الان عبور کردیم و تنشهای عصبی دارد جایش را می دهد به تلاش برای بحث جدی کردن و مخاطب را جدی گرفتن و مخالف را در سبد “ملی اسلامی” نچپاندن!

دوست من زهره مهرجو از رفقائی از کمونیزم کارگری بود که مثل من مخالف این حرکت یا “کمپین” بود. در فیسبوک  حد اقل دو نفر از فعالین شناتخته شده کمونیزم کارگری مدعی شدند ایشان وجود خارجی ندارد! صرفا یک اسم ساختگی است که من یعنی سعید صالحی نیا ، ساخته ام برای تایید خودم! خوب این نوع برخورد شاید سابقه ای در میان خودشان داشت و منرا با خودشان اشتباه گرفته بودند! از آن مرحله هم امیدوارم گذشته باشیم!

تا رسیدیم به مقاله خوب زهره مهرجو که در سایت روزنه و سایر سایتها منتشر شد. (۴) و متعاقب انتشارش، حبیب بکتاش در پاسخ به این مقاله ، نوشته ای دارد که من اینجا سعی می کنم بهش بپردازم(۵). اما چرا ؟ چرا لازم دیدم باز هم روی این بحث برگردم؟ چون از دید من همین بحثهای اخیر حبیب بکتاش بیشتر از گذشته مکانیزمهای فکری یک گرایش معین را در کمونیزم کارگری نشان می دهد. متدهائی که خوب باید نشانش داد و نقدش کرد و فضا را برای قضاوت فعالین کمونیزم کارگری و جامعه ارتقاع داد، ضمن اینکه طبعا روی برخی از نکات، تکیه می کنم و بحث را باز می بینم:

(۱)بالاخره جنبش هست؟ کمپین هست؟حرکت هست؟..اعتراض عریان!

اولها ادعا این بود که این یک جنبش است، قهرمانش علیا و گلشیفته و اینها قهرمان جهان ما  هستند و تیر می زنند به قلب اسلام. بعدا تعدادی مخالف گفتند که این جنبش نیست. آندسته از حامیان که با منطق برخورد کردن با مخالف را پیشه داشتند بعد از مدتی ،مثل حبیب بکتاش اینطور نوشتند:(۶)

فرض کنیم که حق با علی جوادی هست و این حرکت یک جنبش نیست. بگذارید بجای “جنبش عبارت “حرکت” یا “کمپین” زنان برهنه استفاده کنیم. همینطور فرض کنیم که اسم “تقویم زنان لخت انقلابی” به “تقویم زنان لخت معترض به مذهب” یا چیزی شبیه آن تغییر می یافت. آنوقت از بحث علی جوادی چه میماند؟ عملا و علنا هیچی. بحث و نقد علی جوادی مثل یک بادکنک پر از بادی میماند که با یک سوزن میترکد و بادش خالی میشود. تغییر کلمه جبش به حرکت یا کمپین و جایگزینی کلمه انقلابی با یک کلمه دیگر تغییری در ماهیت این حرکت بوجود نمی آورد اما بحث و نقد علی جوادی را بی پایه و اساس میکند. من تلاش کردم این سوزن را به بادکنک آقای جوادی بزنم. اینکه بادکنک ترکید یا نه را به قضاوت خوانندگان میگذارم.”

اما در این مقاله اخیرش، حبیب بکتاش اون “فرض” چه این چه آن را تبدیل می کند به حکم هم این و هم آن:

یکی از مواردی که کمپین برهنگی بخاطر آن مورد حمله قرار گرفته است همین ارتباطش با جنبش فمینیستی هست. مخالفان متعددی جنبش برهنگی اخیر زنان را یک جنبش فمینیستی میدانند و به همین خاطر هم یک جنبش ارتجاعی قلمداد میکنند. این برخورد را میشود بطور ضمنی در نوشته زهره مهرجو هم دید.”

حالا چرا اینقدر مهم است که این “جنبش” هست یا حرکت یا “کمپین”؟ خوب دلیلش نوع برخوردی است که با هرکدام می شود کرد. کمونیستها جنبشها را راه نمی اندازند. جهت می دهند. جنبشها را بر اساس مطالباتشان و افقشان انتخاب می کنند و اون جنبشی که افقش رادیکالیزم را تقویت می کند و پاسخهای رادیکال به مسائل می دهد تقویت می کنند.

حالا این برهنگی ، جنبش واقعی است؟ فکر می کنم حبیب وقتی قبلا می گفت که “فرضا” نباشد ، درست تر می گفت!

اما دست نگه دارید! حبیب چند جمله پائینتر خودش را تصحیح می کند!

