نکاتی در نقد جنبش “انقلابیون برهنه”؟

نقد کمونیستی آذر ماجدی به سیاست “انقلابیون برهنه” با واکنشهای هیستریک و عصبی مدافعین این حرکت مواجه شد. این واکنشها قابل پیش بینی بود. جریانی که با مبانی کمونیسم کارگری وداع کرده است ناچار است در هر چرخش خود به راست اینچنین برافروخته و کلاه مخملی در قبال نقد کمونیستی به این “کمپین” پاسخ دهد. در این نوشته به نکاتی دیگر پیرامون این طرح و تمایز آن با سیاستهای یک حزب علی الظاهر مدعی کمونیسم می پردازم.

کدام جنبش انقلابی؟

اطلاق “انقلابی” به حرکت برهنه شدن برخی از اعضای دفتر سیاسی و کادرهای حزب سابقا “کمونیست کارگری” بهیچ وجه قائم به ذات به این حرکت خصلتی آزادیخواهانه٬ مترقی و یا پیشرو نمیدهد. چرا که انقلابی گری را اصولا نمیتوان مستقل از مضمون و ماهیت طبقاتی و اجتماعی آن مورد قضاوت قرار داد. منصور حکمت در جزوه کوتاه “کارگران و انقلاب” بیانات بسیار گویایی در این زمینه دارد.

“طبقات مختلف و گرایشات سیاسى و اجتماعى مختلف “انقلاب” را به معانى بسیار متفاوتى بکار میبرند. دنیاى ما همه نوع “انقلاب” و همه نوع “انقلابى”اى بخود دیده است. تقریبا هر کس و هر جریانى که میخواهد وضع موجود در جامعه را بشیوه اى ناگهانى و بطور غیرمسالمت آمیز تغییر بدهد از انقلاب حرف میزند و خودش را انقلابى مینامد. خیلى از این انقلابات چیزى بیشتر از ارتجاع صرف نیستند. نمونه “انقلاب اسلامى” زنده و حى و حاضر جلوى چشم ماست. عقب مانده ترین خرافات و مشقت بارترین اوضاع را انقلاب نام گذاشته اند. مرتجع ترین و کثیف ترین عناصر نام انقلابى برخود نهاده اند. کارگر کمونیست پیگیرترین دشمن چنین انقلابات و انقلابیون دروغینى است.

برخى دیگر از انقلابات چیزى فراتر از اصلاحات محدود در وضع موجود نیستند. خلاصى از استبداد، کسب استقلال اقتصادى، برنامه ریزى و بهبود سطح تولید، توزیع به اصطلاح “عادلانه تر” ثروت و غیره مضمون اصلى بسیارى از تحولاتى بوده است که در کشورهاى مختلف تحت عنوان انقلاب صورت گرفته است. در همه این موارد بنیاد مناسبات موجود در جامعه و کل نظامى که مایه مشقات و محرومیت هاى توده مردم کارگر و زحمتکش را تشکیل میدهد دست نخورده باقى مانده است. دو دهه قبل شاهد انقلابات متعدد اینچنینى در کشورهاى تحت سلطه بوده است. امروز وقتى به این کشورهاى انقلاب کرده نگاه میکنیم دیگر حتى نشانى از همان تحولات محدود ناشى از انقلاب هم باقى نمانده است و منطق نظام سرمایه دارى بار دیگر این واقعیت را آشکار کرده است که مادام که اساس سرمایه و سرمایه دارى پابرجاست نصیب توده کارگر و زحمتکش جز فقر و بى حقوقى سیاسى و اجتماعى نخواهد بود.

