اندر باب لخت شدن ها و بر افروختن ها

آذر ماجدی بعد از انتشار تقویم “انقلابیون برهنه” به ابتکار مریم نمازی در مذمت لخت شدن ساکنین غیر اروپائی در اروپا و آن هم، نه در کنار سواحل که در برابر دوربین نظر داده اند. مشکل اما احتمالا معرفتی نیست شخصیتی است. می گوید این که هنری نیست که در اروپای آزاد زنی لخت بشود، اینجا که خطری ندارد. از این پس، اما، برای قضاوت در درست بودن یک حرکت اجتماعی باید روی میدان مین رفت تا از طرف خانم ماجدی پروانه عبور دریافت کنیم یا برای مقدس شدن مبارزه باید در گروه های چند نفره قاچاقی به ایران رفت تا از خانم ماجدی مدال قهرمانی بگیریم. البته چند نفر از همین “طرفدارن مریم نمازی” از ایران عکس های “هنجار شکن” به خارج فرستاده اند و اعلام همبستگی کرده اند. چه فایده که آنقدر شجاعت نداشتند که صورت خودشان را با شعار های ضد رژیمی نپوشانند. “مبارزین و انقلابیون پوشالی که جرات مبارزه قهرمانانه و تا پای جان را ندارند.”

آذر ماجدی فرد عقب مانده و سنتی و شرق زده نیست. لااقل اینطور وانمود می کند که نیست. تلاش می کند نشان بدهد خیلی هم مدرن است. مشکلش در این مورد مشخص، تحلیل و گم کردن سراخ دعا نیست، با آدم های بخصوصی مشکل دارد. مریم نمازی و صفی از کادر های حزب کمونیست کارگری خونش را بجوش می آورد و این دیگر تحلیل بردار نیست و نمی شود گناه را به گردن نظر و تئوری و طبقه و … انداخت.

خانم ماجدی دنیای سیاه اسلامی را می شناسد و میداند زن بودن در این “دنیای اسلامی” جرم است و جزا دارد. ایشان اسلام سیاسی را می شناسد و میداند میلیون ها زن در کشور های اسلام زده اسیر این هیولای ضد بشری هستند و میداند زنان برای هویت انسانی خود و برای بقای خود هر لحظه مجبورند بجنگند. ایشان این جنگ عظیم انسانیت در برابر ارتجاع اسلامی را می بیند اما دنیای کوچک و حقیرش اجازه نمی دهد سرش را بالا بگیرد و پیشروان و پیشقراولان این نبرد عظیم جهانی را ببیند و در کنارشان قرار بگیرد. اگر این حقارت نبود لازم هم نبود خود را از این صف جدا کند و در خلوت چند نفره خود دست به “رشادت” بزند. او اینها را می داند اما نمی تواند در برابر چشمان حیرت زده خود ببیند که کادر های حزب کمونیست کارگری و اینجا مریم نمازی همه جهان را متوجه یک عمل بشدت رادیکال و ضد اسلامی کرده اند. اگر عکس مینا احدی و مریم نمازی جائی چاپ شود چشم آذر ماجدی فقط آن عکس ها را می بیند و آنگاه نظر مخالف و هیستریک می دهد. گفتم که مشکل ایشان شخصیتی و از احساس حقارتش نشات می گیرد. کاری از دست ما بر نمی آید خودش باید فکری به حال خودش بکند.

امیدوارم برای راحتی اعصاب خانم ماجدی هم که شده است روزی چنین اتفاقی نیفتد که علیای مصری میل پیوستن به حزب کمونیست کارگری به سرش بزند. اینطور که این حزب جلو می رود و اعضائی چند در رهبری خود از کشورهائی چون فرانسه و آلمان و عراق و ترکیه دارد، چنین اتفاقی البته دور از ذهن نمی تواند باشد. در آن صورت علیا هم همان می شود که مریم نمازی از نظرگاه خانم ماجدی شده است.

خواستم اضافه کنم کل این مجموعه از عکس ها و ویدئو کلیپ ها از تلویزیون کانال جدید رو به ایران پخش شده است و مرتبا نیز پخش می گردد. اما ترجیح دادم در این مورد چیزی نگویم چون نگران شدم حسادت خانم ماجدی کار دستش بدهد.

در انتها! حقارت کسی را به عرش نمی برد، بر زمین می زند. همانطور که آذر ماجدی دوست و رفیق سابق ما را بر زمین زد.

برای ایشان شادی و سلامتی آرزومندم