اعتراض عریان زنان علیه حجاب، اسلام، و سنتهای عقب مانده … در نقد نوشته زهره مهرجو

زهره مهرجو مقاله ای تحت عنوان “حجاب اجباری و برهنگی زنان دو روی یک سکه اند!؟…” در سایت روزنه منتشر کرده است. این نوشته سه بخش دارد: بخش اول یک بررسی تاریخی از حرکت برهنه زنان است. این بخش اطلاعات تاریخی خوبی در بر دارد و من خواندن آن را به خوانندگان توصیه میکنم. اما این بخش ارتباط چندان مستقیم و تنگاتنگی با حرکت اخیر زنان برهنه ندارد و من به آن نمیپردازم. من نقدم را از شماره های ۶، ۷، و ۸ در نوشته ایشان شروع میکنم.

“کدامیک اصولیتر است، تمرکز به سطح، یا به ریشه های مشکل نابرابری؟”

زهره مهرجو در این بخش سه نکته دارد: تغییرات سطحی (رفرمیستی) یا بدست نمی آیند و اگر هم بدست بیاند پایدار نبوده و قابل پس گرفتن هستند؛ برای بهبود کیفی و باثبات در شرایط زندگی باید دست به انقلاب (تغییرات بنیادی) زد؛ و تغییرات سطحی تنها زمانی ارشمند هستند و بر دامنه شعور انقلابی می افزایند که در جهت انقلاب باشند.

نکته اول تقریبا درست نیست. برخی تغییرات سطحی یا بدست نمی آیند و یا پایا نیستند، اما تغییرات سطحی زیادی هم بدست می آیند و هم اغلب یا پایا هستند و یا زمان زیادی عمر میکنند. بهبودهایی که در جنبش حقوق مدنی سیاهان در آمریکا بدست آمدند و کاملا هم رفرمیستی بودند هنوز هستند و تقریبا میشود گفت که به حالت اول برنمگردند. آزادی بیان و ابراز وجود و آزادی نسبی پوشش در جوامع غربی نمونه های دیگری هستند. تنها در شرایط خاص و اوضاع بحرانی شدیدی برخی از بهبودهای رفرمیستی پس گرفته میشوند.نکته دوم درست است. راه حل نهائی و اساسی تمام مشکلات اجتماعی دست به ریشه بردن و انقلاب کردن است. نکته سوم درست نیست. هر تغییری که کوچکترین بهبودی در زندگی انسانها بوجود آورد درخود و مستقل از هدف اصلی (انقلاب) ارزشمند است و باید برای آن تلاش کرد. نمونه ها زیادند. لغو اعدام، لغو تبعیض نژادی، لغو حجاب اجباری، لغو کار کودکان، لغو کار کنتراتی، آزادی تشکلهای کارگری، برسمیت شناختن حقوق پناهندگان، پایان دادن به رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی، پایان دادن به اشغال فلسطین توسط اسرائیل،و غیره. هیچکدام از این موارد تغییرات بنیادی در بر ندارند اما هرکدام از آنها بخودی خود و در خود برای زندگی انسان و پیشرفت جامعه انسانی ارزشمند هستند و باید برای تک تک آنها به عنوان ارزشهای در خود تلاش کرد. البته این مشخص است که تلاش کمونیستها این است که هر تلاشی برای بهبود زندگی انسانها در جهت تلاشی بزرگتر برای تغییرات بنیادی تر کانالیزه شود، اما این از ارزش تلاش برای تغییرات سطحی یا رفرم نمیکاهد. کمونیستها پیگیرترین رفرمیستها هستند. رابطه رفرم و انقلاب در کمونیسم کارگری کاملا مشخص و تعریف شده است. کمونیستها از هر تلاشی برای بهبود زندگی انسانها (کوچک یا بزرگ، سطحی یا عمقی) حمایت میکنند و در آن نقش بازی میکنند.