خاصیت مشترک همه این انقلابات دروغین و نیم بند این است که تماما تحت تاثیر اهداف و مقاصد بخش هائى از خود طبقات حاکمه قرار داشته اند و رهبرى سیاسى و عملى آنها بدست همین اقشار بوده است. کارگران همواره بعنوان نیروى ذخیره و کمکى به میدان کشیده شده اند، جنگیده اند و فداکارى هاى بى نظیر از خود نشان داده اند. اما حاصل کار جز دست بدست شدن قدرت در درون خود طبقه سرمایه دار و جز پیدایش شکل هاى جدیدى براى اداره نظام استثمارگر موجود نبوده است. در بسیارى موارد اولین کسانى که مورد تعرض بخش هاى تازه بقدرت رسیده طبقه حاکمه قرار گرفته اند خود کارگران بوده اند و انقلاب خود به دستاویز جدیدى براى سرکوب جنبش کارگرى تبدیل شده است.

بنابراین وقتى کارگر از انقلاب صحبت میکند باید دقیقا بداند که چه چیز میخواهد و چه چیز نمیخواهد. ما خواهان انقلاب کارگرى علیه کل سیستم سرمایه دارى و کل قدرت طبقه سرمایه دارى هستیم. ما خواهان انقلاب کمونیستى هستیم که جامعه موجود را از بنیاد دگرگون میکند.”

و در اینجا باید صد بار تاکید کرد هر آنچه که منصور حکمت در تقابلش با “انقلابات” و “انقلابیون” کاذب و غیر کمونیستی بیان داشته است تماما و نعل به نعل در این مورد٬ “انقلابیون برهنه” هم صادق است. عده ای تقویمی از عکسهای برهنه رهبری و کادرهای حزبشان منتشر کرده اند و در ویدئویی که بهمراه آن در بازار بفروش میرسانند نکاتی در حق شان در برهنگی و کنترل خود بر بدنشان اظهار داشته اند. و این اقدامات را “جنبش انقلابیون برهنه” نام گذاری کرده اند. دیدنی است! این جست و خیزهای مدیا پسند بهیچوجه این حرکت را در قالب تلاشهای یک جنبش کمونیستی برای آزادی و برابری زن و مرد در جامعه قرار نمیدهد. برهنه شدن در خود یک ارزش مترقی و آزادیخواهانه نیست. تلاش کمونیسم در مبارزه با رفع تبعیض و ستم بر زن تلاشی همه جانبه و ریشه ای است. سیاسی و اجتماعی و حقوقی است.

برای نابودی قاطع نابرابری زن و مرد در جامعه باید نظام سرمایه داری و در ایران حکومت کثیف اسلامی را که خش ترین اشکال ستم بر زن است را در هم شکست و نابود کرد. حتی اگر از این جریان کاذب کمونیستی بپذیریم که این پروژه ای “انقلابی” است بلافاصله باید پرسید “انقلابی” کدام طبقه؟ “انقلابی” کدام جنبش اجتماعی و انقلابی؟ “انقلابی” با کدام اهداف و سیاستهایی؟ تردیدی نیست که پاسخ هر چه باشد نمیتواند جنبش انقلابی کمونیستی و کارگری مد نظر باشد٬ نمیتواند باشد!

چرا انقلابی؟

مدافعین هیستریک این پروژه ادعا میکنند که این حرکت یک “اقدام انقلابی” است. و از قرار برهنگی آن ویژگی ای است که باید به این پروژه خصلت “انقلابی” بدهد. در این رابطه باید به نکاتی بدیهی اشاره کرد. معمولا هر جریان انقلابی مستقل از اینکه انقلابی گری اش به کدام طبقه و اهداف اجتماعی تعلق داشته باشد٬ انقلابی گری اش را از اهداف و سیاستها و پراتیک سیاسی اش نتیجه گیری میکند. اما این جریان غیر کمونیستی “انقلابیگری” این پروژه را از سیاستهایشان در “جنبش برهنگان” نتیجه نگرفته اند. خودشان اذعان میکنند که  تمام ویژگی این پروژه در برهنگی شان است و نه در حرفهای نیم پز و لیبرال – فمینیستی شان. از قرار ما فعالین کمونیست کارگری باید از این جریان هیستریک بپذیریم که “برهنگی” در خود اقدامی انقلابی است. “جنبش برهنگی” جنبشی انقلابی است. ایجاد تقویمی از زنان برهنه اقدامی “انقلابی” و فروش آن در بازار کالاها اقدامی “انقلابی” تر است. و هیچکدام از فعالین “جنبش انقلابیون برهنه” ظاهرا لازم نمی بینند که به خود زحمت دهند و در دفاع از اهداف “جنبش برهنگی” چهار کلمه حرف معقول و دندانگیر غیر از فحاشی و لجن پراکنی بزنند.

