یاد باد ! ( در مورد بعضى از رویدادهاى بعد از انقلاب )

هر ساله با نزدیک شدن به آخرین روزهای پایانی زمستان و فرارسیدن فصل بهار دل انگیز ، برای ما یادآور رویدادهائیست که در زندگی و مبارزه روزمره نقطه عطف هائی گشته اند . 
رویداد ” نوروز خونین سنندج ” در بهار سال ۱۳۵۸ خورشیدی درست یکماه بعداز قیام
۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که توده های بجان آمده ایران رژیم دیکتاتوری شاهنشاهی را با دم و دستگاه امنیتی و ساواک مخوفش به زیر کشیده بودند تا به آزادی و رفاه که بخشی از خواستهایشان محسوب میشد ، نه اینکه به آرزوهای انسانی شان دست نیافتند که برایش خون دادند ، با بند و بستهای از بالا میان غرب و آمریکا جریانی را سوار بر موج انقلاب مردم تشنه آزادی و رفاه نمودند که هر گونه آزادیخواهی را بنام مذهب به بند کشید .
دانشگاه ها مظهر مبارزه و آزادمنشی را بست ، زنان که در سنگر اول هر مبارزه ای حاضر بودند بنام اسلام در خانه ها نگه داشت و کردستان که به سنگر مقاومت در دفاع از دستاوردهای قیام مردمی در مقابل رژیم تازه بقدرت رسیده اسلامی مبارزه بیوقفه سازمان داد ، در همان نوروز ۱۳۵۸ بخاک و خون کشیده شد و از زمین و هوا زیر توپ باران و راکت و خمپاره قرار گرفت ، تعداد زیادی از جوانان مبارز و مردم آزاده جان باختند و اماکن مسکونی زیادی نیز ویران و دیوارصوتی هواپیماهای جنگی بر فراز شهر سنندج شیشه های بسیاری از منازل را خرد وخمیر کرد. اما این رژیم نتوانست جنبش انقلابی مردم کردستان را به شکست بکشاند وهمچنان در کنار کارگران ومردم تحت ستم و زنان آزاده و جوانان رزمنده رژیم را به چالش میطلبند .
جنبش انقلابی کردستان در کنار جنبشهای اعتراضی کارگران ، زنان و جوانان آزاده و مبارز در مقابل رژیم عقب مانده و عهد حجری جمهوری اسلامی در این۳۳ سال بدون توقف و در اشکال گوناگون و ابعاد وسیع خواب را از چشم حکومتیان و این سیستم حامی سرمایه ، ربوده است و همیشه و در همه حال با ترفندهای گوناگون فریب ، ارعاب وتهدید، بازداشت و زندان و شکنجه و با امکانات تا دندان مسلح نیروهای امنیتی اش هرگز موفق به مهار آن نشده است .
آری ، آغاز فرارسیدن بهار یادآور کشتار مردم آزاده ترکمن صحرا نیز در همان اوان سال ۱۳۵۸ خورشیدی نیز هست . بیاد داریم که چگونه رژیم اسلامی ایران مردم متشکل در شوراهایشان را بخاک وخون کشاند و سخنگویان و رهبران مبارزه شان را ترورنمودند . در راه یاری رسانی درمانی و پزشکی که کاروانی بهمراه دواتوبوس از سنندج بطرف گنبد براه افتاد و با تا سف فراوان دچار حادثه واژگونی و تصادف گشتند که تعدادی از مبارزین و دکتر و پزشکیار و پرستار فداکار جانشانرا از دست دادند و یادشانرا همیشه زنده نگه میداریم .
در همان حول وحوش از مبارزات ماهیگیران انزلی در شمال می شنویم که برای خواستهای برحقشان مبارزه را آغاز ولی چگونه با شنیع ترین و درنده ترین برخوردها سرکوب و به خون کشیده شد واین مبارزات در صفحه زرین مبارزات کارگران ایران ثبت است .نوروز و بهار که فصل سر زندگی ست ، رژیم اسلامی ایران ، این رژیم دشمن زندگی و آزادی و آزادگی در پرونده قطور وسیاهش از این جنایات فراوان ثبت است . در این ۳۳ سال حکومتش از هیچ کوششی برای سرکوب آزادیها و شکنجه و زندان اعدام دریغ نورزیده و با خوشحالی نتوانسته به اهداف غیر انسانی اش دست یابد .