آزادیهای زنان و رقابت شغلها

زهره مهرجو در بخش هفتم با عنوان “مطالبات زنان و رویکرد برهنگی” مسئله آزادی زنان و رقابت بین زنان و مردان برای شغل و ستم مضاعف بر زنان را پیش میکشد و به نوعی آزادی زنان در عرصه های اجتماعی، بخصوص در زمینه آزادی برای کار کردن در خارج از آشپزخانه منزل، را عامل ستم مضاعف بر زنان، بالا رفتن رقابتهای شغلی بین زنان و مردان، خود کم بینی و انزوای مردان، رقابت بین کارگران بطور کلی، و پایین نگه داشتن دستمزدها می داند. به این سه نقل و قول مستقیم توجه کنید: “اما با اینهمه، و اگرچه، این دستاوردها آزادیهایی را برای زنان به ارمغان آوردند، بعنوان مثال، کارهایی که قبلا تنها به مردان تعلق می‌ گرفتند از آن پس برای زنان نیز قابل دسترس شدند، اما از آنجا که این تغییرات در قالب نظام غیر انسانی‌ موجود رخ دادند، بار منفی‌ خود را در عرصه های دیگر زندگی‌، هم برای زنان و هم برای مردان، نشان دادند.”

 “از طرفی‌ دیگر، حضور زنان در دنیای کار، صحنه رقابتی را بر رقابتهای دیگر بین کارگران، اضافه کرد. عرضه کردن نیروی ارزنتر کار به سرمایه داران، هم امکان پیدا کردن کارها را برای مردان مشکلتر می‌ نمود، و هم اینکه، در محلهای کار، زنان بخاطر جنس مخالف خود، و بدلیل اینکه عموما – بر طبق قوانین مصرفی و آموزشی ناسالم حاکم بر سیستم سرمایه داری – به ظاهر خود بیشتر توجه می‌ کردند، از جانب کارفرماها و مدیران، توجه بیشتری را به خود جلب می‌ کردند، که خود بر احساس انزوا و عدم اطمینان شغلی‌ در میان کارگران مرد دامن می‌ زد، و در نتیجه، موجب افزوده شدن رقابتها در محیط کار می‌ گشت.”

“در مورد زنان، مشکلات افزوده شده به صورت ستم مضاعف بر آنها بروز کرد: اولا، زنان در برابر کار مساوی با مردان، حقوق مساوی دریافت نمی‌ کردند، و دوما، بر حجم مسئولیت آنها افزوده شد. زنی‌ که دیروز تنها مسئولیت نگهداری خانواده و کودک را بر عهده داشت، امروز می‌ بایست مضاف بر آن کارها، مسئولیت شغلی‌ خود را نیز بپذیرد. سوّماً، موسسات تجاری و تبلیغاتی سرمایه دار، از این آزادتر شدن و استقلال زنان، به نفع خویش استفاده کردند، و برای خود بازارهای سود آوری را احداث نمودند. این مراکز زنان را که مورد هدف آنها بودند، بعنوان تنها وسیله ای در جهت کسب سود خویش، مضافا استثمار می‌ کردند.. “

این درست است که با ورود زنان به بازار کار و تقبل دستمزدهای پایین به رقابت بین کارگران و پایین آمدن دستمزدها دامن زده شد و مسائل دیگری که اشاره شد پیش آمد، اما اولا نمیشود این را بحساب اثرات منفی آزادی زنان و حق بدست آوردن کار بیرون از خانه گذاشت. این، همانطور که خود زهره مهرجو در قسمت پایانی این بخش میگوید، از اثرات منفی نظامی هست که برای تولید سود درست شده است. خواننده این تصویر را میگیرد که یک رابطه علت و معلولی بین آزادی زنان و ستم مضاعف بر زنان (کار در خانه باضافه کار در بیرون با دستمزدهای پایین تر)، شروع رقابتها، و پایین آمدن دستمزدها وجود دارد. چنین رابطه ای وجود ندارد. اینکه حقوق زنان به ازاء کار برابر از حقوق مردان کمتر است، یا مسائل دیگری که مطرح میشود، رابطه مثبت یا مستقیمی با آزادی زنان ندارد. اگر رابطه ای هست یک رابطه منفی یا معکوس است. حقوق زنان به ازاء کار برابر از مردان کمتر است نه بخاطر اینکه زنان آزاد شده اند بلکه، بخشا،  بخاطر اینست که زنان بحد کافی آزاد نشده اند. بخاطر اینست که قید و بندهای سنتی و مردسالاری هنوز بر دست و پای زنان سنگینی میکنند. هرچه زنان آزادتر شوند بیشتر به حقوق برابر با مردان دست خواهند یافت. هرچه قید و بندهای سنتی و مذهبی بیشتر بر دست و پای زنان پیچیده شوند، زنان در تمام زمینه های اجتماعی، از جمله در بازار کار، بی حقوق تر خواهند شد. این دیگر نیازی به توضیح ندارد.

