جنبش برابری و گرایشات ضد زن

موضوع بی حقوقی زنان فرهنگ و خواسته ای نیست که جمهوری اسلامی خواستار آن باشد.در میان خیل عظیم روشنفکران وبه اصطلاح جامعه شناسان جنبشهای اجتماعی مختلف حقوق زنان همیشه به هیچ انگاشته و اگر خیلی ارفاق کنیم خیلی در حاشیه بوده است.یکی از عواملی که باعث شد خمینی و طرفدارانش را به این پیروزی برساند که زنان را در حجاب بنماید و قوانین اسلامی را علیه آنها به وجود بیاورد این بود که بسیاری از جریانات و شخصیتها نسبت به حقوق زنان بی اعتنا بودند و یا اصلا اعتقادی نداشتند.غافل از انکه وقتی توانستند زنان را در چادر بکنند توانستند دیگر بخشهای جامعه را هم محدود بکنند.به نظرم رابطه مستقیمی دارد حجاب اجباری با قوانین استبدادی جمهوری اسلامی و خمینی هم این موضوع را درک کرد که اول باید از زنان شروع بکند.و به این نتیجه خوب رسیده بودند اگر حقوق زنان را بگیرند میتوانند به حساب بقیه هم برسند.یک لحظه فکر کنید اگر نمیتوانستند حجاب را اجباری کنند آیا توانایی داشتند قوانین دیگر را به آسانی به تصویب مجلس و شورای نگهبان و این شورا و آن دولت برسانند ؟با این حال نباید چنین فکر کرد که زنان و بی حقوقیشان مسئول اشتباهات تاکتیکی گروه های سیاسی و یا غفلت انها از حقوقشان بوده است.نوعی خواست عمومی بین بسیاری از گروه ها از قبل انقلاب شکل گرفته بود که به محض آنکه فرصت مناسبی داشته باشند زنان را به نوعی محدود نمایند.حکومت اسلامی تنها مقصر اصلی بی حقوقی زنان نیست.این به نظرم نشات گرفته از فرهنگ ضد زن بسیاری از این جریانات راست و چپ جنبش اسلامی که در ان دوره نقش فعالانه ای داشتند بوده و صد البته تاثیر آن تئوری پردازان عتیقه شان. علی شریعتی در وصیت نامه خود مینویسد” در شرایط جامعه کنونی ما زن شانس آدم شدنش کم است و دوبیراهه دارد یا همچون کلاغی زشت در خانه ها یا عروسکی در دست ابله ها ” واز همین رو بود که میدیدیم بعد ازانقلاب بسیاری مایل بودند شرایط جدیدی برای زندگی زنان ایجاد کنند.به بهانه بستن روسپی خانه ها و کازینوها و قمار خانه ها گرفته تا تبلیغ هویت زن ایرانی و اسلامی هرچه زنان در حکومت پیشین داشتند را هم ممنوع کردند.تبلیغ گسترده کتابهای مطهری و سخنرانیهای طالقانی و بنی صدر جهت ضرورت حجاب در جامعه و بهانه هایی چون امنیت زنان و یا مبارزه با عروسک شدن زنان و یا کالا بودن زنان آنها را از هرگونه مناسبات اجتماعی محروم نمودند.جناح چپ جریان ملی اسلامی به رهبری حزب توده ویا مفسران میانه روی اسلامی هم که چندان به حجاب اعتقاد نداشتند با تفسیرهایی چون” مساله زن مساله امپریالیستهاست” “یا نیم متر چادر کسی را نکشته” به جناح خمینی کمک میکردند. حتی میتوان فراتر رفت و گفت حزب توده و نهضت ازادی و مجاهدین حتی بیشتر از اعوان و انصار خمینی به تبلیغ حجاب میپرداختند.البته این مساله حجاب تنها به اسلام گرایان برنمیگردد.ما در نوشته های زیادی ازافرادی همچون احمد کسروی و حتی صادق هدایت هم این خواستها را میبینیم.