…….اعتراض عریان اسم درستتری برای این حرکت هست”

ملاحظه بفرمائید! جنبش شد کمپین بعد حرکت بعدش اصلا “اعتراض برهنگی” اسم درست تر است. اما نمی گوید چرا درست تر شده!

راستی  اگر هم این “اعتراض”،  جنبش بود، چه افقی داشت؟ اجازه بدهید بتدریج ببینیم حبیب چگونه این حرکت را فرموله می کند:

(۲)رابطه کمپین برهنگی و فمینیزم و اتحادیه های کارگری!

حبیب بکتاش می فرماید:

یکی از مواردی که کمپین برهنگی بخاطر آن مورد حمله قرار گرفته است همین ارتباطش با جنبش فمینیستی هست. مخالفان متعددی جنبش برهنگی اخیر زنان را یک جنبش فمینیستی میدانند و به همین خاطر هم یک جنبش ارتجاعی قلمداد میکنند. این برخورد را میشود بطور ضمنی در نوشته زهره مهرجو هم دید… کمپین برهنگی هم ضرورتا یک کمپین فمینیستی نیست. بخصوص که این کمپین توسط فعالین حزب کمونیست کارگری به پیش برده میشود که طی تاریخ بیست ساله خود، این حزب پرچمدار سوسیالیسم و انقلاب و تحولات ریشه ای بوده است. کسانی که مارک فمینیستی به کمپین برهنگی میزنند باید زحمت اثبات آنرا هم بکشند.. بنابر این برخورد ما با جنبش فمینیستی نمیتواند یک برخورد آنتاگونیستی باشد. برخورد ما با این جنبش باید شبیه برخورد ما به اتحادیه های کارگری باشد. اتحادیه های کارگری هم در شرایط حاضر در نظام سرمایه داری جذب و حل شده اند و نابودی این نظام را از دستور کار خود خارج کرده اند.

اولا: حبیب مدعی است که کمپین برهنگی “ضرورتا فمینیستی نیست”. ما مانده ایم که بالاخره غیر ضرورتا چطور؟! چسباندن ضرورتا فقط یک جاخالی دادن در بحث است. ما می توانیم بگوئیم که بالاخره ممکنست فمینیستی باشد!

دوما: ایشان مدعی است که اگر “فعالین کمونیست کارگری” اینکار را بکنند ، ماهیت این عمل از فمینیستی شاید به انقلابی تبدیل می شود! دورانی بود عده ای معتقد بودند که اگر به فلزی دست بزنند طلا می شود! حبیب از آنهائی است که کمونیست بودن فاعل یک عمل را عامل تعیین محتوی عمل می کند! عقل سالم البته شاید رای دیگری بدهد. عده ای کمونیست کارگری در حزب کوروش مدرسی از برقع حمایت کردند اما اینکارشان باعث انقلابی شدن برقع شد؟ ! فکر نمی کنم! لذا کمونیستهای کارگری هم اشتباه بکنند و کاری بکنند اونگار تغییر ماهیت نخواهد داد!

سوما: حبیب بکتاش مدعی است که “حزب کمونیست کارگری ” پرچمدار این حرکت است. اینرا چند نفر دیگر هم گفته اند. ببینیم برنامه این حزب در موضوع پوشش انسانها  چه می گوید :

– آزادی بی قید و شرط انتخاب لباس. لغو هر نوع شرط و شروط رسمی و یا ضمنی بر مقدار و نوع پوشش مردم، از زن و مرد، در اماکن عمومی. ممنوعیت هر نوع تبعیض و یا اعمال محدودیت بر مبنای پوشش و لباس مردم.”

همانطور که خواننده می بیند، حزب کمونیست کارگری ایران در برنامه اش از آزادی پوشش دفاع می کند. این مرز فعالیت فعالینش هست. اینکه بخشی از فعالین بخواهند به جنگ پوشش بروند البته محق هستند بعنوان فرد بروند اما مدعی اینکه حزب یعنی این بنا به برنامه حزب و اسناد رسمی حزب، ادعای نادرستی است!

چهارما: حبیب بکتاش با یک چرخش دیگر قلم ، برهنگی را که “لزوما فمینیستی” نبود اول ، حمایت می کند به فرض اینکه فمینیستی باشد چرا که “نمی توانیم با فمینیزم برخورد آنتاگونیستی” بکنیم!

راستش ایشان می تواند با فمینیزم برخورد آنتاگونیستی نکند. ما کمونیستها البته از همان زمان شروع فمینیزم، آنرا خط راست در جنبش آزادی زن دانستیم و افشا کردیم. از نیکلا کولنتای بگیرید تا لنین . آنتاگونیزم درک کمونیستی با فمینیزم از نوع آنتاگونیزم ما با پروژه دموکراسی است. ایشان البته مختار است!