 ثانیا، علاوه بر تاثیر جنبش فمینستی در ورود زنان به بازار کار و پایین آمدن دستمزدها، عوامل مهمتر دیگری نیز نقش دارند. ورود زنان به بازار کار بشکل گسترده بعد از جنگ جهانی اول و بخصوص جنگ جهانی دوم صورت گرفت. زنانی که بخاطر شرایط جنگی و درگیری مردان در جنگ فرصت شرکت در امور اجتماعی و بازار کار، از بیمارستانها تا مدارس تا ادارات، را یافته بودند به آسانی به خانه برنگشتند و حضور خود در بازار کار را دوفاکتو به دولتها تحمیل کردند. عامل دیگر بحران اقتصادی دهه سی قرن بیستم بود. این بحران صنایع سنگین را بیشتر از بخشهای دیگر تحت تاثیر قرار داد که تقریبا تماما عرصه کار مردان بود. با بیکاریهای وسیعی که در این عرصه برای مردان بوجود آمد، زنان نقش بیشتری در تعمین معیشت خانواده بعده گرفتند.

یک مسئله دیگر که باید در این بخش به آن اشاره کرد مسئله جنبش فمینیستی هست. خود زهره مهرجو اذعان میکند که جنبش فمینیستی در آزادی پوشش زنان و حق کار در خارج از منزل نقش داشته است، و حقیقت نیز همین است. یکی از مواردی که کمپین برهنگی بخاطر آن مورد حمله قرار گرفته است همین ارتباطش با جنبش فمینیستی هست. مخالفان متعددی جنبش برهنگی اخیر زنان را یک جنبش فمینیستی میدانند و به همین خاطر هم یک جنبش ارتجاعی قلمداد میکنند. این برخورد را میشود بطور ضمنی در نوشته زهره مهرجو هم دید. این منتقدین با مشاهده اینکه در گذشته جنبش فمینیستی از برهنگی زنان برای پیش برد مبارزات خود استفاده کرده است و یا پرچم دار آن بوده است، این نتیجه را میگیرند که کمپین برهنگی کنونی یک کمپین فمینیستی هست. این یک نتیجه گیری دلبخواهی هست. کلیسا هم زمانی از پناهندگان حمایت کرده است و هنوز هم میکند. اما این حقیقت جنبش دفاع از حقوق پناهندگی را یک جنبش مذهبی نمیکند. کمپین برهنگی هم ضرورتا یک کمپین فمینیستی نیست. بخصوص که این کمپین توسط فعالین حزب کمونیست کارگری به پیش برده میشود که طی تاریخ بیست ساله خود، این حزب پرچمدار سوسیالیسم و انقلاب و تحولات ریشه ای بوده است. کسانی که مارک فمینیستی به کمپین برهنگی میزنند باید زحمت اثبات آنرا هم بکشند.

فمینیسم به دو دلیل یک جنبش رادیکال و کمونیستی نیست و نمیتواند باشد. یکی اینکه ریشه ستم بر زن را نه در نظام سرمایه داری و رابطه کار مزدی بلکه در مردها میبیند؛ و دیگر اینکه یک جنبش رفرمیستی در متن نظام سرمایه داری هست. اما همین جنبش، با تمام ضعفهایش، در مقایسه با آنچه که بر سر زنان در کشورهای مذهب زده و اسلام زده می آید یک جنبش مثبت و مترقی هست. در خود غرب هم، در شرایط حاضر که یک جنبش رادیکالتر از جنبش فمینیستی موجود نیست، اگر جنبش فمینیستی نباشد، کلیسا بر امور زنان حکم خواهد راند. بنابر این برخورد ما با جنبش فمینیستی نمیتواند یک برخورد آنتاگونیستی باشد. برخورد ما با این جنبش باید شبیه برخورد ما به اتحادیه های کارگری باشد. اتحادیه های کارگری هم در شرایط حاضر در نظام سرمایه داری جذب و حل شده اند و نابودی این نظام را از دستور کار خود خارج کرده اند. اما ما برخورد خصمانه با این اتحادیه ها نمیکنیم. تلاش ما در برخورد به اتحادیه ها اینست که آنها را، بخصوص سطوح پایه اتحادیه ها را، رادیکالیزه کنیم و در جهت سوسیالیستی سوق دهیم. برخورد ما با جنبش فمینیستی هم باید همین باشد. این آن نکته ای هست که منتقدین جنبش برهنگی نمی بینند و یا نمیخواهند ببینند.