اما برهنگی در خود هیچ سیاستی را حمل نمیکند. نه بد است نه خوب است. نه زشت است نه زیبا است. بخشی از جنبش خلاصی فرهنگی و قید و بندهای طبقاتی و اجتماعی نیست. یک صفت مشخصه و بیان کننده جوهر فعالیتهای انسانهای نیست که خواهان زیر و رو کردن مناسبات نابرابر و ضد انسانی سرمایه داری حاکم بر جامعه هستند. تلاشی نیست که در امتداد و گسترش خود به یک نرم اجتماعی مدرن و آزادیخواهانه در جامعه تبدیل شود و جامعه به آن متقاعد شود که از این پس باید “برهنه” در جامعه و محل کار و زندگی ظاهر شد. به همین اعتبار هم بخشی از خواستها و اهداف اعلام شده جنبش آزادی و برابری زن و مرد در جامعه نیست. تاکنون هیچ جنبشی برابری طلبانه و آزادیخواهانه ای برهنگی را بعنوان یکی از مطالبات خود در آزادی و برابری زن و مرد در جامعه مطرح نکرده است. علت آن هم روشن است. این اقدامی نیست که بتوان مناسبات جامعه آزاد و برابر را بر مبنای آن سازمان داد و استوار کرد.

بعلاوه “جنبش برهنگی” جنبشی در خود علیه تبعیض جنسی نیست. در خود علیه نابرابری زن و مرد در جامعه نیست. علیه پوشش است. هر نوع پوششی. چه پوشش کثیف مذهبی و اسلامی و چه پوششی که انسانهای آزاد برای خود انتخاب کرده اند. به همین اعتبار “جنبش برهنگی” جنبشی برای مقابله با نابرابری زن و مرد نیست. “برهنگی” مترادف آزادی در انتخاب نوع پوشش نیست. “برهنگی” نوعی از پوشش نیست. ما کمونیستهای کارگری مدافع حق انسانها در آزادی انتخاب نوع پوششان هستیم. در برنامه ما٬ یک دنیای بهتر٬ در زمینه حقوق فردی و انسانی آمده است:

“آزادی بی قید و شرط انتخاب لباس٬ لغو هر نوع شرط و شروط رسمی و یا ضمنی بر مقدار و نوع پوشش مردم٬ اعم از زن و مرد٬ در اماکن عمومی. ممنوعیت هر نوع تبعیض و یا اعمال محدودیت بر مبنای پوشش و لباس مردم”.

“جنبش برهنگی” جنبش ما کمونیستهای کارگری نیست. ما کمونیستهای کارگری از حق این افراد در برهنه شدن و عکس گرفتن دفاع میکنیم٬ همانطور که از غیر جنایی شدن فحشا دفاع میکنیم. ما از حق ابراز “هنری” این افراد در برهنه شدن دفاع میکنیم٬ همانطور که از حق آزادی ابراز وجود هنری حتی در زمخت ترین شکل آن دفاع میکنیم. ما از حق این افراد در تولید تقویم برهنگان دفاع میکنیم همانطور که از آزادی مذهب و بی مذهبی دفاع میکنیم. اما اجازه نمیدهیم که این جنبش را بعنوان جنبشی انقلابی با مفاهیم مورد نظر کمونیسم کارگری بخورد جامعه دهند.