پنجم: حبیب بکتاش مدعی می شود که برخورد ما با فمینیزم “از جنس برخورد ما به اتحادیه های کارگری است”! این حکم را از کجا آورده؟ این ماها که فمینیزم را با اتحادیه کارگری یکی می گیرد از کجا نازل شد؟! اتحادیه های کارگری بستر مطالباتی جنبش طبقه کارگر هستند. کوهی از ادبیات کمونیستی در لزوم فعالیت درون آنها وجود دارد. فمینیزم چه ربطی به اتحادیه کارگری دارد؟ ! اینکه اتحادیه های کارگری در “شرایط حاضر” در سرمایه داری جذب شده اند هم البته فرمول بندی عجیب دیگر حبیب بکتاش است! درکی بشدت ساده شده و غیر واقعی است که در این بحث نمی گنجد.

(۳)حبیب بکتاش و “تابو شکنی”:

حبیب بکتاش می گوید:

” اولا اینکه نمیشود تابوها را شکست در عمل یک نظریه شکست خورده و بی اعتبار است و لزومی ندارد به غور و تفحص تئوریک در این مورد پرداخت. بسیاری از پیشرفتهای اجتماعی بشر در طی مسیر خود مجبور بوده اند با تابوها در افتند و آنها را شکست دهند. همه میدانند که حجاب در جوامع اسلام زده یک تابو هست. صد سال پیش در جوامعی مثل ایران و ترکیه نه کسی جرات بی حجاب از جانه بیرون آمدن داشت و نه حتی زیر سوال بردن نظری حجاب امری ممکن بود. تقریبا تمام زنان در زندان حجاب اسیر بودند و این امری پذیرفته شده بود. رضاخان در ایران وکمال آتاتورک در ترکیه کشف حجاب کردند و در هرد دو کشور اکثریت زنان پس از مدتی زندان حجاب را به زباله دانی تاریخ سپردند.در ترکیه اکثریت عظیم زنان شهرنشین بی حجاب هستند. در ایران هم تا زمان حکومت اسلام وضع همینطور بود. قبلا حجاب یک تابو بود که با یک اقدام سیاسی شکسته شد و امروز بی حجابی امری پذیرفته شده است.”

اولا: معلوم نیست ما چرا باید قسم حبیب بکتاش برای “شکست عملی؟” نظریه تابوها باور کنیم؟! ایشان به “غور تئوریک” لزومی نمی بیند در حالیکه علوم روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی مرتب این نیاز را یاد آور شده اند! آدمهای ایدئولوژیک اتفاقا همه اینطوری هستند!

دوما:ببینیم مثال ایشان تا چه اندازه درست است! ایشان کنار رضا خان قلدر و آتاتورک قرار می گیرد و مدعی می شود برداشتن اجباری حجاب که اصلا سیاست حزب ما نیست و ایشان باید توضیح بدهد چرا؟،
بعد از مدتی زندان حجاب” را به زباله دان تاریخ سپرد! و ..امروز بی حجابی امری پذیرفته شده است!

از این بدتر نمی شد کسی به حمایت از برهنگی برخیزد!

آیا رضا خان و آتاتورک واقعا تابوی حجاب را شکستند؟ بگذریم از متدشان که قابل تایید حزب نیست! آیا واقعا حجاب “به زباله دان” رفت؟ ترکیه را می گذاریم کنار، آیا حجاب در حکومت پهلوی وجود نداشت؟ اگر “زباله دان” رفت چی شد بعدش دوباره اومد جلو؟ فقط حکومت بود با چند تا قانونش؟ باورهای حجم وسیع جامعه نبود؟

جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی اتفاقا این دو مورد را بهترین دلیل می دانند که تابو شکنی امری تخیلی است و تلاش برای شکستن تابوها نتیجه عکس می دهد. تاریخ رضا شاه و آتاتورک نشان داد که اجباری برداشتن حجاب درست بر عکس عمل می کند. خود رضا شاه بعد از یکی دو سال شکست سختی از جامعه خورد و به سرعت حکم غیر قانونی بودن حجاب را در عمل پس گرفت و جامعه مذهبی و تابوهایش با گذاشتن مدرسها و آخوندهای بعدی تا کاشانیها و …خمینی ها پاسخ اون “تابو شکنیها” را دادند!

پیشنهاد من اینست اتفاقا که اینبار حبیب بکتش بخاطر آینده هم شده مقداری در تئوریها “غور کند”. یکجا حامی فمینیزم می شود و یکجا کنار رضا خان قلدر “تابو شکن”!

