علی جوادی و مبارزه سیاسی

علی جوادی در آخرین نوشته ی خود بر علیه حزب کمونیست کارگری، اعتراض مریم نمازی و دیگر اعضا و فعالین حزب را بهانه کرده است. از این نوشته که لحن عصبی، غیرسیاسی و ناپسندش را بگیری، دو کلمه برای گفتن دارد که من می خواهم به آن دو کلمه جواب بدهم. یک سطح این نوشته ایشان به اصطلاح تئوریک است و گفته است که مبارزه برای دگرگونی بنیادی با این نوع اقدامات به تحقق نمی پیوندد: “عده ای تقویمی از عکسهای برهنه رهبری و کادرهای حزبشان منتشر کرده اند و در ویدئویی که بهمراه آن در بازار بفروش میرسانند نکاتی در حق شان در برهنگی و کنترل خود بر بدنشان اظهار داشته اند. و این اقدامات را “جنبش انقلابیون برهنه” نام گذاری کرده اند. دیدنی است! این جست و خیزهای مدیا پسند بهیچوجه این حرکت را در قالب تلاشهای یک جنبش کمونیستی برای آزادی و برابری زن و مرد در جامعه قرار نمیدهد.” باید گفت که اگر این درک ایشان از “تلاش برای آزادی و برابری زن و مرد در جامعه” است، یک درک بسیار سطحی است. واضح است که برهنه شدن در حتی خود جماران هم همه تلاش برای آزادی و برابری زن و مرد در جامعه نیست! اما هر کدام از این مبارزات و اعتراضات، گامهائی هستند برای تضعیف بندهائی که بر پای جامعه هستند. حتی ارفاق قائل می شوم و می گویم تلاشهایی هستند که درد آن جامعه را یک خورده کمتر بکنند. منصور حکمت می گوید: “بنظر من با سرنگونى رژیم اسلامى، جنبش توده‌اى بشدت در درون خود پُلاریزه میشود. صفبندى جدیدى، له و علیه پرچم کارگرى- کمونیستى در جامعه پدیدار میشود. ما در صف مقدم جنبش سرنگونى‌طلبى در این میدان حضور پیدا میکنیم، اما نگاهمان به آنجاست. به انقلاب کارگرى.” انقلاب کارگری و تصرف قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر، آن هدفی است که همه این اقدامات و تلاشها برای نزدیکی به آن صورت می گیرند، اما اگر کسی آن تلاشها را با بهانه های مختلف تضعیف کند و فقط به اصطلاح به “انقلاب کارگری” کار داشته باشد، در ادعایش صادق نیست و کسی هم ادعایش را باور نمی کند. ادعای “انقلاب کارگری” و آزادی و برابری، ادعاهایی هستند که خیلی کلی هستند و اگر کسی عملا کاری برای پس زدن ارتجاع اسلامی و حملات نئولیبرالی برندارد، نزدیکترین دوستش هم ادعای “انقلاب کارگری” را از او باور نمی کند. منصور حکمت در نوشته “کمونیسم کارگرى و فعالیت حزب در کردستان” با مثال مصدق و جنبش ملی شدن نفت و غیره توضیح می دهد که چگونه “زیربنای” مبارزه طبقاتی که در بطن جامعه در جریان است و لزوما بر هر ناظری عیان نیست، خود را در “روبنای” آن و در نقش افراد، احزاب، هنر و غیره نشان می دهد. مارکس هم در پیشگفتار “در نقد اقتصاد سیاسی” این موضوع را به شکل دیگری توضیح می دهد که نمی شود مسائل حاد اقتصادی را صرفا با حقوق و حوزه های دیگر توضیح داد. می خواهم بگویم که شما نمی توانید با یک مسئله سیاسی در جامعه، مستقیما لغو مناسبات کار مزدی را نتیجه بگیرد؛ و گرنه صدها اعتراض و مبارزه روزمره که در این جامعه در جریان هستند، لزوما به لغو مناسبات تولیدی سرمایه داری نمی انجامند و با این منطق، باید همه این اعتراضات را ول کرد. دائم می گوییم که کارگر برای اضافه دستمزد مبارزه کند و خودمان پیشقراول این مبارزه هستیم، اما کدام آدم سیاسی جدی توهمی دارد که این مبارزه یعنی برانداختن مناسبات سرمایه داری!؟ مبارزه بر علیه جحاب اجباری، حتی مبارزه بر علیه ستم مضاعف بر زنان و مسئله ملی و غیره، مبارزه ای لزوما سوسیالیستی نیستند! مبارزات سیاسی و مبارزه برای لغو مناسبات کار مزدی، معادله ای یک به یک نیست. توصیه میکنم کسانی که دو نوشته یاد شده با ارزش را به دقت نخوانده اند، حتما برای خواندن آنها وقت بگذارند.

