جدایی ،فیلمی برای مردم ایران

وقتی تماشاگران فیلمی در آخر فیلمی می ایستند و شروع به تشویق فیلم مینمایند باید به این نتیجه رسید که فیلم خوبی را دیده اید.در مورد جدایی نادر از سیمین به شخصه این تشویق همگانی را در فیلم دیدم.این در حالی است که انتهای فیلم لحظات تراژیک و ناراحت کننده ای و البته پرسشگرانه ای را به نمایش گذاشته بود .فیلمهای زیادی زیادی ممکن است تک صحنه های نابی داشته باشد ویا در لحظه ای سبب شلیک خنده تماشاگران شود ولی تنها فیلمهای خاص هستند که در انتها برایش دست میزنند.و به نظرم این برای فیلمی مثل جدایی باید بیشتر از جوایزی که برایش دادند ارزش داشته باشد.جدایی نادر از سیمین از همین رو که توانست با جامعه ایران همذات پنداری کند و بدون انکه برای انها نسخه اخلاقی بپیچد میتواند فیلم مردم ایران تعبیر شود.مردم در درجه اول از یک فیلم ارزش هنری ان را میخواهند.از نظر فیلمنامه نویسی ،کارگردانی،تدوین ،تصویر برداری وبازیگری فیلم اگر نگوییم بی نقص بود باید بپذیریم فوق العاده بود.تماشاگر از فیلم همین را میخواهد.یک فیلم نیاز ندارد یک داستان واقعی و حتی خیلی مهم باشد.اصل اول داستان نویسی این است که حتی یک موضوع ساده هم میتواند فوق العاده باشد به شرط آنکه به خوبی پرداخت بشود که جدایی نادر از سیمین این امر را داشت.من تعجب میکنم که بعضی میگویند فیلم داستان خوبی نداشت و موضوعات بهتری هم است .گویی قرار بود ما شاهد یک فیلم هندی دیگر باشیم.توجه نماییم که فرهادی چگونه توانست هنرمندانه ماجرای یک جدایی زن و مرد که اتفاقا با هم مشکل مهمی ندارند را موضوعاتی چون فقر و فاصله طبقاتی و ،دروغ و بن بست خوردن طبقات مختلف اجتماعی ارتباط دهد.صحنه ای از فیلم که ترمه تاریخ طبقاتی دوره ساسانیان را حفظ میکند که در حالی که جلوی چشمش محیط دادگاه این نظام طبقاتی است شاید برای یک فعال چپ گرا مشخصه بارز و جالبش در این فیلم است.هرچند کارگردان فیلم در دایره جریان چپ قرار نمیگیرد(همان طور که کاپولا واولیوراستون و گاوراس هم چپ نبودند ولی فیلمهایشان مدتها نماد مبارزه با سرمایه داری بود).اگر فرهادی این صحنه را هم نشان نمیداد به نظرم بحث هنری است که درجه اول یک فیلم باید مورد بررسی قرار بگیرد.یادتان باشد موقع دیدن یک اثر هنری دنبال آن نباشید که از چه حزب و سازمان و باند و سیاست و جنبشی اجتماعی است .وگرنه خودتان را از خیلی چیزها محروم کرده اید .ضرب المثل گیلگی است است که ترجمه فارسیش میشود” گردو را بخور درخت گردو را ول کن کدام است”