بهار ۱۳۹۰

برون آمد
گل یخ در زمستان
که دیگر
رفته سرما از گلستان
بهار آمد
به د شت وسبز وگل
بخندید
لاله در صحرا چوبلبل
نشسته
غنچه بر لب های عاشق
بخواند
نغمه های سرخ بی دل
بنفشه
در کنار جوی رقصان
شقایق
برسر سبزه نشسته
جوانان
بهر ازادی بیایند
سرود سرخ وآزادی بخوانند
زهر کوی
شتابند تا بیایند
خیابان ها
شود پر از صداشان
زنند امسال
آتش در خیابان
بسازند
کاروانی از دلیران
چو کاوه
بر کشند نعر زه از دل
فرود آرند
زتختش این جوانان
به بندآرند
این ضحاک زمان را
ببندن
این زمان
فصلی ز مذهب
پرستوها
بیایند در بهاران
بسازند
با هم
بار دیگر
این وطن را
به یاده
مادران داغ دیده
بکارند
سروهای سبز خرم
شود ثبت
در تاریخ این شجاعت
که دیگر
سر برون
هرگز نیارد
هیچ مذهب.
۲۰۱۱٫۳٫۱۸
اکبر یگانه