مبارزه بر علیه اسلام سیاسی

علی جوادی در جای دیگری از نوشته اش می گوید: “از یک مبارز پیگیر علیه اسلام سیاسی بپرسید به شما خواهند گفت که مبارزه علیه اسلام سیاسی در درجه اول مبارزه علیه حکومتی است که تبعیض و نابرابری و ستم بر زن یک محور سیاست اش در حاکمیت است. مبارزه علیه اسلامی سیاسی مبارزه ای متشکل کننده٬ آگاهگرایانه و سازماندهنده علیه یک جنبش ارتجاعی و تا مغز استخوان عقب مانده و تروریستی است. مبارزه ای برای شکل دادن به یک جنبش عظیم اجتماعی در جارو کردن بساط اسلامیسم در جامعه است.” همان “مبارز پیگیر علیه اسلام سیاسی”، خواهد گفت که حکمت نوشتن این پاراگراف چیست؟ اگر حجاب برگیران، اعتراض به فشارهای مذهبی در شکل برهنه شدن، دهن کجی به فشارهای مذهبی با رقص و چهارشنبه سوری و حسین پارتی، به چالش کشیدن قوانین مذهبی بر محیط کار و قوانین خانواده و غیره، که جملگی زن را برده مرد و برده مذهب و غیره کرده اند، اعتراض بر علیه اسلام سیاسی نیست، پس چیست؟ سرهمبندی کردن یک پاراگراف از کلی گوئی، مبارزه علیه اسلام سیاسی است؟ کل نوشته ایشان یک درک بشدت نازل و سطحی از درک ایشان از مبارزه بر علیه ستم بر زن، آزادی زن و آزادی جامعه را به نمایش گذاشته است. با نگرشی که ایشان اینجا به نمایش گذاشته است، بخش عظیمی از اعتراضات هر روز مردم را باید تقبیح کرد. باید مثل رفیقش کورش مدرسی به مردم بگوید بروید خانه نشینی کنید.

ناسزا و بی حرمتی بجای بحث سیاسی

علی جوادی اقدام اعتراضی برهنه شدن را هم سطح پورنوگرافی می داند و همانند دفاع خود از “فاحشه”ها (و نه تن فروشان)، از حق برهنه شدن این افراد دفاع می کند! به این جمله توجه کنید: “ما کمونیستهای کارگری از حق این افراد در برهنه شدن و عکس گرفتن دفاع میکنیم٬ همانطور که از غیر جنایی شدن فحشا دفاع میکنیم.” من از جنبه شخصی کردن و توهین و بی احترامی به دوستانی که تصمیم گرفته اند اینگونه به اسلام سیاسی اعتراض کنند، می گذرم. علی جوادی موضوعی که اسلامیون صرفا بخاطر جنبه سیاسی اش بر علیه آن شمشیر می کشند را با عمل فحشا یکی می داند. درست از همین طرز نگرش به موضوع است که نمی تواند آن را یک عمل سیاسی و بر علیه اسلام سیاسی ببیند. این “تابوشکنی” از نظر ایشان چیز مثبتی نیست و اگر قابل دفاع است، مثل دفاع از زنی است که “فاحشگی” می کند. می گوید: “برهنه شدن در خود یک ارزش مترقی و آزادیخواهانه نیست.” کسی که برهنه شدن زن را فقط با سکس می بیند و نمی تواند اعتراض را در آن ببیند، ته ذهنش با اینگونه اعمال و اعتراضات، احساسات جنسی اش گل می کند. این نگرشی است که ته ذهنش تعلیمات مذهبی حاکم است. به نظر من کسی که این چنین اقدام اعتراضی برهنه شدن بر علیه اسلام سیاسی را تقبیح می کند، نمی تواند از آزادی بیان سلمان رشدی دفاع کند. ته دلش مخالف اعتراض به سبک برهنه شدن علیا ماجده المهدی و گلشیفته فراهانی است!