احمد کسروی در نوشته هایی تحت عنوان سخنی با خواهران و دختران ما صریحا میگوید”خدا زنانرا برای کاری افریده و مردان را برای کاری و ونمایندگی در پارلمان و داوری در دادگاه و وزیری و فرماندهی سپاه و اینگونه چیزها کار زنان نیست”و در جای دیگر آب پاکی را روی دست همه میریزد و میگوید “زنان برای خانه آراستن و بچه پروردن و دوختن و پختن و این کارهایند”البته احمد کسروی این نوشته ها را در جایی میگوید که مطالبش کلا در شرایط ضد زن آن روزها رنگ و بوی دفاع از زنان دارد و دفاعیاتی از حقوق زنان مثل روزنامه خواندن ودرس خوندن وروبنده برداشتن را شاید مرحمت فرموده جزو مطالبات انها میخواهد اما توجه داشته باشید که چگونه او نیز که فردی خارج از سنن اسلامی روز بوده و حتی دستورتکفیرش داده شده است به چنین حکمهایی میرسد که حتی بعد از حکومت اسلامی هم خمینی جرات نمیکرد آن را بیان کند.ضد زن بودن مشخصه بارز بسیاری از نویسندگان و روزنامه نگاران و تحصیل کردگان بود .بستر اصلی نقد اکثریت روشنفکران چپ و راست به رژیم پهلوی بر این میگذشت که زنان را به کالای لوکس و تجملی تبدیل کرده است و نباید این طور شود.در کتابها و اثار زیادی زیادی مشاهده میکنیم که این افراد به جهت مقابله با زنان با ایما واشاره یا به صورت علنی برخواسته اند. بعد مجموعه دستورات “رضا شاه” برای زنان و قانون کشف حجاب نوعی اتحاد دسته جمعی به بهانه رضا شاه شروع شد اما هرچقدر بیشتر نگاه بکنیم متوجه میشویم خود زنان را نشانه گرفته اند.کتاب چشمهایش بزرگ علوی که البته کتاب مشهوری از اوست از تابلویی صحبت میکند که قهرمان فیلم می سازد و زنی را تصویر مینماید که همسر و خودش دوست ندارند لچک و کلاه سر بکند یا در جایی دیگر در فیلم آرامش در حضور دیگران که توسط همین طیف ساخته شده رسما زنان را عروسکهای مصرفی میداند و به قول سرهنگ فیلم یادش بخیر زنان قبل از کشف حجاب اینقدر بی حیا نبودند. شاید بهترین تعریف را منصور حکمت در مقاله آل احمدهای پلاستیکی انجام داده وضعیت تفکر بسیاری از نویسندگان و مفسران ملی اسلامی را درباره زنان را با طنز بیان میکند. او میگوید در ادبیات اینها زن هنوز، تازه اگر مثل آقاى معروفى خیلى بزرگوارى کنند، “مادر بزرگى” است که “یادش بخیر” کرسى را روبراه میکرد و “فسنجون” جلوى شان میگذاشت. ناتوانى از برقرارى یک رابطه جنسى سر راست، انسانى، باز و برابر با همکار و همکلاسى شان را دستمایه میلیونها بیت وصف “درد فراق” و “غم حرمان” و منظومه هاى ضجه کرده اند “به نظرم این مقاله و حرفهای دیگر و سیاستها و شعارهای حزب کمونیست کارگری و منصور حکمت فصل بزرگی را ایجاد کرد. یکی از موفقیتهای بزرگ در حزب کمونیست کارگری این بود که توانست تفسیر کاملا جدیدی از حقوق زنان بدهد که تبلیغ بیش از اندازه آن در سطوح مختلف امروز حتی درمیان جریانات چپ و راست و جنبشهای دیگر اجتماعی هم تبلیغ میشود.جنبش زنان امروز به نظرم توانسته تا حدود زیادی خواستهای آتی که میباید داشته باشد را متوجه شود و آنها را فرموله کند.به طور مثال تا چندسال پیش صحبت کردن از حجاب در نزد بخشهای اپوزیسیون ممنوع و یا بی اهمیت بود.وحتی بسیاری از آنان در خارج از کشور با روسری و چادر در میان جامعه دیده میشدند.اما اکنون نه تنها این گونه نیست بلکه میبینیم این بحث حجاب در میان جامعه حل شده است و اکنون حتی موضوعات تابو شکنی چون تن آزاد و روابط آزاد زنان و مردان که تا سالها تنها حزب کمونیست کارگری ان را تبیین و تبلیغ میکرد (به طور مثال در ماجرای برهنه شدن یک زن به بهانه سرکوب در کنفرانس برلین تنها این حزب از ان دفاع کرد)امروز حتی درمیان بازیگران و کسانی تبلیغ میشود و انجام میشود که سالها پیش فکرش را نمیکردیم.به نظرم این مساله که امروز میتواند برای جنبش زنان نوید آن را بدهد که به حقوق واقعی خود برسند و جریانات ضد زن امروز بدرجات بسیار زیادی به حاشیه رفته اند.