کمپین برهنگی یک اقدام شجاعانه و یک گام بزرگ در راستای آزادی زن است

زهره مهرجو مینویسد که “کمپین برهنگی، بعنوان یک روش اعتراضی به روابط نابرابر بین زن و مرد در جامعه، از نظر من بدلائلی، کاربرد مثبتی نداشته و نخواهد داشت.” و دلایل خود را بشرح زیر می آورد: ۱٫ ابتدا طراحان این کمپین مدعی بودند که این یک “جنبش” است، بدون اینکه زمینه واقعی این جنبش را معین سازند. بهرحال هر چه بوده، این یک مطالبه واقعی جنبش زنان در خاورمیانه یا در جای دیگری از جهان نبوده و نمی‌ باشد: اولا، به این دلیل که این کمپین حتی بطور مشخص اهداف خود را روشن نکرده است. یعنی مطرح نکرده که چه موضوع معینی را مورد هدف خود قرار داده، و در چه محدوده زمانی‌، خواستار بدست آوردن آن هدف / اهداف می‌ باشد.”

اینکه کمپین برهنگی جنبش هست یا نه را میشود با مراجعه به انواع جنبشها از جنبش محیط زیست تا جنبش هموسکسوئال ها تا جنبش حقوق مدنی سیاهان تا … بدست آورد. کمپین برهنگی قطعا در چارچوب تعریف جنبشها جا میگیرد. زمینه جنبش برهنگی ستم بر زن است که انواع مختلف آن زیر حجاب پنهان شده است. جنبش برهنگی قبل از هر چیز جنبش نفی کامل حجاب است و عریانترین شکل نفی حجاب است. نیروی پشت این جنبش تمام زنان و مردان آزادیخواهی هستند که حجاب را پرچم جنبش ارتجاعی اسلامی در ایران و خاورمیانه می دانند و برای نفی آن تلاش میکنند.

اما نکته قابل توجه این است که ایشان اول میگویند که این کمپین “یک روش اعتراضی” به روابط نابرابر زن و مرد است و بعد میگویند که این “یک مطالبه” واقعی زنان در خاورمیانه نیست. تناقض آشکار است. کمپین برهنگی یک جنبش اعتراضی هست. یک جنبش مطالباتی نیست. البته هر جنبش اعتراضی مطالبات خاص خود را دارد. این مطالبات ممکن است برای مدتها فرموله نشده باشند. مثال بسیار گویای آن جنبش اشغال است. جنبش اشغال پیش از و بیش از آنکه چیزی را بخواهد، چیزی را نمیخواهد؛ به نظام سرمایه داری و فساد و وال استریت و دموکراسی قلابی و غیره معترض است ولی بعد از یکسال هنوز خواستهای آن مشخص نیست. جنبش برهنگی هم از این دست است.