با آغاز جنگ خانمانسوز ایران و عراق در مدت ۸ سال فرصتی فراهم نمود تا با مطرح نمودن عوامفریبانه تهدید کشور از جانب کشوران همسایه و …و با بر انگختن احساسات مردم مبنی بر اینکه به قولی جان و ناموسمان در خطر است ، مردم رابه نوعی بسیج برای جبهه ها ی جنگ آماده می نمود و خود را هرچه بیشتر تثبیت کرد و با جنگ ۸ ساله ده ها هزار کشته و صدها هزار زخمی و معلول فراوان آوارگی میلیونی از خانه و کاشانه و میلیاردها دلار ضرر و زیان به مردم واینرا میتوان دو برابر کرد به نسبت مردم بجان آمده عراق بلحاظ کشتار و آوارگی و…..
نباید اینرااز نظر دور داشت که دول غربی و آمریکا در راسشان آتش بیار معرکه بوده و با فروش و بازار گرمی تمام تسلیحاتشانرا به آزمایش گذاشته و میلیاردها از قبل کشتار مردم ایران وعراق به جیب زدندو باعوامفریبی دم از دمکراسی و دمکراسی طلبی هم میزنند ، تنها هدفشان چپاول کشورهای نفت خیز و فراهم نمودن مناطق بحرانی و دامن زدن به آنها برای فروش تسلیحاتشان بهر وسیله ای دست میبرند.
یادآوری رویدادها دردنک است ولی ضروریست بدان پرداخت وبه عمق فجایع این سیستم غیر انسانی سرمایه پی برد که چگونه برای سود بیشتر و استثمار شدیدتر از هچ جنایتی در حق مردم پائین جامعه دریغ نمی ورزد .
مگر میشود بمباران شیمیائی حلبجه در اواخر جنگ ۸ ساله در اواخراسفند ماه ۱۳۶۶ بفراموشی سپرد که پس از اشغال نظامی ایران با همکاری جبهه کردستانی اپوزسیون عراق در حلبجه و غارت مال مردم در مدتی کوتاه و تخریب تمام پلهای ارتباطی در منطقه ، که رژیم بعث هم برای جبران این شکست نظامی دست به جنایتی یازید که ۵۰۰۰ نفر از مردم بیدفاع حلبجه در یک چشم بهم زدن بوسیله بمباران شیمیائی جانباختند که ثمره جنایت دو رژیم هار و درنده بود . دراین میان یکی از گردانهای رزمنده کومه له بنام گردان شوان که در بیاره شهر مرزی عراق مستقر بودند و برای عقب نشینی از منطقه جنگی در مسیر عبور دچار مسمومیت بمباران گشتند و در در گیر شدن با نیروهای ایران در شرایطی نا مساعد و مسمومیت گازهای شیمائی قادر به مقاومت همیشگیشان نبودند و در دام افتاده و تا آخرین فشنگ جنگیدند و ۶۰ نفرشان در جا جان باختد ۱۲ نفرشان اسیر و به سنندج منتقل و سپس زیر شکنجه و اعدام نمودند ، دو نفر هم به شکلی خود را نجات دادند .یاد و خاطره رزمندگی هایشان فراموش ناشدنی ست و با ماست .
باید دراین میان به واقعه و رویدادی دیگر اشاره نمود که نشان داد مردم آزاده کردستان در کنار جریان رادیکال و انقلابی اش کومه له همان رفراندوم ۱۲ فروردینماه ۱۳۵۸ خورشیدی را نیز تحریم و با گفتن ” نه ” محکم و قاطع و اعتراض سرتاسری در کردستان در همان ایام به جمهوری اسلامی نه گفت و بی توهم در این ۳۳ سال در سنگرهای گوناگون مبارزه علیه رژیم هار و دیکتاتور ، رژیم آپارتاید جنسی را ادامه میدهد تا سرنگونی آن و برقراری دنیائی آزاد و برابر و عاری از ستم و استثمار به رهبری کارگر آگاه و رزمنده و متشکل و متحد .
به امید آن روز !

اردشیر نصراله بیگی
مارس ۲۰۱۲ میلادی ( بهار ۱۳۹۱ خورشیدی )