مردم ایران، بی اعتنا به انتخابات

کودتاچیان علیرغم امر خامنه ای، ولی نعمتشان، که خواهان اتحاد آنها در انتخابات مجلس نهم بود فعلا در ۸ لیست جداگانه کاندید معرفی کرده اند! همگی از یک جناح هستند و برنامه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متفاوتی ندارند. هدفشان بردن سهمی از فساد اقتصادی  گسترده در نهادها و ارگانها حکومتی و مذهبی است و موضوع رقابتشان افشای فساد اقتصادی و سیاسی یکدیگر و ممکن است همدیگر را بدرند. این باندها و دسته های کودتاچی که در انتخابات ریاست جمهوری تابستان ۸۸ هرگونه تقلب را در رژیم اسلامی بطور ساختاری غیرممکن می دانستند اکنون به افشای طرحهای تقلب دولت احمدی نژاد که مجری انتخابات است، مشغولند. در حالیکه بیت خامنه ای و کودتاچیان درگیر آنند که چه کسانی را به مجلس نهم ببرند، مردم، جنبشهای اجتماعی و طبقاتی و نیروهای اپوزیسیون ایران بی اعتنا به این امورند زیرا ربطی به مصائبی که مردم با آن درگیرند، تحریمهای اقتصادی، احتمال حمله نظامی به ایران و عواقب ناشی از آن ندارد. موضوع اصلی در مرکز سیاست ایران ناکارآمد شدن استراتژی انتخاباتی لیبرالها و اصلاح طلبان و تلاش نیروها و جریانات متفاوت برای جایگزین کردن راهکار خود بجای آن است. شکل دادن به آینده سیاسی ایران پس از رژیم اسلامی در مرکز سیاست ایران قرار دارد.

استراتژی انتخاباتی لیبرالها و اصلاح طلبان ناکارآمد شده و در اوضاع سیاسی ایران کاربرد خود را از دست داده است. هنگامی نوبت عملی شدن استراتژی سوسیالیستها فرا می رسد و وسیع ترین بخشهای جنبش کارگری و مردم بدان روی می آورند که استراتژی های دیگر در اثر تحولات سیاسی عملا کارایی خود را از دست بدهند. روند عینی وقایع استراتژی های دیگر را ناکارآمد می کند و صاحبان این استراتژی ها به ناچار باید از آن دست بکشند. همین بلا بر سر استراتژی انتخاباتی لیبرالها و اصلاح طلبان دولتی آمد که شش ماه پیش قابل پیش بینی نبود و داشتند برای شرکتشان در انتخابات مجلس نهم شرط و شروط می گذاشتند و حتی رفسنجانی هم عبارت انتخابات آزاد را بکار می برد. اینها قبلا برای دستیابی به خواستهایشان راهکار بدست گرفتن قوه مجریه و مقننه را داشتند که خودشان معتقدند که تسلط بر این دو قوه در مجموع تنها تصاحب ۲۰ درصد از قدرت است و ۸۰ درصد بقیه قدرت در دست ولی فقیه است و اکنون برای تحقق هیچ یک از مطالباتشان، حتی از نوع سطحی و پیش پا افتاده آن هیچ راهکاری ندارند و این باعث یک ریزش نیرو در پایه های اجتماعی آنها خواهد شد.

نیروهای انقلابی و سوسیالیست دهه هاست که انواع و اقسام انتخابات رژیم اسلامی را تحریم کرده اند. در اثر فعالیتهای نیروهای انقلابی و سوسیالیست و همچنین واقعیت های سرسخت عینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر بار مردم بیشتری به تحریم کنندگان انواع انتخابات در رژیم اسلامی پیوسته اند. منتها وقایع انتخابات ریاست جمهوری تابستان سال ۸۸ و اعتراضات، دستگیری، شکنجه، تجاوز و کشتاری که در پی داشت یک نقطه عطف در ریزش نیرو از رژیم اسلامی بود و باعث شد تا کلا توسل به انتخابات برای دستیابی به خواستها را در رژیم اسلامی از دور خارج کند. استراتژی انتخاباتی اصلاح طلبان دولتی و لیبرالها در اثر یک مبارزه ایدئولوژیک و قانع شدن لیبرالها و اصلاح طلبان دولتی به یک استراتژی انقلابی کنار گذاشته نشده است بلکه استراتژی انتخاباتی آنها به دلیل سمت و سوی تحولات سیاسی علیه کلیت رژیم اسلامی کارکرد اجتماعی خود را از دست داده است. اکنون برای لیبرالها و اصلاح طلبان توسل به انتخابات عملا تنها پس از سرنگونی رژیم اسلامی ممکن است. روند اوضاع دائما باعث انکشاف نیروها می شود و جریانات مختلف را وا می دارد تا برای عقب نماندن از تاثیر گذاری بر اوضاع خود را با حرکت مردم و طبقه کارگر وفق دهند بدون اینکه ماهیت طبقاتی آنها تغییر کند.(۱) اگر تا دیروز استراتژی انتخاباتی لیبرالها و اصلاح طلبان همچنین وسیله ای برای مقابله با یک استراتژی انقلابی برای سرنگونی رژیم اسلامی بود امروز اینها بناچار باید بپذیرند که توسل به انتخابات تنها پس از همه گیر شدن و موفقیت یک استراتژی انقلابی و یا  مقبولیت یافتن و تحقق استراتژی آمریکایی با حمله نظامی و یا نوع اروپایی بدون حمله نظامی ممکن است.

