کارگران در این آخر سال

کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری در اطلاعیه ای از مرگ فجیح اسماعیل فتحی، کارگر نگهبان سد گاوشان حومه کامیاران بر اثر سرمای شدید در محل کارش خبر داده است. هفته قبل هم خبر خودکشی کارگر اخراجی نساجی کردستان بنام منصور زارعی را شنیدیم. ١۶ اسفند ٣ کارگر دیگر در آزادشهر دچار سانحه در حین کار شدند، ١٨ اسفند دو نفر دیگر در مشهد جان خود را در حین کار از دست دادند، دو کارگر دیگر در کارگاه شن شوئی در شهرستان فریمان استان خراسان رضوی بطور فجیعی جان باختند، و این ارکستر همچنان در حال نواختن است!  این وضعیت ناامنی محیط کار، در موقعیتی گریبان این بخش از جامعه را گرفته است که از لحاظ معیشتی و آینده شغلی و غیره هم وضعشان حتی بدتر است. همه این کارگرانی که در عرض یکی دو هفته گذشته بر اثر ناامنی محیط کار جان باختند هم با حداقل دستمزد مشغول جان کندن بودند. حداقلی که ده برابر کمتر از خط فقر رسمی است! کشمکش کارگران با رژیم جمهوری اسلامی، اما یک لحظه دچار وقفه نشده است. آخر سال است و همه کارگران و فعالین کارگری، بار دیگر درباره افزایش دستمزد و عیدی و زندگی بهتر و خلاصی از این وضعیت حرف می زنند. رژیم تصمیم گرفته است که دستمزد کارگران را افزایش ندهد. صدای اعتراض کارگران اما همچنان رساست. اعتراض شیث امانی به پروسه تعیین حداقل دستمزد و ملیجکهای خانه کارگر تحت عنوان “نمایندگان کارگران” در شورایعالی کار، بیانیه اتحادیه آزاد کارگران ایران در رابطه تعیین حداقل دستمزد کارگران، اعتراض محمد جراحی به جمهوری اسلامی و فراخوان وی از عدم شرکت در انتخابات نمایشی این رژیم قتل و اعدام، اعتراض شاهرخ زمانی به حکم زندانش و نامه سرگشاده وی به سندیکاهای کارگری فرانسه برای فشار بر جمهوری اسلامی، نامه رسول بداقی به دخترانش که همچون کوهی باید در برابر این ظلم ایستاد و مردم ایران شایسته زندگی بهتری هستند، برگزاری مراسم باشکوه ٨ مارس در سنندج و دیگر شهرهای کردستان و بدنبال آن دستگیری تعدادی از فعالین کارگری و جنبش زنان و اعتراض به این دستگیری ها، و اعتراضات دیگر یقه جمهوری اسلامی را از فشاری که جامعه بر علیه وضعیت فقر و فلاکتی که رژیم قصد دارد بندهای آن را سفت تر کند، یک لحظه خاموش نشده اند. علاوه بر اینها، اعتراضاتی را که اخیرا بازنشستگان شروع کرده و رسما از مفتخوری آخوند جماعت حرف زده اند، دارد دایره اعتراض به وضعیت معیشتی و اقتصادی را از کارگران فراتر می برد و بخش وسیعتری از جامعه را به درون خود فرومی برد. اینها بسیار خوبند، اما هنوز کافی نیستند. جنبش اعتراضی در جامعه بسیار وسیع است، اما جنبشی است پراکنده که نشانه ای از اتحاد وسیع و فراتر از اعتراضات مشخص در هر مورد، در آن به وضوحی که دلگرم کننده باشد، دیده نمی شود. اعتراض بازنشستگان هنوز با اعتراض معلمان و پرستاران و کارگران جوش نخورده است. یا برعکس اعتراضات معلمان و کارگران هم با اعتراضات دیگری در ارتباط نیستند. همه این اعتراضات دارای یک درجه سازمانیابی و یک درجه رهبری سیاسی هستند که متأسفانه هنوز بدون ارتباط با هم و گاها با تحلیل رفتن نیروی قدرتمند کارگران و اعتراضات آنها به هدر می رود و نتیجه مورد دلخواهی از آنها گرفته نمی شود. در یک چنین وضعیتی کارگران بیشتری مثل منصور زراعی از نساجی کردستان و لطف الله نظرزاده از ایرانخودرو در یأس و ناامیدی دست به خودکشی خواهند زد. اگر اعتراضات کارگری سازمان نیابند، شیث امانی و صدیق کریمی و دیگر کارگران آزاد شده به قید وثیقه، مرتب در راه رفت و برگشت از زندان خواهند بود. رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده و علی نجاتی، با وضعیت فیزیکی ای که با شکنجه های بازجوهای رژیم در زندان دچارش شده اند، در آن زندانهای مخوف تلف نخواهند شد. شاهرخ زمانی ١١ سال زندان خواهد ماند. و دهها نمونه دیگر. این کارگران زندانی، که بر علیه بی حقوقی کارگران اعتراض کرده و به زندان افتاده اند، کوتاه نمی آیند. ما هم نباید در دفاع از آزادی بی قید و شرط این زندانیان سر سوزنی کوتاه بیاییم. جنبش کارگری هم باید با اعتراضات قدرتمند و متحد خود، جانانه برای کم کردن شر جمهوری اسلامی و رهایی جامعه و از جمله رهایی رهبران دربند خود، برود که کار جمهوری اسلامی را یکسره کند. اما آخر سال چه ربطی به این وضعیت دارد؟ به نظر من کارگران و دیگر جنبشهای اعتراضی در این جامعه می توانند از اعتراض بر علیه وضعیت دستمزدها و در مطالبه یک حداقل دستمزد مکفی متحد شوند و این موضوع می تواند یک عامل مهم متحد کننده باشد. می تواند و راستش باید دست رهبران جنبشهای اعتراضی را در دست هم بگذارد. جامعه بیشتر از توان به قهقرا رفتن را ندارد. این بهترین عیدی ای خواهد بود که جامعه اسلام زده و فقرزده در طی این ٣٣ سال از کسی دریافت کرده است. ١٣ مارس ٢٠١٢