مطلب را از اینجا آغاز میکنیم که در شرایط موجود سیاسی حاکم بر ایران که از درجه بالای اختناق برخوردار است، ایجاد تشکلهای تودهای میتواند بسیار سخت و در برخی مراکز با شرایط فعلی به نوعی غیر ممکن به نظر برسد، زیرا فشار سیاسی موجود که نتیجه حاکمیت فعلی است، در اکثر مواقع امکان بروز چنین تشکلهایی را به جامعه در گوشههای گوناگون آن نمیدهد.
در خصوص جنبش کارگری، که تنها برآمد تودهای آن به مثابه یک جنبش رهایی بخش در سطح رهبری جامعه میتواند شرایط ایجاد حزب نوین و فراگیر طبقهی کارگر باشد، مشکلات ایجاد تشکلهای کارگری، علاوه بر عدم امکان آن به شکل فیزیکی در یک جامعه میتواند پیش شرطهای آمادگی ذهنی را نیز در بربگیرد.
برای مثال، طی دوران حکومت جمهوری اسلامی به عنوان نمایندهی در قدرت سرمایه داری، نه تنها مجراهای ایجاد تشکلهای کارگری به صورت آزادانه از بین رفته، که علاوه بر آن و متأسفانه، درک ضرورت ایجاد تشکل نیز به یک معنی گاهاً رنگ باخته است، و این چنین میشود که، کارگران در شرایط عدم وجود اطلاعات آزاد و دیگر مسائل، در مسیر مبارزهی روزمرهی خویش، نه گامی به سوی اتحاد که به سمت نابودی خویش نیز گاهاً برمیدارند، در این مورد میتوان به خودکشی یک کارگر در برابر تهدید به اخراج از کار، در شرکت مزدا اشاره داشت که همین چندی پیش اتفاق افتاد.
البته ناگفته نماند که در این مسیر، فعالین کارگری، در مراکز تولیدی و نه در گوشه و کنار آن و به اسم فعال کارگری، تا کنون دست به تلاشهایی نیز زدهاند که نمونهی ایجادِ دو سندیکای کارگری شرکت واحد و نیشکر هفت تپه از این دست میتواند قلمداد گردد.
به هر روی، میخواهم بدان جا بروم که برخلاف تصور حاکم بر تعدادی از جریانات و افراد چپ و کارگری، ایجاد کمیتهها، کانونها و دیگر تشکل های مخفی در یک مرکز تولیدی، بین چند کارگر و آن هم به صورت مخفی، می تواند گرهگشای این امر باشد، به تعبیری باید گفت: در برابر آن تصوری که همه چیز را به یک باره و به صورت خلق الساعه میخواهد، در چنین شرایطی که حاکمیت، شرایط عینی و ذهنی ایجاد تشکلهای کارگری و تودهای را به هر طریق ممکن که، سرکوب و سانسور اساسیترین آنها بوده را درهم کوبیده، ایجاد چنین تشکلهایی در جامعه، که بتوانند ارتباط ارگانیک و تأثیر گذار خود را با محیطی که برای خویش در نظر گرفتهاند، قطعاً میتواند یکی از راهکارهای گره گشای چنین وضعیتی باشد.
گاهاً رفقای ما، برای عبور از چنین مسیری و بیشتر در مسیر ایجاد حزب طبقهی کارگر و با تأکید بر درس گرفتن از شکستهای انقلاب روسیه و دیگر نمونههای احزاب موجود که درعدم ارتباط خویش با جامعه، تبدیل به سازمانهای غیر کمونیستی و سکت شدهاند، روی به مقاطعی از تاریخ مبارزه طبقاتی میآورند که در کل بیربط به وضعیت موجود ماست. نمونهای از آن شیوهها و اصول همه گیر شدن حزب بلشویک در روسیه در مقطع انقلاب است، اما بدون درک این نکته که در شرایط کنونی نه حزب بلشویکی موجود است و نه ما در شرایط انقلابی زمان را سپری میکنیم. که دقیقاً در نقطه مقابل آن، یعنی در دوران وجود سازمانیافته نیروهای سرکوب در مقام دولت با شرایط روبرو هستیم. و باز هم در ادامه این باور، نیروهایی که از کمترین درکی از زندگی روزمره طبقهکارگر در مصاف با جمهوری اسلامی برخوردارند، نسخهی ایجاد اتحادیهها و دیگر تشکلهای تودهای کارگری از نوع موجود یا سابقاً موجود در دنیای غرب که از درجه ای آزادیهای سیاسی برخودار است را برای جنبش روزمره موجود کارگران ایران میپیچند، البته در اینجا، به اینکه چنین نسخههایی در هوا پیچیده شده و مورد بحث قرار میگیرد، چرا که اساساً طرح چنین ایدههایی با آرزوی دستیابی بدانها از طرف احزابی که از هیچ پایگاه سیاسیای در جنبش برخوردار نبوده و کمترین ارتباط ارگانیک و سازمان یافته نیز با آن ندارند لنگ در هواست، کاری ندارم. ولی باید درک نمود که مبارزه سیاسی جامعه و اقتصادی سیاسی کارگران در ایران در شرایطی دیگر شکل گرفته و شکل میگیرد که برای عبور از این مرحله و توفیق یافتن در آینده با روش درس گرفتن از تاریخ، باید تمرکز بیشتری داشته باشد بر تجربیاتی که در اوج دوران اعمال قدرت سرکوب از سوی حاکمیت در برابر مبارزه طبقه کارگر صورت گرفته است که برای مثال نه نگاه کردن بر جنبش کارگری روسیه به عنوان یک تجربه بزرگ در دوران انقلاب اکتبر، که باید برای آموختن شیوه های سازماندهی نگاهی داشته باشد بر حضور و نوع فعالیت، فعالین کارگری و انقلابی در پیش از وقوع انقلاب، که حضور آنان در همان مقطع که فعالیت به صورت مخفیانهی آن، نه به صورت فقط فردی که حتی جمعی و تشکل یافته اش، یکی از موجبات پدید آمدن انقلاب و پیروزی آن در شرایط خاص انقلابی بود.