(۴)اهداف نامعلوم “اعتراض عریان” از دید حبیب بکتش:

حبیب بکتاش بزرگوارانه می پذیرد که این کمپین برهنگی اهدافش فرموله نشده:

“، با وجود نبود یک مانیفست مدون، اعتراض عریان تعریف نسبتا روشنی از خود داده است. این تعریف را میشود در همان شعارهای زنان برهنه در کلیپ ویدیوئی و در تقویم زنان انقلابی برهنه دید. همینطور تصویری که شش زن برهنه از ایران فرستاده اند بخشی از این تعریف است. لپ کلام این اعتراض این است که زن اختیار بدن خویش را در دست دارد و کسی حق ندارد برای او نوع یا مقدار پوشش را تعیین بکند. مضمون اعتراض عریان در یک تک جمله علیا ماجده المهدی نهفته است: “فریاد علیه یک جامعه آکنده از خشونت، راسیسم، سکسیم، آزار جنسی، و ریاکاری“. اعتراض عریان زنان عریانترین شکل مبارزه برای آزادی تمام و کمال زن است و بنابر این یک اعتراض محکم علیه اسلام و اسلام سیاسی و سنتهای عقب مانده و ضد زن جامعه است”

من فکر می کنم شجاعت بزرگی است که جبیب بکتاش می پذیرد که کمپین برهنگی یک مانیفست مدون از خودش نداده. اما ببینیم او چه ادعائی می کند: “این اعتراض برای نشان دادن اینست که زن اختیار بدن خودش را دارد”!

قبلا مخالفان کمونیست این کمپین گفته بودند که باید با فمینیزم مرزبندی کرد اما حبیب بما توصیه کرد که مثل اتحادیه های کارگری حمایتش کنیم چون یک کمی بهتر شدن خوبست! حالا یک ادعای دروغین دیگر فمینیستها شده “مانیفست اعتراض عریان” حبیب بکتاش!

فمینیزم مدعی است که زن با کسب حق برهنه شدن صاحب بدنش می شود در حالیکه نه زن و نه مرد در مظام سرمایه داری صاحب بدن خودشان نیستند! همه برده می مانند با لباس و بی لباس! اما حبیب فعلا در حال حمایت از فمینیزم است!

خلاصه:

حمایت از کمپین برهنگی دوستان را دچار دردسرهای بزرگتری می کند. اصرارشان به “اعتراض برهنگی” کار را به همین ایستگاه ها می رساند که دیدید! کنار رضا شاه قلدر و آتاتورک به ادعای “تابو شکنی” و کنار فمینیزم برای جلوگیری از “آنتاگونیزم” با آن!

این حرکت گرایش راستی است که بخاطر دور افتادن از بستر واقعی مبارزه برای آزادی زن و احساس شکست از جنبش اسلام سیاسی و عروج مجددش در خاورمیانه به بعضی از رفقا دست داده. علامت عقب نشینی است با ادعای حرکت به جلو. حبیب بکتاش در این مقاله اش تابلوی تمام عیار این گرایش راست را جلوی جامعه گذاشت. می شد بسیاری از بحثهای دیگرش را هم پاسخ داد اما اطناب کلام را جایز نمی دانم. خواننده خود قضاوت خواهد کرد.

منابع دیگر:

(۱)جلیل جلیلى: ”مورچه و سنگسار“

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/40-hamid-t/8980-morochevasangsar3feb11.html

(۲)هواداران “کمپین برهنگی” چگونه از خودشان دفاع می کنند؟ نگاهی دوباره به مشکل فرهنگ برخورد به مخالف

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=31829

(۳)سعید صالحی نیا: متد برخورد به مخالف در حزب سیاسی

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/8983-1390-11-07-12-56-25

(۴)زهره مهرجو: “حجاب اجباری و برهنگی زنان، دو روی یک سکه ا‌ند!..”

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/111-misc/9340-b

 

(۵)حبیب بکتاش: اعتراض عریان زنان علیه حجاب، اسلام، و سنتهای عقب مانده در نقد نوشته زهره مهرجو

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/165-1391-01-05-19-49-03/9371-1391-01-04-12-38-39

 (۶)فراسوی استیصال ٬ سوزنی به بادکنک علی جوادی (حبیب بکتاش)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=31951

(۷)آنسوی استیصال ٬ در حاشیه حملات آذر ماجدی به جنبش لختیها(حبیب بکتاش)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=31796

 

 (۷)سعید صالحی نیا: آیا گلشیفته فراهانی، “قهرمان انقلاب زنانه” است؟ در حاشیه ادامه حمایت برخی کمونیستها از پروژه برهنگی

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/8855-1390-11-2-22-15-53

(۸)سعید صالحی نیا: تابو و عبور از تابوها، چرخه ای بی پایان؟

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/8743-1390-10-16-12-19-44.html

(۹)سعید صالحی نیا: نگاهی به “پروژه دفاع از برهنگی” در مقابل جنبش اسلام سیاسی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=29831