علی جوادی می گوید: “بعلاوه “برهنه” شدن در اروپا و آمریکا و در حریم خصوصی و شخصی خود بیانگر هیچ مبارزه روشن و قاطعی علیه اسلام سیاسی نیست.” کسی که این موضع را داشته باشد، نمی تواند موافق اعتراض به سبک سلمان رشدی باشد؛ نمی تواند ترور تئو ون گوگ را از ته دل محکوم کند؛ نمی تواند از آزادی کاریکاتوریست دانمارکی صادقانه دفاع کند، مگر اینکه تز راسیستی نسبیت فرهنگی در رابطه با شرقی ها و غربی ها با ارزشهای متفاوت و فرهنگهای خودی و غیره، در تار و پودش ریشه دوانده باشد. معلوم نیست این تفکر عقب مانده اعتراض “خوب” در کشورهای خفقان زده و اعتراض “بد” در کشورهای دمکراتیک غربی کجا وارد معادلات این دوستان شده است!؟ موضعگیری علی جوادی و رفیقش آذر ماجدی، یک موضعگیری ملی اسلامی است که اعتراضات به فشارهای مذهبی در ایران را با هزار اما و اگر محکوم می کنند، اما به اقدامات مشابه در کشورهای دیگر، محتاطانه و گاها هم دوستانه می نگرند! هر دو یک نوع نگرشند، اما لباس سرخ به نگرش خود پوشانده اند.

علی جوادی وقتی که عکس معترضین در تقویم برهنگی را بر صفحه کامپیوترش می بیند، بجای فکر کردن به یک شیوه از اعتراض، به احساسات جنسی مردانه فکر می کند. به این جمله توجه کنید: “همانطور که عدم تمکین به حجاب اسلامی در غرب را نمیتوان به حساب مبارزه با اسلام سیاسی گذاشت٬ همانطور هم نمیتوان “برهنه” شدن و تقویم درست کردن و فروش آن را به حساب مبارزه علیه اسلام سیاسی گذاشت.” دوستش، آذر ماجدی هم به مسئله “پول در آوردن” از بابت “فروش” این تقویم اشاره کرده است. از نظر اینها، همانطور که آذر ماجدی مثال عکس پورنوگرافیک روزنامه تابلوید سان را هم آورده است، این اقدام یک عمل سکسی است که برای ارضاء دیگران سرهم شده است که خریداران مرد برای ارضاء خود این تقویم را خریداری کنند! بحث ایشان به این اندازه نازل است و ایشان تا این حد تنزل کرده است.

علی جوادی همچنین می گوید: “اما تاکتیک این جریان فرقه ای و تفرقه افکنانه است.” نگاه علی جوادی به “اتحاد” و “همبستگی” نگاهی همه باهمی و عقب مانده است. اینجا مشخصا منظور علی جوادی این است که اینکار احساسات اسلامیون را جریحه دار میکند. از نظر ایشان نباید احساسات مذهبیون مخالف برهنگی را جریحه دار کرد که در مراسم ٨ مارس تفرقه نیافتد! چنین اتحادی به درد کمونیستها نمی خورد.

شخصی کردن بحث سیاسی

علی جوادی یک بحث و اقدام سیاسی مهمی را که اکنون در سرتاسر جهان صدا کرده و افراد زیادی در مخالفت و یا موافقت با آن حرف می زنند، با کلمات و عبارات ناپسندی شخصی کرده است. توجه کنید: “اکنون ما با حزبی مواجهیم که رهبرانی دارد که حتی نمیدانند جنبش کمونیستی کارگری چیست٬ مارکس کیست٬ منصور حکمت کیست٬ لنین کیست؟ نمیدانند که لنین خوردنی است یا پوشیدنی!” هیچ آدم سیاسی جدی ای با این نوع شخصی کردن مسئله ای تا این حد سیاسی، از موضع سیاسی خود دست برنمی دارد. علی جوادی متأسفانه نمی خواهد کسی را قانع کند، بحث شخصی و حمله شخصی می کند که طرف مقابل بحثش را شخصا اذیت کند.

علی جوادی کجا ایستاده است

بالاتر گفتم که علی جوادی و دوستش یک بحث سیاسی بسیار مهم را تخطئه کرده و به هر دلیل و انگیزه ای که داشتند، با این کارشان عملا در کنار مرتجع ترین لایه های مذهبیون و زن ستیزان قرار گرفته اند. درست همانند بند کردن به کلمه “اکس مسلم” در پروژه مهم “من از مذهب رویگردانم” که گند اسلام سیاسی و اثرات را زیر نورافکن گرفت و به عمق جامعه برد، عملا کنار کسانی مثل خامنه ای قرار گرفت. برخورد علی جوادی با حزب کمونیست کارگری، در این مورد آخری و همه موارد دیگر هم، مثل برخورد حزب طوفان و راه توده است که آنقدر نازل است که کمتر کسی در حزب کمونیست کارگری ایشان را جدی می گیرد. این درجه سقوط جای تاسف است.

١٨ مارس ٢٠١٢