علیه اسلام سیاسی یا اقدام فرقه ای دیگری؟

میگویند این اقدامی بر علیه “اسلام سیاسی” است. تاکید بسیاری بر این زمینه از پروژه شان دارند. در این زمینه باید به دو نکته اساسی اشاره کرد. برهنه شدن تعدادی از اعضای یک سازمان کاذب کمونیستی پیش از آنکه نشان یک تقابل اجتماعی و مترقی در مقابله با اسلام سیاسی باشد٬ اقدامی مشابه فرقه های مذهبی است که اعضای فرقه شان بنا به رهنمودهای رهبری شان دست به اقداماتی میزنند که واکنش اولیه هر انسان آزادیخواهی در درجه اول این است که “اینها چه شان شده است؟” چه شده است که مبارزه مترقی و آزادیخواهانه علیه اسلام سیاسی را به تلاشهای فرقه گرایانه و حاشیه ای تبدیل کرده اند؟ از یک مبارز پیگیر علیه اسلام سیاسی بپرسید به شما خواهند گفت که مبارزه علیه اسلام سیاسی در درجه اول مبارزه علیه حکومتی است که تبعیض و نابرابری و ستم بر زن یک محور سیاست اش در حاکمیت است. مبارزه علیه اسلامی سیاسی مبارزه ای متشکل کننده٬ آگاهگرایانه و سازماندهنده علیه یک جنبش ارتجاعی و تا مغز استخوان عقب مانده و تروریستی است. مبارزه ای برای شکل دادن به یک جنبش عظیم اجتماعی در جارو کردن بساط اسلامیسم در جامعه است. مجموعه ای از اقدامات نمایشی مدیایی نیست.

بعلاوه “برهنه” شدن در اروپا و آمریکا و در حریم خصوصی و شخصی خود بیانگر هیچ مبارزه روشن و قاطعی علیه اسلام سیاسی نیست. مترادف حجاب برکندن در جامعه ایران نیست. مترادف حجاب سوزان در مراسم چهارشنبه سوری نیست. مترادف “بد حجابی” نیست. اگر کسی قصد و یا ادعای مبارزه علیه اسلام سیاسی را دارد باید به جنگ این جنبش با مختصات داده شده و تعریف شده اش برود. نمیشود “برهنه” شد و ادعا کرد که این “برهنگی” علیه اسلام سیاسی است٬ انقلابی است. جنبش انقلابی است. واقعیت این است که این سازمان میتواند تماما برهنه شود٬ کسی هم به برهنه شدن آنها ایرادی نخواهد گرفت٬ و باید مطمئن باشند که ما از این حق شان کاملا دفاع میکنیم اما اجازه نمیدهیم این اقدامات را با زرورق کمونیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی به خورد جامعه دهید.

بعضا گفته میشود که این اقدام از جنس اقدام علیا در مصر است. آذر ماجدی بطور همه جانبه ای به این ادعای کاذبشان پاسخ داده است. در اینجا باید اضافه کرد همانطور که عدم تمکین به حجاب اسلامی در غرب را نمیتوان به حساب مبارزه با اسلام سیاسی گذاشت٬ همانطور هم نمیتوان “برهنه” شدن و تقویم درست کردن و فروش آن را به حساب مبارزه علیه اسلام سیاسی گذاشت.

تاکتیک یک حزب کاذب کمونیستی در ۸ مارس

۸ مارس روز جهانی زن است. روز تلاش برای آزادی و برابری و تلاش برای نابودی مناسبات و فرهنگ و قوانینی است که تبعیض و فرودستی زن بخشی از سیستم وجودی آن است. در این روز تمامی جنبشهای آزادیخواه و برابری طلب و مدافع آزادی و برابری بی قید و شرط زن و مرد در جامعه به میدان می آیند٬ اعتراض میکنند٬ فریاد میزنند٬ کنفرانس میگذارند٬ سخنرانی میکنند٬ نقد میکنند٬ و در مبارزه برای آزادی و برابری زن و مرد هم پیمان میشوند. در این روز ما شاهد عزم بخشهایی از جامعه و جنبشهای برابری طلب در مبارزه علیه ریشه ها و مظاهر نابرابری هستیم. شاهد پرچمهای سرخ و آزادیخواهانه کمونیستی در برابری زن و مرد هستیم. اما بنظر چنین اقداماتی از قرار دیگر از این حزب کاذب کمونیستی انتظاری بیهوده است. این جریان ۸ مارس روز جهانی زن را با تهیه “تقویم انقلابیون برهنه” برگزار کرد. و تمام پیامشان به جامعه در هشت مارس را در این تقویم خلاصه کردند. خالی و تهی از هر نوع آزادیخواهی و برابری طلبی.

