شکاف مرگ در محور ارتجاع اسلامی

هیچ چیز بیش از تغییر و تحولات اخیر در سیاست گروه اسلامی حماس نمیتواند گویای وضعیت نزار جمهوری اسلامی و حکومت بشار اسد و کل ارتجاع اسلامی باشد. حماس که بعنوان یک بازوی سیاسی جمهوری اسلامی و سوریه در منطقه عمل میکرد و سالهای سال زیر چتر این دو رژیم قرار داشته و از حمایت همه جانبه اقتصادی و نظامی ﺁنها برخوردار بوده٬ ﺁشکارا اعلام کرد و نشان داد که از این دو حکومت فاصله میگیرد. و تنها و تنها دلیل این وضعیت همه کس میداند که بی ﺁیندگی حکومت بشار اسد و جمهوری اسلامی ایران در برابر انقلاب مردم است. دو هفته پیش اسماعیل هنیه از رهبران اصلی حماس در یک سخنرانی در مصر خطاب به مردم مصر گفت: “به شما و به همه ملل بهار عربی و یا بهتر بگویم زمستان اسلامی درود می فرستم، درود بر ملت قهرمان سوریه که در راه آزادی، دمکراسی و اصلاحات تلاش می کند” او این سخنان را بدنبال ﺁن بیان کرد که جمعیت شعار میدادند ” نه به حزب الله نه به ایران”. و به دنبال این سخنان یکی دیگر از رهبران حماس نیز از “مبارزه مردم سوریه برای ﺁزادی” دفاع کرد. پیش از ﺁن نیز اعلام شده بود که رهبران حماس از سوریه خارج میشوند و حماس مرکز اصلی خودرا به مصر و قطر منتقل میکند. اما این تمام ماجرا نیست. یک هفته بعد از این احمد یوسف یکی دیگر از رهبران حماس که نقش مشاور در وزارت خارجه حماس را بعهده دارد در ارتباط با تهدیدات جنگی علیه جمهوری اسلامی گفت “حماس وارد هیچ جنگی که میان ایران و اسرائیل دربگیرد نخواهد شد.” و اضافه کرد که “حماس به هیچ محور سیاسی منطقه ای تعلق ندارد و فعالیت ما در فلسطین است” این موضعگیریها بیانگر چرخشهای بسیار جدی و استراتژیک در سیاست این سازمان است. البته باید توجه داشت که این مواضع نتیجه تحولاتی است که قبل از ﺁن صورت گرفته و یک شاخص ﺁن نزدیکی حماس به الفتح و مذاکره و توافقات الفتح و حماس بر سر برگزاری یک انتخابات تازه در منطقه فلسطین و پایان دادن به اختلافات میان این دو جریان متخاصم بود. حماس قبلا بهیچ وجه حاضر به مذاکره به الفتح نبود و حتی محمود عباس در جایی گفته بود که حماس نه فقط با الفتح حاضر به مذاکره نشده بلکه اصلا درخواست ما را برای مذاکره جواب نداده است. اما به یکباره این حماس بود که مبتکر معاهده با الفتح شد و نشانه هایی وجود دارد که این احتمال را تقویت میکند که ممکن است حماس سیاست قدیمی “نابودی اسرائیل” را کناربگذارد و به توافقات الفتح با اسرائیل گردن بگذارد. بدنبال این توافقات رهبران حماس مراودات دیپلماتیک خودرا تغییر داده و با دولتهایی که با جمهوری اسلامی روابط غیر دوستانه ای دارند مثل بحرین وارد روابط و مذاکرات شدند.

البته روز بیست و دو بهمن امسال٬ اسماعیل هنیه به تهران سفر کرد و در کنار رهبران ایران عکس گرفت تا نشان دهد که چیزی تغییر نکرده است. اما برخی خبرها گویای اینست که جمهوری اسلامی بدنبال موضعگیریهای اخیر حماس در قبال سوریه و جمهوری اسلامی٬ کمکهای اقتصادی خود به این سازمان را معلق کرده است.