جنبش برهنگی بدنبال عمومی کردن برهنگی نیست. بدنبال این نیست که مردم در محل کار و محیط زیست خود برهنه ظاهر شوند. علیه پوشش نیست. جنبشی هست علیه پوشش اجباری از هر نوع و به هر مقدار. بنظر میرسد که درک این نکته برای خیلیها مشکل است. تقریبا تمام منتقدین این جنبش از این زاویه وارد میشوند که پوشش بلحاظ سلامتی از سرما و گرما و بهداشت و غیره مهم و لازم است. یا اینکه بیشتر مردم دوست ندارند یا نمیتوانند برهنه شوند. جنبش برهنگی بدنبال برهنه کردن زنان در هر کوی و برزن نیست. یک جنبش اعتراض به تحمیل پوشش (هر نوع ویا هر مقدار پوشش) به زنان است. جنبشی هست که دخالت مذهب و سنت در نوع و مقدار پوشش زن را به مصاف میطلبد. جنبشی هست که میگوید این خود زن هست که باید در مورد نوع و مقدار پوشش خود تصمیم بگیرد، نه قانون، نه ریش سفید، نه مرد خانواده. البته این جنبش به مسئله پوشش محدود نیست. آزادیهای زن در عرصه های دیگر اجتماعی و رهائی تمام و کمال زن از تمام قید و بندهای مذهبی و سنتی بخشی از اهداف تعریف شده این جنبش است. چونکه صد آید نود هم پیش ماست. زنی که قید و بند پوشش را کنار زده باشد بسیاری از قید و بندهای دیگر را هم کنار زده است و یا در موقعیت بهتری برای کنار زدن آنهاست.

۲٫ او میگوید: “دوما، این جنبش از نظر مکانی نیز، نمی‌ تواند در متن جوامع مذهب زده، و دیکتاتوری، که در آنها بیشترین ظلم به زنان روی می‌ دهد، انجام پذیرد، و در نتیجه توان توسعه یافتن بغیر از درون جوامع “آزاد غربی”، و در فضای ویرچوال – فیسبوک و اینترنت – را ندارد.” هیچ دلیلی وجود ندارد که جنبش برهنگی نتواند در جوامع مذهب زده روی دهد. اولا که وقتی جنبش برهنگی در غرب اتقاق افتاد غرب هم مذهب زده بود. هر زره آزدای پوشش در غرب در اثر مبارزات زنان و مردان علیه کلیسا و سنت و قانون به چنگ آمده است. ثانیا، همانطور که در بالا گفته شد، هدف این کمپین لخت کردن زنان در ایران یا عربستان سعودی نیست. همین که زنان (و مردان) حق لخت شدن زنان را برسمیت بشناسند یک پیروزی بسیار بزرگ برای این جنبش است. ثالثا، “فضای ویرچوال – فیس بوک و اینترنت” یک فضای واقعی هست. این فضا همانقدر واقعی و عینی هست که میدان تحریر است، که من نویسنده این سطور و شمای خواننده آن واقعی هستیم، همانقدر که زهره مهرجو واقعی هست. فضای ویرچوال همانقدر فیزیکی هست که من و شما هستیم. فضای ویرچوال جریان الکترونها یا تغییرات میدانهای الکتریکی و مغناطیسی هست. من و شما هم چیزی جز این نیستیم. تمام پوست و گوشت و استخوان و مغز و قلب ما چیزی نیست جز میدانهای الکتریکی و مغناطیسی. فضای ویرچوال بمعنی واقعی کلمه فیزیکی هست. بلحاظ اجتماعی هم این فضا واقعی هست. میدان تحریر مصر بدون اینترنت تقریبا شکل نمیگرفت. این را تمام تحلیل گران اذعان میکنند. کسی که در دنیای امروز سوار بر “فضای ویرچوال” نشود از معرکه عقب است. همین دنیای مجازی هست که زهره مهرجو را واداشته است که نوشته خود را به تحریر در آورد. همین فضای مجازی هست که باعث شده است صدها روزنامه و تلویزیون و نشریه و وب سایت در باره مریم نمازی و جنبش برهنگان در ایران بنویسند و بگویند. این فضای مجازی دنیا را به معنی واقعی کلمه به یک دهکده کوچک جهانی تبدیل کرده است. هر تغییرو تحولی که در فضای مجازی صورت میگیرد مابازاء خود را بلافاصله در فضای فیزیکی و اجتماعی بدنبال می آورد. این فضای مجازی را باید بسیار جدی گرفت و نقش خود را در آن بازی کرد. امروز برای هر مبارز اجتماعی استفاده از و دخالت در این فضای مجازی یک ضرورت غیر قابل چشم پوشی هست.

۳٫ او میگوید: “مسائل زنان در این جوامع مواردی هستند نظیر: نداشتن حقوق برابر با مردان در مقابل – ازدواج، در موارد مختلف زندگی‌ مانند نداشتن حق مسافرت یا انتخاب مکان برای زندگی‌ بدون اجازه شوهر، حق طلاق، حق وراثت، در دادگاه و در برابر قانون، نوع شغل، درآمد کاری و تمام مشکلات مربوط و زاییده از این مشکلات – هستند..

