"جنبش سرنگونی مرد!"، زنده باد جنبش سرنگونی!

فواد عبداللهی

تجربه دو خرداد نشان داد که آن دوران براى مردم ایران با هزینه بسیار گزاف انسانى همراه بود و می تواند تکرار شود، میلیونها انسان، زنان، کارگران، جوانان این جامعه طى این مدت هشت سال زیر سلطه حکومت اسلام به تباهى فیزیکى و معنوى کشیده شدند، اما در این میان روند رشد حرکت اعتراضات مردم و تناقضات و تنشهاى درونى رژیم اسلامى به سرعت معادلات سیاسى را تغییر داد.

دو خرداد پس از خرواری بلوف و به بیراهه کشاندن مبارزه مردم، شکست خورد و امروز سرنگونى طلبى به بستر اصلى اعتراض مردم تبدیل شده است. اما مردم در این راستا پرچم و رهبر روشنی نداشتند و ندارند که خود را متحد و جمهوری اسلامی را بیاندازند. ناروشنى مردم در معناى غلبه بر جمهوری اسلامی و پیروزى جنبش سرنگونى، فرصتی به اپوزیسیون راست و افق ناسیونالیستی ایران داد تا نوع دیگرى از سازش با دستگاه دولتى و سرکوب بعدى مردم را، پیروزى جامعه بقبولاند.

اینکه جمهوری اسلامی نباید سر کار باشد و باید برود را همه از جمله سران رژیم می دانند اما باور به انداختن آن با لعاب ناسیونالیسم به عنوان چشم انداز و راه حلی ریشه دارتر از افقهای موجود در جامعه  تماما به یاس تبدیل شده است. آنچه اساسا ایران امروز را از ایران چند سال پیش متمایز می کند، ذوب شدن پرچم ناسیونالیسم ایرانی در معادلات شکست سیاست نظم نوین جهانی به سرکردگی آمریکا بطور اخص در حمله نظامی به عراق، در برابر توقعات مردم در مقابله با رژیم اسلامی است. اپوزیسیون ناسیونالیست پرو غرب و جریانات قومی، افق و امید شان به سرنگونی جمهوری اسلامی را به دخالت و اعمال فشار آمریکا گره زدند. در نتیجه رابطه دولت آمریکا و جمهوری اسلامی و تناسب قوای میان آنها در سطح بین المللی را در افکار مردم به یکی از مولفه های تناسب قوا در جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی در داخل ایران تبدیل نمودند و با توجه به شکست مفتضحانه در عراق، منجر به در میدان ماندن جریانات اسلام سیاسى در موضعى قوىتر و گسیختگى کامل زندگى مدنى در ایران و گسترش دامنه خشونت و وحشیگرى قومى، مذهبى و عشیره اى بر همه جوانب زندگى مردم شدند. 
 قرار بود تهدیدات آمریکا علیه ایران ابزار اعمال فشار بر سران جمهورى اسلامى براى تن دادن به یک سازش از بالا براى تغییر رژیم با حفظ ماشین دولتى جمهورى اسلامی باشد اما نشد، تمام تلاششان را کردند، پول صرف کردند که مردم را نگه دارند و خانه نشین کنند، از میدیای لس آنجلسی تا سی ان ان و بی بی سی و ژورنالیست های نان به نرخ روزخور کودن به فکرشان نمی رسید که اسلام سیاسی، سنتی ارتجاعی تر از این حرفها است و تصویر واقع بینانه تری از دینامیسم تحول سیاسی در ایران دارد و با دخالت آمریکا در اوضاع ایران می تواند در مقابل مردم هارتر شود.  آنچه اینها می دانستند و هدفشان بود ضرورت تیره کردن سرنگونی رژیم با نیروی مردم بود. جامعه را در یک انتظار کشنده در تحقق سناریوی اپوزیسیون راست نگه داشتند و سر آخر به عمر جمهوری اسلامی افزوده اند.

 اپوزیسیون راست از دخالت مستقیم مردم در امر سیاست و در هم کوبیدن دستگاه دولتی جمهوری اسلامی که نتیجه اش زایش شرایط انقلابی است و تولید و بازتولید سرمایه را زیر سوال میبرد، هراس دارد. "انقلاب خشونت است"، "ما مخالف خشونتیم"، "مردم باید منتظر بمانند تا ما دستگاه بگیر و ببند دولتی را بی کم و کاست با کنار رفتن تعدادی از سران جمهوری اسلامی صاحب شویم، و تضمین دوباره بردگی مزدی مردم بشرط دور نگه داشتن مردم از دخالت در سیاست را پیروزی بنامیم." لپ کلامشان این است: "اگر دو خرداد مرده است، ما زنده ایم، تکرار دو خرداد در قالب دیگری ممکن است".

اما اگر جنبش سرنگونی مردم علیه جمهوری اسلامی توسط افق ناسیونالیستی و با پرچم رفراندوم و حمله نظامی آمریکا به هدف خود نرسید از حرکت هم باز ناایستاده و شکست نخورده است. افق آزادیخواهی و برابری طلبی، افق چپ در آن زنده است و می تواند به پیروزی اش برساند. افقی که نیروی خود را از جامعه به تنگ آمده و فلاکت زده ایران می گیرد و نه از سیاست عراقیزه کردن ایران و دخالت آمریکا. کافی است از خود بپرسیم که جنبش ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی آرمانی جز "ایران قدرتمند"، "امپراتور منطقه"، "تمامیت ارضی خواه"، "توسعه اقتصادی" و غیره را در طول تاریخش بانگ نزده است و هیچکسی جز جمهوری اسلامی و بطور اخص احمدی نژاد این خواسته ها را به کرسی ننشانده است، آنگاه راحت می توانیم پی ببریم که ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی در ماهیت مسئله اساسی و مسائل پایه ای چون انداختن جمهوری اسلامی توسط مردم تغییری نداده است. سرمنشاء بحران سیاسی و اقتصادی در ایران نه تنها مرتفع نشده است بلکه دامنه اعتراضات اجتماعی شدت یافته است.
با شکست سیاست ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی بعنوان یک افق، بی شک، رخوت و نا امیدی بر سر مبارزه برای انداختن جمهوری اسلامی بخش عمده ای از جامعه را فرا گرفته است. درک محور اساسی تاکتیک های مبارزاتی کمونیستها در شرایط حاضر در این نهفته است که چگونه می توان جامعه را مجددا امیدوار به مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی کرد. ریشه های این عقب نشینی سیاسی را باید در شرایط ذهنی جامعه و توهمات و اعتماد گنگ جامعه به ناسیونالیسم پرو غرب ایرانی جستجو کرد. تـوهـمـاتـى کـه بـخش وسـیعـى از اپوزیسیون، در دامن زدن به آن سهیم اند. روز و شب در بوق و کرنا امید به آمریکا را در ذهن مردم دمیدند و مقابله با جمهوری اسلامی را دفاع از افق آمریکایی گری خواندند. الان که آمریکا با سر در باتلاق "امپراتوری" جمهوری اسلامی سقوط کرده است تمام داستان بی امیدی و بی افقی اپوزیسیون به جامعه هم سرایت کرده است. افشاگری از ماهیت و نقش سیاسی جنبش ناسیونالیست عظمت طلب ایرانی و دور ریختن توهمات جنبش سرنگونی مردم علیه رژیم اسلامی نسبت