نشر تقویم مریم نمازی برای من از چند منظر بسیار مهم و قابل نقد به نظر آمد، نه تنها از این جهت که خود حرکت در نهایت در راستای استراتژیهای تا کنونی حزب به اصطلاح کمونیسم کارگری،پوچ است، بلکه افق طبقاتی معینی را هم دنبال میکند. از طرفی از نقدهای به عمل آماده از آن نمیتوان عبور کرد چون، نقطه آغازین نقد به پدیده میتواند خود نقد را باز به همان بستر برگرداند. از طرفی مقالهای که در همین ارتباط نوشته بودم(۱) هنوز نقاط گنگی را مطرح و یا هنوز در خود مستتر دارد، چون کل صورت مساله شکافته نشد، در این مقاله سعی من بر آن است که صورت مسئله عینی و مستدل تر شکافته شود .
“کلاه مخملی” در جایگاه مفاهیم کمونیسم کارگری به آن دسته از گرایشاتی تلقی میشد، که هنوز بر فرهنگ، ادبیات، سنن(اسلامی و غیر اسلامی) و تقابل با سکلاریسم غرب (که زاییدهٔ مفاهیم پیچد تری است) تاکید داشتند و دارند. این اتهامی بود که در نقدی که آذر ماجدی به نشر تقویم انجام داد، به کرّات مورد خطاب گرفت. چرا؟ چون برهنگی در تقابل با گرایش مدافع کلاه مخملی قرار دارد!، نقد پوچیست. در مقالهٔ گذشته سعی من بر آن بود که اتفاقا این نقط شروع را به چالش بکشم،و بگویم صورت مساله نه تنها در این کاتاگری قرار نمیگیرد، بلکه جایگاه خود سکولاریسم و قالبهای بعدی تر آن مثل برهنگی در جایگاه مفاهیم کمونیسم کارگری، کجا قرار داشت؟
در ارتجاعی بودن نشر تقویم نباید شک کرد، به یک دلیل ساده. همان که علی جوادی گفت:” مدافعین هیستریک این پروژه ادعا میکنند که این حرکت یک “اقدام انقلابی” است. و از قرار برهنگی آن ویژگی ای است که باید به این پروژه خصلت “انقلابی” بدهد.”
حزب به اصطلاح کمونیسم کارگری که واقعا نشان دادند که دنبال کاری متفاوت از جنس کمونیسم کارگری هستند، در قالب استراتژی جنبشهای دیگری قرار است ،با “تاکتیک انقلاب”، استراتژی و ظرف مبارزاتی مدون کنند. و آن را به نام انقلاب بخورانند. بر همین منوال بود که در مقاله قبل گفتم: “جایگاه مطالبات سکولاریستی در جامعه و جنبش آزادی زن پیش از خواست و مطالبات حد اکثری جنبش آزادی زن به عنوان یکی و تنها یکی از دلایل ریشه ستم بر زن محق است . اما نه در جایگاه استراتژیک، بلکه در جایگاه تاکتیک…….اصولاً طراحی استراتژی و یا تاکتیک در زمینه ی مفاهیم دیگر جنبشهای اجتماعی که در کلیترین حالت رفرم اجتماعی سیاسی متناظر با رشد نیروهای مولد برای آن جنبشها معنی میدهد و برای ما متفاوت تر، در صورتی خاستگاه استراتژیک مییابد که این رفرم دستور مدعیان آن جنبش ها نباشد.”
اما به کنار از خود نشر تقویم، نقدهای صورت گرفته به آن نیز باز در همان بستر قرار میگیرد اگر قبل از پرداختن به پدیدهٔ برهنگی، جایگاه سکولاریسم و مبارزه با اسلام سیاسی در راستای استراتژی، سرنگونی و حتی انقلاب مشخص نگردد. به این جملات از آذر ماجدی و علی جوادی دقت کنید: آیا این کاری شجاعانه و تابو شکن و در خدمت آزادی بیان، حقوق زن و علیه اسلام سیاسی است؟(آذر ماجدی)… علیه اسلام سیاسی یا اقدام فرقه ای دیگری؟ (علی جوادی)
مساله فقط بر سر این نیست که تحقق حقوق اولیهٔ جنبش آزادی زن(خواستهای سکولار) در گرو رد شدن از جنازه ی اسلام سیاسی و سرنگونی چنین رژیمی میباشد. اتفاقا یک روی دیگر این تضاد(سکولاریسم و انقلابی گری) آن است که مدعیان دست و پا شکسته ی سکولاریسم، امروز داعیهٔ ی این را در پلتفرمهای جنبش آزادی زن مطرح کرده و اتفاقا خود را از مدافعان دست و پا شکستهٔ آن معرفی میکنند.