با کمی‌ تامل درباره این معضلات و مشکلاتی که زنان بطور واقعی‌ در زندگی‌ روزانه خود با آنها مواجه می‌ شوند، درمی‌ یابیم که مبارزات ما هنوز می‌ بایست از این مراحل بگذرند، هنوز باید برای از بین بردن آنها تلاش کنیم، و فراموش نکنیم که باید با وقوف و آگاهی‌ کامل از اعمالی‌ که انجام می‌ دهیم، جهت تلاشها و مبارزات خود را در همان مسیری که بسوی دستیابی به هدف نهایی، یعنی ‌ تغییر بنیادین اجتماع می‌ باشد، صورت دهیم.”

طلاق و مسافرت و وراثت وغیره البته از مشکلات مهم و عدیده زنان هستند. ولی آیا کمپین علیه پوشش اجباری و علیه حجاب کسی را از پرداختن به این مشکلات باز میدارد؟ یا اینکه نه، این مشکلات را برجسته میکند و به روی میز جامعه سوق میدهد؟ بنظر من شق دوم درست است. آیا تلویزیونها، روزنامه ها، و سایتهای اینترنتی که راجع به جنبش برهنگی مینویسند و میگویند، از حجاب و از بی حقوقی زن در وراثت و سرپرستی کودک و مسافرت و غیره نمیگویند؟ آیا این رسانه ها از نقش اسلام و قوانین اسلامی در به زنجیر کشیدن زنان نمیگویند؟ معلوم است که میگویند. مجبور میشوند که بگویند. معلوم است که وقتی جنبش برهنگی مورد خبر و گزارش و تحلیل است تمام ابعاد بی حقوقی زن به صحنه می آید و مورد بحث قرار میگیرد. و این از مهمترین دستاوردهای جنبش برهنگی هست. فقط این یک قلم دستاورد جنبش برهنگی را یک جنبش مترقی و پیشرو میسازد.

میشود نشان داد که بیشتر بیحقوقیهای زنان زیر همان حجاب جا گرفته اند. بی دلیل نبود که جمهوری اسلامی با شعار “یا روسری – یا توسری” حمله خود علیه زنان و علیه انقلاب را شروع کرد و پیش برد. هنوز هم حجاب بزرگترین چماق اسلام و جمهوری اسلامی علیه زنان و علیه کل جامعه است. ایشان میگویند مبارزه زنان هنوز باید از مراحل حل مشکل طلاق و غیره بگذرد. بله که باید از این مراحل بگذرد. اما جنبش برهنگی تمام این مسائل را برجسته میکند و در دستور کار جامعه میگذارد؛ وپیوستن به جنبش برهنگی گذر از این مراحل را بمراتب ساده تر، سریعتر و ریشه ای تر میکند.

تابو و تابو شکنی

نکته آخری که میخواهم به آن بپردازم مسئله “تابوها” و “شکستن تابوها” هست. این مسئله برای اولین بار از طرف سعید صالحی نیا مطرح شد. لپ کلام او این است که نمیشود تابوها را شکست و اینکه هر تابو شکنی امر مثبتی نیست (بعضی تابوها مفید هستند، مثل تابوی اینسست یا آمیزش جنسی بین کسانی که روابط خونی نزدیکی دارند). این مسئله در بحثهای آذر ماجدی و علی جوادی هم مطرح شده است. زهره مهرجو هم اینگونه آنرا مطرح میکند: “چهارما: برهنگی بر اساس نظریه “تابو شکنی” استوار است، و تابوشکنی یک اشتباه مصطلح می‌ باشد. تاریخ معاصر “هیپیزم” شکسته شدن تابوئی را بطور واقعی‌ به اثبات نرسانید. تجربه ثابت کرده است که تلاش برای شکستن تابوها، پاسخ خود را در “بازگشت” و “بازتولید” آنها، به اشکال متنوع می گیرد.”

