حزب دمکرات کردستان ایران و تهدیدات اخیر جنگی

چندی پیش نوشته ای به قلم امید آذرخش، تحت عنوان “بحران هویت و مشروعیت در حزب دمکرات کردستان” در سایت کردی “بیان” چاپ شده بود که نگاهی به اصطلاح دارد به بحران هویتی در حزب دمکرات کردستان، شاخه شناخته شده با عبدالله حسن زاده. بحث نویسنده بر خلاف ادعای تیترش، بر سر بحران و یا تحلیل بحران در حزب دمکرات کردستان مزبور نیست، بلکه جنگ ایشان بر سر اسم این جریان است. به دو نقل قول زیر توجه کنید: “سوال اینجاست کە اگر بە کارگیری اسم حدکا و تاریخ آن برای کنگرە چهارمیها و ‌هشتمیها نامشروع و زمینەساز جنگ و خون ریزی بود، تکرار همان عمل از جانب خودش بە مثابە چیست؟ … چرا کە هر عملی کە منجر بە ریختن خون انسانهای بی گناە بینجامد، عملی نامشروع است و زمینە سازان آن در دادگاە تاریخ محاکمە خواهند شد.” و “هم ما جامعە سیاسی و روشنفکری کردستان و هم خود شما خوب میدانید کە تشابە سازی حزبی، زمینە ساز جنگ و خون ریزی است، همچنان کە در گذشتە شاهد آن بودیم، چون این دستە از جنگها، جنگهای هویتی هستند کە بە احتمال نزدیک بە صد در صد روی خواهند داد.”
نویسنده از قول عبدالله حسن زاده که در دوره‌های قبل از آخرین انشعاب، در بالاترین سطح رهبری حزب دمکرات کردستان ایران بوده است، می نویسد که هر گروه انشعابی ای که خود را به اسم حزب دمکرات کردستان معرفی کند، با لوله های تفنگ حزب دمکرات کردستان ایران، جریان تحت رهبری مصطفی هجری، مواجه خواهد شد. و اکنون هم که ایشان خود انشعاب کرده و هنوز هم با همان اسم فعالیت می کنند، اینبار از طرف حزب مقابل تهدید می شود. این اما فلسفه وجودی حزبی است که تفکر ارباب رعیتی به قوت سال ١٣٢۴، زمانی که توسط تعدادی از خانهای منطقه مهاباد و بوکان بنیانگذاری شد، بر تمام عرصه های فعالیتش مسلط است. حزب دمکرات کردستان ایران با همین فرهنگ که کسان دیگری جرأت کرده در مقابل “اربابان کردستان” ابراز وجود مستقلی کرده اند و در برابر این اربابان سر فرود نیاورده اند، به تقریبا تمام نیروهای سیاسی حمله کرده و یا هم اگر هنوز این کار را نکرده باشد، تهدید به حمله نظامی کرده است. پیشمرگان پیکار را در شهر بوکان سر برید، به مقرهای فدائیان و اتحادیه کمونیستها و رزمندگان حمله نظامی کرد. سالها یک جنگ نظامی تمام عیار به کومه له فروخت. و اکنون هم دندان برای پسر عموهای خود قروچه می کند.
حزب دمکرات کردستان ایران، از آنجا که یک جریان عشیره ای مثل عشیره هائی که بر کردستان عراق حکومت می کنند می باشد، هنوز متوجه این امر بدیهی نشده است که جریانات و احزاب سیاسی را باید نقد سیاسی کرد تا مخاطبین طرفین را بهتر بشناسند و خود جامعه انتخاب سیاسی کند. مگر جریان معروف به سازمان زحمتکشان که می خواست از سرمایه سیاسی کومه له برای خود نان و نوائی به هم بزند، توانست تاب نقدهای سیاسی را بیاورد؟! فقط یک جریانی که دست در انبان فرهنگ دوران سپری شده خانخانی دارد از چنین ابزارهایی بی بهره است. سرمایه جریانات سیاسی امروز در کردستان و بخصوص در بین نسل جوانتر آن، نه نامهای صرف آنهاست، بلکه عمل سیاسی روزمره آنهاست که سیاستهای آنها را زمینی می کند و برایشان سرمایه ای درازمدت تر دست و پا می کند.
جریانات و احزاب سیاسی باید قاطعانه در برابر این این تهدیدهای جنگ طلبانه بایستند. دود چنین جینگوئیسمی به چشم کل جامعه و جنبش اعتراضی خواهد رفت.
٢٠ مارس ٢٠١٢