سکولاریسم، سند سلبی جنبش پرو غرب است هر چند اگر زنان و جوانان اثباتا به تعبیر غربی و نه ایرانی آن از سکلاریسم دفاع میکنند. و برای منصور حکمت از آنجایی مهم واقع شد که اتفاقا این خواستها برای آن جنبشها تا دیروز مطرح نبود. تا دیروز خواهان آن بودند که حقوق آزادی زن را از مغزهای یک عده آخوند و آیت الله استخرج کند ولی امروز به یمن مبارزه با اسلام سیاسی، نقش زن در تولید اقتصادی جامعه ی ایران با هر بی حقوقی و…، مطالبات زنان، و قشر جوان و روابط بین زن و مرد نه تنها تحت قیود اسلامی نیست بلکه اپوزوسیون راست را نیز به این خواست تمکین داد.اما مشکل آنجاست که در مقاله ی قبل هم گفتم: “سکولاریسم صورت مساله ی حل نشده پروژه ی توسعه غربی و اصولاً جنبش دیگری در دههٔ هفتاد بود که در ایران با قدرت گیری اسلام سیاسی در خاور میانه متوقف شد. و هنوز مدعیان این جنبش یک پای طناب قدرت سیاسی هستند”. از این منظر چون، هم خود پدیده(نشر تقویم) و حتی نقد به آن، از سکولاریسم پا را فراتر نمیگذارد، و هنوز در چارچوب مبارزه با اسلام سیاسی میماند، هنوز مرز چپ و راست ندارد و نقدی ناقص و شاید، هم منافع به صورت مساله است. غافل از اینکه یک شرط پیروزی جنبش آزادی زن، پافشاری بر برابری زن و مرد در تمامی سطوح اقتصادی است.
اگر قبول کنیم تنها علت، جلوتر بودن جنبش آزادی زن از لحاظ مطالبات در ایران از دیگر کشورهای تحت نفوذ اسلام سیاسی در منطقه مبارزه با اسلام سیاسی نیست، آنگاه نقطه ی کور جنبش آزادی زن بیشتر مورد توجه قرا میگیرد و این کاری بود که در این دو مقاله سعیم بر آن بود که انجام دهم.
این رکن از جنبش آزادی زن در مطرح کردن این سوال اساساً نمود مییابد که چرا مطالبات زنان در عربستان و حتی مصر عقب تر از جنبش آزادی زن در ایران است و چرا یک برخورد یکسان نمیتوان به جنبش آزادی زن در منطقه داشت؟ فاکتورها متفاوتند، در مصر اسلام سیاسی قدرت را گرفته است(تکرار انقلاب ۵۷) و اولین تعرض به زن انجام میشود، چون زن و اسلام اساسا تز و آنتی تز هم میباشند، لذا حرکت علیا به درست ستودنی میشود. چون اساسا در متن تحولات قدرت سیاسی در مصر، تعرضی به اسلام سیاسی محسوب میشود.
در کشوری مثل ترکیه و ایران مساله کمی متفاوت تر است. آنچه که جایگاه زن در کشوری مثل ترکیه را متفاوت تر از عربستان تعریف میکند، نقش زن در تولید اقتصادی جامعه است. این در حالی است که در برخی از کشورهای اسلام زده، هنوز زن “عمله و اکره ی” مرد محسوب میشود و حق ندارد از لحاظ اقتصادی مستقل باشد. در کشوری مثل ایران اگر چه این عمل(استقلال اقتصادی)، علی رغم غیر متعارف بودن اقتصاد ایران به درست پیش نخواهد رفت ولی زن اگر چه در قانون، مایملک مرد محسوب میشود، ولی در عرف جامعه و فونکوسینهای اقتصادی، نقش ایفا میکند.
به نظر من در این دوران و حتی قبل تر هم، تنها در قالب پافشاری بر برابری زن و مرد در تمامی سطوح اقتصادی است که جنبش آزادی زن و مقاومتها و مبارزات آن را به نفع چپ جامعه و کمونیستها قطبی ترمیکند، و در کمترین حالت مانعی در برابر حقنه کردن سکولاریسم دم بریده به زنان، از دیگر جنبشهای اجتماعی خواهیم بود چون امکان مقاومت ، اعتراض ، اعتصاب واشگال متفاوت مبارزه(که طبقاتی است) برای حقوق بدوی امکان پذیر تر میشود.
لذا در چارچوب نقد، اگر برهنگی ربطی به انقلاب ندارد، پس چرا باز هم صورت مسٔله در چارچوب اسلام سیاسی باقی میماند؟ چون اسسا یک طرف دعوا پا را از سکلاریسم فراتر نمیخواهد بگذارد و “تناقض سکلاریسم و انقلابی گری” را در خود مستتر میکند، و به “تناقض برهنگی با انقلابی گری” میرسد. در حالی که اساس نوع پوشش که برهنگی هم از کاتاگوریهای آن است جز یکی از حقوق بدوی و سکولار هر جامعه ای است.
با جملهٔ انتهایی مقاله قبلی این مقاله را تمام میکنم مبنی بر اینکه ، یک رکن پیروزی و قطبی تر کردن جنبش آزادی زن در گرو کشاندن زنان به عرصههای اجتماعی حوزهٔ تولید اقتصادی است. قبول کنیم که انقلاب زنانه امکان پذیر است.
حامد محمدی
۱) http://mobarez.web.surftown.se/?p=11697جایگاه پدیدهٔ برهنگی، در ساختار شناسی جنبش آزادی زن در ایران