اولا اینکه نمیشود تابوها را شکست در عمل یک نظریه شکست خورده و بی اعتبار است و لزومی ندارد به غور و تفحص تئوریک در این مورد پرداخت. بسیاری از پیشرفتهای اجتماعی بشر در طی مسیر خود مجبور بوده اند با تابوها در افتند و آنها را شکست دهند. همه میدانند که حجاب در جوامع اسلام زده یک تابو هست. صد سال پیش در جوامعی مثل ایران و ترکیه نه کسی جرات بی حجاب از جانه بیرون آمدن داشت و نه حتی زیر سوال بردن نظری حجاب امری ممکن بود. تقریبا تمام زنان در زندان حجاب اسیر بودند و این امری پذیرفته شده بود. رضاخان در ایران وکمال آتاتورک در ترکیه کشف حجاب کردند و در هرد دو کشور اکثریت زنان پس از مدتی زندان حجاب را به زباله دانی تاریخ سپردند. در ترکیه اکثریت عظیم زنان شهرنشین بی حجاب هستند. در ایران هم تا زمان حکومت اسلام وضع همینطور بود. قبلا حجاب یک تابو بود که با یک اقدام سیاسی شکسته شد و امروز بی حجابی امری پذیرفته شده است.

البته ممکن است، با توجه به امر حجاب زنان در ایران، مدافعین بحث بی پایه تابو بگویند که دیدید گفتیم “تجربه ثابت کرده است که تلاش برای شکستن تابوها، پاسخ خود را در “بازگشت” و “بازتولید” آنها، به اشکال متنوع میگیرد.” اما برای هر ناظر آگاه و منصف تحولات ایران این کاملا روشن است که جمهوری اسلامی بزور پنس و اسید و شلاق و شکنجه و کشتار توانست این تابو (حجاب) را دوباره بر زنان ایران تحمیل کند؛ که البته هنوز هم نتوانسته است این امر را پیش ببرد. خود آزادی زن در غرب یک نمونه آشکار از شکست پذیر بودن تابو ها هست. کسانی که اندک شناختی از تاریخ دارند بخوبی میدانند که زن در غرب و تحت مذهب ارتجاعی مسیحیت هم در زندان حجاب اسیر بود. اما زنان و مردان زیادی، از جمله، و بویژه، زنانی که لخت و برهنه شدند، مبارزه کردند تا این تابوی ضد زن شکسته شد و دیگر هم سر کثیف خود را بلند نکرد. وقتی تابوها شکسته میشوند، نه در فرم قبلی خود برمیگردند و نه در فرمهای دیگر. تابوهای دیگری که ممکن است جای یک تابوی شکسته شده را بگیرند باید از نو ساخته و پرداخته شوند و رابطه علت و معلولی با تابوی شکسته شده ندارند. این تز که جای هر تابوی شکسته شده را یک تابوی دیگر (از همان نوع یا یک نوع متفاوت) پر میکند پایه ندارد. تابوهای جدید ساخته میشوند بخاطر اینکه مایه پول و قدرت برای کسانی هستند.

یک مسئله دیگر در باره تابوها، همانطور که گفته شد، این است که بعضی تابوها مثبت هستند. اینهم درست نیست. اینهم غلط است. تابو بنا به تعریف چیزی، عقیده ای، رسمی، سنتی، فرهنگی، و یا پدیده ای هست که مردم اجازه زیر سوال بردن آنرا ندارند. زیر سوال بردن تابوها جرم دارد، زندان دارد، شکنجه دارد، شلاق دارد، اعدام دارد، طرد شدن دارد، و هزار مجازات دیگر دارد. به همین دلیل ساده هیچ تابویی نمیتواند مثبت باشد. حتی تابوی اینسست (آمیزش جنسی افرادی که رابطه خونی نزدیکی دارند) مثبت نیست. خود امر اینسست، بلحاظ پزشکی، یک پدیده مضر بحال انسانها هست و این یک امر مثبت است که آمیزش نزدیکان خونی یک امر پذیرفته شده در اکثر جوامع بشری نیست. اما تابو شدن اینسست یک امر ارتجاعی و مضر بحال بشر است. انسان حق دارد و باید بتواند هر پدیده ای را زیر سوال ببرد.

