در حالی آخرین روزهای سال ۱۳۹۰ را پشت سر می گذاریم که باز هم اخبار زیادی از دستگیری فعالین کارگری به گوش می رسد. آخرین خبر، مربوط به دستگیری پدرام نصرالهی، فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری میباشد که چند روز پیش در شهر سنندج به اداره اطلاعات ستاد خبری احضار و بازداشت شد و تا کنون هم هیچ خبری از وضعیت نامبرده منتشر نشده است.
اما سرآغاز سال ۱۳۹۰ هم با موج جدیدی از دستگیریهای فعالین کارگری همراه بود؛ از دستگیر شدگان اول ماه مه در سنندج تا دستگیری تعداد دیگری از فعالین کارگری در تبریز؛ جرم همه این فعالین کارگری تلاش برای ایجاد تشکلهای خود ساخته کارگران بوده است.
دستگیر شدگان اول ماه مه سنندج که از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری بودهاند، بعد از دستگیری از سوی مامورین امنیتی تحت فشار قرار گرفته اند تا تعهّد بدهند که دیگر با کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری هیچ گونه ارتباطی نداشته باشند و از عضویت در این کمیته هم انصراف دهند، که البته هیچ کدام از این دستگیر شدگان پای این تعّهد را امضا نکردند و این شروط را نپذیرفتند.
در ادامه دستگیری های اول ماه مه و در خرداد ماه، شاهرخ زمانی از اعضای هیأت بازگشایی سندیکای کارگران ساختمان و نقاشان، و عضو کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری به همراه چند فعال کارگری دیگر در تبریز دستگیر شدند و دادگاه هم در عملی غیر انسانی احکام سنگین زندان را برایشان صادر نمود که هم اکنون برای سپری کردن دوره محکومیت در زندان تبریز به سر می برند.
اما این دستگیریها به همین جا ختم نمیشود؛ مدّتی قبل شیث امانی و چند تن دیگر از اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران در سنندج دستگیر شدند که هم اکنون با سپردن وثیقه آزاد گشته و منتظر تاریخ دادگاه هستند.
این در حالی است که علی نجاتی و مهرداد امین وزیری نیز، هم اکنون در زندان به سر می برند. علی نجاتی مبتلا به بیماری قلبی شدید است و پزشک قانونی هم بارها اعلام کرده که نباید به زندان فرستاده شود، اما با رأی پزشکی قانونی مخالفت گردیده و علی نجاتی راهی زندان شده است.
اما بد نیست اشاره ای هم داشته باشیم به وضعیت رضا شهابی از اعضای هیأت مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران که علی رغم این که به شدت بیمار است و هر آن امکان فلج شدن او را تهدید میکند، نزدیک به ۲ سال است با اتهامات واهی در بلا تکلیفی کامل به سر می برد.
رضا شهابی از آن دست کارگران آگاه و مبارزی است که حتا در داخل زندان و روی تخت بیمارستان هم دست از مبارزه برنداشته و دو بار طی چند ماه گذشته ثابت کرده است که چرا رژیم از فعالین واقعی طبقه کارگر هراس زیادی دارد؛ اول، جواب قاطع و محکمی بود که با ردّ جایزه حقوق بشری که مهدی کوهستانی نژاد، عضو کنگره کار کانادا آن را به نمایندگی از طرف رضا گرفت و رضا شهابی با ردّ این جایزه، به جریانات ضد کارگر و نمایندگان آن ها پاسخ دندان شکنی داد؛ و دیگری هم مربوط به بیانیهای است که با اسم و امضای تعدادی از زندانیان سیاسی از جمله رضا شهابی در سایتهای اینترنتی پخش گردید که در جهت منافع سیاسی جریانات خاصی بود که رضا با این مورد هم به شدت برخورد کرده و آن را تکذیب نمود.
به هر صورت طبقه کارگر ایران و فعالین کارگری سالی سخت و دشواری را پشت سر گذاشتند که این دشواری به هیچ عنوان مانع پیشروی و تعرض به نظام حاکم نبوده و نخواهد بود و به درستی پیشروان کارگری این سال را “سال ستیز طبقاتی” نامگذاری کردند. ستیزی همچنان پیش رونده و تعارضی رو به پیش برد اهداف واقعی طبقه کارگر و فعالین کارگری، که آن چیزی نیست جز داشتن تشکلهای مستقل کارگری.
تشکل هایی که در همه ارکان خود کاملا از کارفرما ، دولت و یا هر گونه سازمان یا نهاد ضدّ کارگری و سازشکار و به طور کلّی از سیستم سرمایه مستقل باشد. تشکلهای مستقلی که به دست خود کارگران ایجاد گردد، تشکل هائی که بدون گرفتن کمکهای مالی از سازمانها و نهادهای حامی سیستم سرمایه ایجاد شده و در خدمت مبارزه در راه رهائی طبقه کارگر باشند؛ زیرا کارگران برای رهایی راهی جز ایجاد تشکلهای طبقاتی خود را ندارند.
اسفند ۱۳۹۰