یادداشت های شتابزده – ۴ در تدارک دومین گردهمایی سراسری ( همایون ایوانی )

(کلن، ٢۴ تا ٢۶ اوت ٢٠٠٧)

بر علیه بیدادگری
تکاپوی یافتن راه های موثرتر برای دفاع از زندانیان سیاسی و مبارزه برعلیه تمامیت جمهوری اسلامی پایان نخواهد گرفت، مگر با سرنگونی این رژیم. فراز و نشیب های این مبارزه، در اثر سال های طولانی سیطره و سرکوب حکومتیان، موجب نشده است که شعله های این آتش به خاموشی بگراید.

 در سال های اخیر، روندی پیوسته و امیدوارکننده در زمینه دفاع از حقوق دمکراتیک مردم ایران در سطح داخل و خارج از کشور دیده می شود. اهمیت این روند در دوره کنونی با توجه به یورش کابینه نظامی-پلیسی دولت احمدی نژاد به جنبش های اجتماعی، دو  چندان می شود. بدون حفظ هوشیاری و روحیه اعتراضی مردم کشورمان، بدون فشار افکار عمومی جهان، بدون انتقال تجربیات جنبش کمونیستی و چپ انقلابی به نسل نوین مبارزین سیاسی و اجتماعی و… سرنوشتی خطرناک در انتظار فعالین کنونی این جنبش هاست.
از ویژگی های روند همگرایی کنونی، اقدام مستقیم در پاسخ به ضرورت های واقعی مبارزه در داخل و خارج از کشور است. برای نمونه، همکاری های گسترده طیف های مختلف فعالین سیاسی برای برگزاری نخستین گردهمایی سراسری (۲۰۰۵) بازتابی از این روند است. این نمونه در سایر زمینه ها، از جمله حمایت از مبارزات کارگری یا دفاع از حقوق زنان نیز دیده می شود. میزان موفقیت چنین کارزارهایی وابستگی مستقیمی به میزان توجه آنان به پیشبرد روش همکاری غیربوروکراتیک و مستقیم نیروهای عمل کننده در مبارزات کنونی دارد.
«بوروکراسی» به مفهوم گسترده آن را در این چند سطر مد نظر ندارم، بلکه به مفهومی که لنین در چند کلمه آن را خلاصه می کند، مد نظرم می باشد: «بوروکراسی عبارت است از تابع نمودن منافع کار به منافع جاه» (نقل از حافظه، یک گام به پیش، دو گام به پس). در این کارزارهای مداوم، همان گونه که در برخی از نوشته های قبلی اشاره کرده ام (http://dialogt.org/magh/altnati3.pdf)، «روابط افقی» به جای «روابط عمودی» حاکم هستند. «شبکه ای» از فعالین در گوشه و کنار جهان در تماس با یکدیگر آن را به پیش می برند. راه برای ابتکار عمل افراد و یا مجموعه های مختلف باز است و زمین گیر بحث های فرسایشی بوروکراتیک با سنت های اخلاقی خاص بوروکرات ها نیستند. برعکس، سبکبال و راحت، حرکت می کنند و به جمهوری اسلامی و طبقات حاکم، فرصت تبلیغات تخریبی را نمی دهند.
ویژگی برجسته و مهم این حرکت ها، تلاش در جهت سازماندهی اقدام ها و کارزارهای مستقل و فراگروهی در دفاع از جنبش های پایه اجتماعی می باشد. تجربه چند سال اخیر نشان داده است که اختلاف نظرات گروه ها، سازمان ها و احزاب نبایستی بر حرکت فعالین مستقل (که بار اصلی مبارزات کنونی را بر دوش دارند) تاثیر بازدارنده ایفا کنند. بالعکس، این اقدام مستقیم و مستقل از قطب بندی های سنتی گروه های سیاسی بایستی در خدمت تسریع و گسترش مبارزات طبقاتی و اجتماعی قرار گیرد. بسیاری از اختلافات و «مسائل معوقه» نیروها و احزاب سنتی می توانند تا مدتهای مدیدی همچنان باقی باشند، ولی جنبش های اجتماعی و طبقاتی کنونی را چنین «مشکلات معوقه»ای متوقف نکرده است. واقعیت امر این است که موج فعالیت ها و مبارزات کارگری، دانشجویی، زنان و خلق های تحت ستم، منتظر «اجازه» نمانده اند و مستقل از همه این بحث ها به راه خود ادامه می دهند.
تشخیص درست چنین روندی از سوی طیف وسیعی از نیروها، باعث شده است که شکل نوینی از همکاری و همیاری متقابل در مبارزه برعلیه رژیم جمهوری اسلامی تجربه شود. شکلی که «معضل مشخص» را پیش روی خود قرار می دهد و از بحث های دور و دراز نظری که از پیوند واقعی با روند مبارزه طبقاتی بدورند، خودداری می کند. ساده و رک امر مبارزه را به پیش می برند. مخاطب باید تصمیم بگیرد که برای امر آزادی زندانیان سیاسی می خواهد بکوشد یا نه؟! برای حقوق برابر زن و مرد ارزشی قائل است یا نه؟! کارگران زندانی را زیر تیغ جلاد رها می کنند یا به یاری آنان می شتابند؟! به حکم اعدام فعالین کرد، ترک، عرب یا بلوچ اعتراض می کند یا نه؟! برای نجات آنانی که در زیر اعدامند، هم اکنون راهی می جوید یا آن را موکول به آینده می کند؟!
روندهای نوین مبارزه، جا برای تئوری های کافه نشینانه باقی نمی گذارند که «اگر این مبارزه چنین باشد و چنان، آن گاه شاید ما حمایت کنیم!» گویی فعالین این جنبش ها به پاسخ لنین گوش فراداده اند که به رهبران منشویک ها می گفت وظیفه ما، حمایت از هر تک جوش انقلابی است که برعلیه حکومت موجود برمی خیزد. (نقل به معنی) جنبش های اجتماعی و مبارزه طبقاتی را ما «راه» نمی اندازیم، بلکه به عنوان امری عینی و مستقل، بر مبنای شرایط مادی موجود، در جامعه فعال می شوند، و بسته به چگونگی تدارک شرایط ذهنی آن، به پیش می روند و ارتقا می یابند و یا در اثر سرکوب حاکمان برای دوره ای به قهقرا می روند. پس «نسخه نویسی» برای چنین جنبش هایی به دور از درایت و عقل سلیم است. این جنبش ها راباید شناخت، در ارتقای آنان کوشید و ارتباط شان را به سایر جنبش های همگن روشن تر و محکم تر ساخت.