اهداف اعتراض عریان

نکات زیاد دیگری در نوشته زهره مهرجو قابل نقد است اما این نوشته بسیار طولانی تر از آنی شد که من در نظر داشتم. یک نکته دیگر در نوشته زهره مهرجو را مورد بررسی قرار میدهم و این بحث را به پایان میرسانم. او میگوید که جنبش برهنگی اهداف خود را تعریف نکرده است و محدوده زمانی برای رسیدن به این اهداف را مشخص نکرده است. درستی این نکته در این است که جنبش برهنگی (اعتراض عریان اسم درستتری برای این حرکت هست) باید روی اهداف خود خم شود و تعریف روشنی از آنچه که نمیخواهد و آنچه که میخواهد بصورت یک مانیفست روشن عرضه کند. البته با توجه به پروسه تاریخی شکل گیری این جنبش و طبیعت اعتراضی آن، نمیشود نبود یک مانیفست روشن را نکته ضعفی برای این جنبش بحساب آورد. این مانیفست در پروسه عمل تکامل خواهد یافت و تدوین خواهد شد. همین بحثها و نقدهای زیادی که حول این جنبش در جریان است عناصر مانیفست اعتراض عریان را نیز شکل میدهند. اما دو نکته نادرست در این نظر وجود دارند. اول اینکه، با وجود نبود یک مانیفست مدون، اعتراض عریان تعریف نسبتا روشنی از خود داده است. این تعریف را میشود در همان شعارهای زنان برهنه در کلیپ ویدیوئی و در تقویم زنان انقلابی برهنه دید. همینطور تصویری که شش زن برهنه از ایران فرستاده اند بخشی از این تعریف است. لپ کلام این اعتراض این است که زن اختیار بدن خویش را در دست دارد و کسی حق ندارد برای او نوع یا مقدار پوشش را تعیین بکند. مضمون اعتراض عریان در یک تک جمله علیا ماجده المهدی نهفته است: “فریاد علیه یک جامعه آکنده از خشونت، راسیسم، سکسیم، آزار جنسی، و ریاکاری”. اعتراض عریان زنان عریانترین شکل مبارزه برای آزادی تمام و کمال زن است و بنابر این یک اعتراض محکم علیه اسلام و اسلام سیاسی و سنتهای عقب مانده و ضد زن جامعه است. نکته نادرست دیگر اینست که ایشان میخواهند این کمپین یک “محدوده زمانی” برای بدست آوردن اهداف خود تعیین کند. این یک امر غیر ممکن برای هر کمپینی هست. هیچ کمپینی نمیتواند از پیش تعیین کند که چه زمانی به اهداف خود خواهد رسید.

جمعبندی مختصر

اعتراض عریان زنان علیه ،مذهب، اسلام، اسلام سیاسی، و سنتهای عقب مانده جامعه با عریان شدن علیا المهدی کلید زده شد. حزب کمونیست کارگری و فعالین کمپین برهنگی اهمیت اقدام علیا المهدی را دریافته و آنرا عمق و گسترش بخشید. در عرض مدت کوتاه چند ماهه، این کمپین در رسانه های زیادی در تمام نقاط جهان منعکس شد و ابعاد مختلف بی حقوقی زن در اسلام و نظامهای اسلامی را در معرض چشم تمام مردم دنیا گرفت. زنان و مردان زیادی تا بحال به این کمپین پیوسته اند. تا همینجا این کمپین موفقیت چشمگیری را کسب کرده است. اینکه سرنوشت این کمپین چه خواهد شد بستگی به تلاش انسانهای زنده و حاضر در صحنه سیاسی ایران و جهان دارد. هیچ کمپینی مهر شکست یا پیروزی را از پیش بر پیشانی خود ندارد. شکست یا پیروزی هر کمپینی را انسانهای دخیل در آن و شرایط سیاسی و اجتماعی جهان و منطقه تعیین میکنند. با توجه به انزجار وسیع مردم ایران از اسلام و حکومت اسلامی، شرایط سیاسی و اجتماعی در ایران برای دستاوردهای بزرگتر این کمپین وجود دارد. فعالین این کمپین هم با تمام قوا وارد میدان مبارزه شده اند. بنابر این میشود به کسب دستاوردها و  پیروزیهای درخشان این کمپین خوشبین بود. این کمپین جنبش آزادی زنان را یک گام بزرگ به پیش خواهد برد.

۲۴ مارس