در این خصوص چندی پیش رفقای کمیته نبرد کتابی را باز انتشار دادند تحت عنوان شورای بیکاران سن پطرزبورگ نوشته سرگی مالی شف که دارای تجربیاتی ارزنده برای ارائه است، البته این کتاب برمیگردد به تجربیات یک فعال کارگری، در شورای بیکاران سنپطرزبورگ در پیش و پس از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، که تجربیات ایشان را در دوره فعالیت به صورت مخفی و علنی را بازگو کرده است.
واقعیت موجود آن است که بر خلاف ایدهها، تصورات و نسخههای پیچیده شده در دایرهی نشریات و انتشارات، سازمان-گروههای شبه متحزب چپ موجود، که هم اکنون به قدمت حداقل دو دهه است که سازماندهیِ مبتنی بر حضور اکثریت را به نوعی در دستور کار خویش و جنبش گذارده اند، نه تنها در این مسیر توفیقی به دست نیاورده، که ما با وضعیتی دیگر روبرو هستیم، چرا که حتی پارهای تشکلهای ایجاد شده بر این روش نیز، هر کدام تکه پاره شده و فعالین و رهبران ایجاد چنین تشکلهایی هم اکنون سالهاست که در زندان، روزگار سپری میکنند، از نظر شخص نگارنده، پیکره چپ موجود در سیاست پنجاه هفتی آن، حاکمیت و قدرت سرکوب آن را ساده انگارانه و به شیوهای غیر سیاسی و مبارزاتی دست کم گرفته و بدین روش حتی گاهاً به مرز آوانتوریسم انقلابی در غلطیده است، آوانتوریسمی فجعتر از نمونه های ماقبل انقلاب ۵۷ که تنها عدهای را با رعایت حداکثر نکات امنیتی بدین سمت سوق میداد که هم اکنون و بر اثر تعجیلهای گاهاً روشنفکرانه و خرده بورژایی برای برخورد با واقعیت آرمانهای ذهنی خود نه افرادی کم تعداد، که بنای سوق دادن یک جنبش را به سمت انفعال در پس قدرت سرکوب را دارد، و بدین شکل ایشان آنجا نیز که گامی بر داشته اند فوراً به شکست مواجه شدند.
وجود تشکلها مخفیای که در ارتباط با محیط خویش است، برای گذر کردن از موانع موجود و آن هم به شکل سازمان یافته و گسترده، میتواند برای ما حائز اهمیت باشد، واقعیت این است که شرایط فعلی حاکم بر جنبش کارگری و هر جنبش اجتماعی در ایران، فعلاً فاقد امکان گسترش سازمانیافته به شکل عمومی آن است و ما برای رسیدن به چنین نقطهای، که یک ضرورت در پیشبرد امر پرولتاریا به عنوان یگانه آلترناتیو رهایی بخش در عصر مدرن است یعنی تاکید بر حضور تودهای طبقه کارگر در تشکلهای مستقل خود و ساختن یک حزب تراز نوین و فراگیر کارگری، نه توانایی الگو برداری از اتحادیهها و تشکلهای بزرگ کارگری به شکل اروپایی آنرا داشته، که بیشتر باید بر روی مقاطعی که جنبش کارگری به شدید ترین شکل ممکن تحت سرکوب و پیگرد توسط دولتها بوده رجوع کنیم، که روسیهی قبل از انقلاب ۱۹۱۷ و تجربیات بسیار دیگری در اقصی نقاط دنیا می تواند چنین محلی برای ما تلقی گردد، البته ما نمونههایی این چنینی را در تاریخ چپ ایران نیز دارا هستیم، که باز میگردد به حضور فعالین کارگری در قبل از انقلاب ۵۷ که در مرحلهای توانستند با ایجاد محافل کارگری به شکل انواع کمیتههای کارخانه ، اعتصاب و… یک انقلاب را به سرانجام رسانده و حتی بعد تر نیز مقاومت طبقاتی در برابر هجوم نیروهای اسلامی را تا حدودی سازماندهی کنند.
امر تشکل یابی به اشکال مختلف ضروری و لازم است. ایجاد هسته ها و گروهها، کانونها و کمیته ها و … در حرکت تشکل یابی توده ای لازم و ضروری هستند ومیتواند با فعالیت مفید و برای ایجاد تشکلات توده ای در دور آتی نقش مهم و موثری را ایفا کنند. ایجاد جمعها و گروهها در محلهای کار توسط تعدادی از فعالین کارگری میتواند در شرایط مناسب توده کارگر را بسیج کرده و به سازمانها و تشکلات توده ای تبدیل گردند. هر درجه از سازمانیابی و با هر تعداد از فعالین امری مفید و ضروری است و میتواند سر منشا تجمعات وسیع در زمان مناسب دیگری باشند. امروز استراتژی سوسیالیستها و فعالین کارگری تاثیر گذاری و اقنا راه حلها و یاری رسانی به تشکل یابی عاجل جنبش کارگری و جنبش مردمی و تمامی تشکلهای اجتماعی است، نیاز به سازمان یابی کارگران و تشکلاتی هست که با استراتژی و آلترناتیو در صحنه سیاسی و اجتماعی حضور یابد. برای رسیدن به چنین شرایطی از همین امروز گردآمدن به اشکال مختلف و با هر تعداد نیرواز واجبات است.
http://socialistworkers.blogspot.com/2012/03/blog-post_3091.html