چند نمونه
در این فرصت کوتاه، نمی خواهم به همه جوانب و ویژگی های این روند نوین حضور نیروهای چپ، کمونیست و پیشرو در  مبارزات طبقاتی و اجتماعی بپردازم. اشاراتی کوتاه داشتم تا توجه خواننده را به تلاش های پرارزش فعالین این کارزارها جلب کنم. برای من مهم است که این کارزارهای به ظاهر پراکنده، سبک و سیاقی مشترک دارند و در عین حال، خودویژگی ها و چهره خاص خود را نیز حفظ می کنند.
یکی از مواردی که پس از گردهمایی سال ۲۰۰۵ در کلن، تجربه شد، همکاری وسیع تشکل های مختلف دفاع از زندانیان سیاسی در گوشه و کنار جهان، به خصوص فعالین داخل کشور در مراسم های «یادمان کشتار سراسری زندانیان سیاسی ایران» در سال ۲۰۰۶ بود. این همکاری که با فراخوانی مشترک (http://dialogt.org/marasem67_2007/bayaniieh_moshtarak.html) از سوی بیش از ۲۰۰ شخصیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و نیز ۶۲ انجمن و تشکل دمکراتیک و ۲۲ وبلاگ پشتیبانی شد، با فعالیت هایی مشترک در عرصه کشورها و شهرهای مختلف ادامه یافت. بازتاب آن، از طریق ۴ برنامه ویژه تلویزیونی (تلویزیون پویش/ http://dialogt.org/TVpuyesh/test.htm) به سوی ایران، موجب نزدیک تر شدن فعالین داخل و خارج از کشور، حول محور بزرگداشت یادمان جانفشانان سال های سیاه ۶۰ و نیز دفاع از زندانیان سیاسی کنونی در ایران شد.
نمونه ای دیگر، کارزاری است که در ماه های گذشته برای دفاع از جان صفر کاوه شیجانی، زندانی سیاسی سابق آغاز شد که خوشبختانه با نتیجه مثبت دفتر سازمان ملل در ترکیه به هدف خود، یعنی دفاع از حق پناهندگی یک زندانی سیاسی سابق رژیم جمهوری اسلامی، رسید. برای بسیاری از ما، این خبر موجب امیدواری شد. اولین مطلب صفر کاوه به گفتگوهای زندان، در ۷ فوریه ۲۰۰۶ تحت عنوان «آتش سوزی در زندان رشت» (http://dialogt.org/image/zendan/zendane_rasht.htm) انتشار یافت. تلاش برای توجه به وضعیت او، از سوی مقامات دفتر پناهندگی سازمان ملل در ترکیه، با ناکامی اولیه روبرو گردید. به همین دلیل، برای گفتگوهای زندان، از آن رو این کارزار اهمیت داشت که از فوریه ۲۰۰۶، علی رغم تلاش ها و پشتیبانی از همبند سابق، صفر کاوه شیجانی، توجه و اهمیت کافی به سرنوشت او و نیز سایر زندانیان سیاسی سابق چه در داخل و خارج از کشور نشان داده نمی شد. خوشبختانه در مارس ۲۰۰۷ اقدام وسیع برای دفاع از حق پناهندگی او منجر به شکسته شدن دیوار سکوت در این زمینه شد.