یک پیام ۸ مارس اتحاد و همبستگی در مبارزه علیه نابرابری و ستم بر زن است. اما تاکتیک این جریان فرقه ای و تفرقه افکنانه است. تاکتیکی که نتواند در قبال موضوعی به عظمت مبارزه برای آزادی و برابری زن در جامعه اجتماعی شود٬ تاکتیک و سیاستی غیر توده ای و غیر کمونیستی است. ۸ مارس روز “اعتراض” اقلیتی انگشت شمار در اعتراض به “پوشش” نیست. تلاشی عظیم برای برابری و آزادی است.

در پایان

زمانی منصور حکمت میگفت که حزب کمونیست کارگری میتواند آن قدر گسترده و اجتماعی شود که افرادی به آن بپیوندند که ندانند “لنین خوردنی است یا پوشیدنی”٬ یک حقیقت سیاسی را بیان میکرد. در عین حال تاکید میکرد که ستون فقرات و کادرهای این حزب باید مارکسیست باشند. باید آنقدر مارکسیست در این حزب موجود باشد که وزن افرادی که کمترین شناخت را از مارکسیسم و رهبران کمونیست دارند کوچکترین تاثیر منفی بر خصلت مارکسیستی و کمونیستی این حزب نداشته باشد. اما آن حزب اکنون آنچنان تغییر کرده و دگرگون شده است که دیگر هیچ وجه تمایزی با حزب کمونیست کارگری دوران منصور حکمت ندارد. اگر در آن دوران بحث بر سر این بود که حزب میتواند آنقدر گسترده شود که اعضایی داشته باشد که ندانند رهبران کمونیست و طبقه کارگر کیستند٬ اکنون ما با حزبی مواجهیم که رهبرانی دارد که حتی نمیدانند جنبش کمونیستی کارگری چیست٬ مارکس کیست٬ منصور حکمت کیست٬ لنین کیست؟ نمیدانند که لنین خوردنی است یا پوشیدنی! سرنوشت غم انگیز و تاسف آوری است.

واکنش و عکس العمل مدافعین “کمپین برهنگی” به همان اندازه مدافعین حجاب اسلامی و غیرت و ناموس پرستی مردسالارانه زمخت و کلاه مخملی مآب است. از همان جنس است اما در سوی مقابل. ما تاکنون روی اسلامی و ناسیونالیستی این سنت کلاه مخملی مآب را دیده بودیم. اکنون با روی دیگر آن٬ یعنی زمانی که عده ای برهنه میشوند٬ اما از برهنگی شان بهمان گونه کلاه مخملی ها٬ دفاع میکنند٬ مواجه میشویم. این لشگر شکست خورده و به هزیمت رفته به نادرست می پندارد که با “جنبش برهنگی” میتوانند جایی برای خود در دنیای تحولات آزادیخواهانه و برابری طلبانه دست و پا کند.

دوست دارم که این مطلب را با نقل قولی از منصور حکمت به پایان ببرم:

“براى کارگر کمونیست انقلاب یعنى خیزش طبقه کارگر براى عملى کردن تمام این تحول عظیم اجتماعى. مبارزه براى آزادى، برابرى و حکومت کارگرى. … جریان کمونیستى در درون طبقه کارگر هدف خود را این قرار داده است که کارگران را به این دورنما مجهز کند و حرکت مستقل کارگران براى کسب قدرت سیاسى و انجام انقلاب کارگرى را سازمان بدهد”.

این اهداف را با اهداف “جنبش برهنگی” مقایسه کنید٬ توضیح دیگری لازم نیست! *