برای هرکسی روشن است که این تغییرات در سیاست یک سازمان تروریست اسلامی از کجا نشات میگیرد. برای حماس مساله اینست که حکومت اسد بزودی در مقابل انقلاب مردم سوریه به زانو در خواهد ﺁمد. و با سقوط احتمالی رژیم اسد جمهوری اسلامی نیز نمیتواند از انقلاب مردم جان سالم بدر برد. در واقع این انقلاب ناتمام ۸۸ مردم ایران بود که ستون ارتجاع اسلامی را به لرزه در ﺁورد و به همگان و از جمله به نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی نشان داد که جمهوری اسلامی روی یک ﺁتشفشان جدی دارد حکومت میکند و هر ﺁن ممکن است فوران خشم مردم ﺁنرا به نابودی بکشاند. ﺁن انقلاب همه مردمی را که تصویر خود از ایران و جمهوری اسلامی را از مدیای سرسپرده و نوکر نظیر بی بی سی و امثالهم گرفته بودند٬ شوکه کرد. ﺁن انقلاب به همه این مردم نشان داد که اکثریت عظیم مردم ایران نه خواهان اصلاح حکومت اسلامی٬ بلکه در پی سرنگون کردن ﺁن و دست یابی به زندگی ای انسانی هستند. پس از ﺁن انقلابات مصر و تونس و سوریه از راه رسید که یک واقعیت را جلوی چشم مردم قرار داد و ﺁن اینکه برخلاف ﺁنچه وسیعا تصور میشد٬ نیروهای اسلامی بازیکن اصلی صحنه سیاست در این کشورها نیستند. انقلابات مصر و تونس بدون نقش قابل توجه جریانات اسلامی نظیر اخوان المسلمین شکل گرفت و تا سرنگون کردن بن علی و مبارک پیش رفت. حتی میتوان گفت جریانات اسلامی بعنوان مانعی بر سر انقلاب عمل کردند اما نتوانستند ﺁنرا سد کنند. گرچه اکنون این جریانات در انتخاباتهای این دو کشور اکثریت را کسب کرده اند٬ اما سطحی نگری است که کسی فکر کند این پایان ماجراست و این انتخاتها ﺁینده مصر و تونس را برای مدتهای طولانی رقم خواهند زد. مبارزه و کشاکش در این کشورها هرروزه ادامه دارد و توازن قوا میان چپ و راست جامعه است که سیما و ﺁینده این جوامع را شکل خواهد داد.

ﺁنچه میخواهم تاکید کنم اینست که این انقلابات منطقه و انقلاب ۸۸ ایران به هرکسی نشان میداد که ستوان ارتجاع اسلامی در حال ترک برداشتن است و ﺁینده ای ندارد. انزوای جدی جمهوری اسلامی در سطح بین المللی نیز این چشم انداز را تشدید نموده است. جمهوری اسلامی در بدترین وضعیت بین المللی خویش قرار دارد. همین روزها حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران جمهوری اسلامی اعتراف کرد که “جمهوری اسلامی در اوج محاصره اقتصادی٬ فنی٬ علمی و اقتصادی قرار دارد”

همه این عوامل به جریانی مثل حماس هشدار میدهد که اگر بخواهد متلاشی نشود باید هرچه زودتر حساب خودرا از این حکومتها خلاص کند. اما مشکل حماس اینست که تصور میکند این فقط ﺁینده حکومتهای جمهوری اسلامی و بشار اسد است که تیره و تار است. و متوجه نیست یا نمیخواهد قبول کند که این کل جنبش اسلام سیاسی است که به تنگنای جدی افتاده و در واقع باید گفت دوره اش دارد به سر میرسد. در کوتاه مدت جلو ﺁمدن جریانات اخوان المسلمین در مصر و تونس فضای نفس کشیدنی برای اینها باقی خواهد گذاشت اما کافی است حکومت اسد و بویژه جمهوری اسلامی جارو شود تا کل اسلام سیاسی حتی “میانه روهای” نوع ترکیه ایش نیز که این روزها بازار پیدا کرده اند٬ به سرازیری انزوا و اضمحلال بیفتند.*