با این تجربه، امید همبستگی بیشتر برای دفاع از زندانیان سیاسی سابق تقویت شده است. متاسفانه تجربیات مکرر نشان داده که به اندازه کافی توجه و توان برای پشتیبانی از وضع زندانیان سیاسی سابق که از زندان ها و حکومت اسلامی جان بدر برده اند و خود را به خارج از کشور رسانده اند، اختصاص داده نمی شود. در سال های اخیر به دفعات حق زندگی و پناهندگی زندانیان سیاسی سابق مورد تعرض دولت های میزبان قرار گرفته است. در اغلب موارد، تنها مجموعه محدودی به شرایط وخیم زندانیان سیاسی – نه فقط در زندان –  بلکه حتی در هنگام و پس از گریز به خارج از کشور توجه می کنند. به هر رو، تجربه همکاری وسیع در دفاع از جان صفر کاوه، روزنه امیدی برای سایر قدم ها و همکاری ها باز کرد که در بستر فضای همگرایی فعالین مستقل و تشکل های پیشرو بایستی مورد سنجش قرار گیرد.
این روند هماهنگی و همکاری با شدت گرفتن موج سرکوب حکومت جمهوری اسلامی، اهمیت روزافزونی یافته است. از هنگام روی کار آمدن دولت خاتمی، تحلیل تعدادی از زندانیان سیاسی سابق براین بود که این دولت «پیش درآمد» سرکوب جنبش های کنونی است. تحلیلی که در فضای بمباران تبلیغاتی «اصلاح طلبان!؟» و حواریونش در خارج از کشور، چندان جدی گرفته نشد. با این حال با روی کار آمدن دولت نظامی-پلیسی احمدی نژاد، سرکوب وسیع مبارزه اجتماعی و طبقاتی در داخل کشور وارد مرحله جدی تری شده و در ماه های اخیر  «عملیات» با برنامه ریزی قبلی آغاز شده است. تصاویر به دارآویختن ده ها نفر که این روزها توسط رسانه های رژیم به سراسر جهان مخابره شده و می شود، نشان از تهاجمی فاشیستی و لجام گسیخته برای مهار جنبش های اعتراضی است. رژیم صریح و روشن مردم را به شکنجه و اعدام تهدید می کند.
در این میان، اسامی بیش از چهارصد زندانی سیاسی و عقیدتی که به همراه فراخوان دفاع از جان فعالان کارگری، مبارزان زن و دانشجویان (http://dialogt.org/juli2007/list2.html) انتشار یافته، تنها گوشه های کوچکی از فاجعه بزرگی است که رژیم برای سرکوب جنبش های اجتماعی و فعالینش در انبان دارد. از همین رو، به گمانم، نیروهای کمونیست، چپ و پیشرو بایستی برروند همگرایی مبارزاتی خود سرعت بیشتری دهند تا در مهار این فاجعه که با حیات جمهوری اسلامی پیوند خورده، پرقدرت تر و پردامنه تر بکوشند. فراخوانی که تاکنون به امضای بیش از ۴۰۰ نفر از شخصیت های سیاسی و اجتماعی و بیش از ۱۰۰ تشکل و نهاد رسیده است،  می تواند به عنوان نقطه عزیمتی برای تدابیری جدی تر و عملی تر برعلیه بیداگری ها و موج اعدام های اخیر باشد.
 
همایون ایوانی
۱ اوت ۲۰۰۷

برای اطلاع بیشتر:
http://dialogt.org/seminar/tadarok_seminar2.html
http://dialogt.org/seminar/etelaiieh_khabari3.html