اکنون آنچه از جریانات سیاسی لیبرال و اصلاح طلب فاقد یک استراتژی سیاسی باقیمانده، تحلیل از وخامت اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران و افشاگری علیه جناح حاکم و خامنه ای است. فعال شدن “برادران بزرگ” در اروپا و آمریکا برای جمع و جور کردن فعالین لیبرال و اصلاح طلب و سلطنت طلب در خارج کشور تلاشی برای پر کردن خلاء از دور خارج شدن استراتژی انتخاباتی است. اگر قبلا و در دوران بوش آمریکائیها در راس تلاش برای ساختن یک اپوزیسیون دست راستی برای ایران بودند و نشست پاریس که با شرکت تیمرمن جمهورخواه آمریکایی با شکست روبرو شد و فیلم جلسه یکی از همین کوششها سر از وزارت اطلاعات و تلویزیون رژیم اسلامی در آورد اکنون “نرم تنان” سوسیال دمکرات اروپایی هم به تکاپو افتاده اند تا هم با استراتژی آمریکایی که همراه با جنگ است مخالفت کنند و هم از شکل دادن به رژیم آینده ایران عقب نمانند. طنز آمیز است که در این چند ساله اکثریت دعوت شدگان به نشستهای آمریکایی و نرم تنان اروپایی یکسانند و بین راهکار با جنگ و بدون جنگ استخاره می کنند. امسال ابتدا در کلن آلمان، دو هفته قبل در استکهلم و در اوایل ماه آوریل هم نشست دیگری در آمریکا قرار است برگزار میشود. این تلاشها محکوم به شکست است. این جریانات دست راستی لیبرال و اصلاح طلب پاسخی به بحران اقتصادی ایران که نیازهای اقتصادی، سیاسی و رفاهی دهها میلیون مردم ایران را تامین کند، ندارند. تنها استراتژی جنبش کارگری و سوسیالستها می تواند تامین کننده این نیازهای تاریخا بی پاسخ مانده باشد.

۱ – توضیح:

در بخشی از مطلب کوتاه “عبور اجباری اصلاح طلبان از استراتژی انتخاباتی” (رضا مقدم  – ۲۹ دسامبر ۲۰۱۱ – به پیش ۷۰) پیش بینی شده که “اصلاح طلبان دولتی و لیبرالها با ناکارآمدی استراتژیشان چند شقه خواهند شد. بخشی با غرولند و به ناچار به یک استراتژی انقلابی با محوریت مبارزه متشکل جنبش کارگری که هدفش پایان دادن به رژیم اسلامی است خواهند پیوست، دسته ای به یک نیروی سیاسی صرفا افشاگر و تبلیغاتی تبدیل میشوند و امکان تاثیر گذاری بر عمل جنبش ضد دیکتاتوری مردم را شدیدا از دست می دهند، گروهی از آنها نیز برای مقابله با یک انقلاب مردمی علیه رژیم اسلامی و قدرت گیری کارگران دست کمک به سوی امپریالیستها دراز می کنند و خواهان دخالت نیروهای خارجی و حمله نظامی به ایران خواهند شد.”
بخش اول پاراگراف این مطلب باعث یک سئوال نزد تعدادی از فعالین جنبش کارگری شده است. از جمله اینکه برای ما نوشته اند: “آخرین پاراگراف که گفته شده بخشی از اصلاح طلبان حکومتی به راه حل های انقلابی روی می آورند و یا چیزی شبیه آن … این را تداعی می کند که بخشی از اصلاح طلبان دولتی انقلابی می شوند.”

مطلب “عبور اجباری اصلاح طلبان از استراتژی انتخاباتی” به تجزیه و چند شقه شدن اصلاح طلبان و لیبرالها پرداخته و نه تغییر ماهیت آنها. ماهیت سیاسی و طبقاتی اصلاح طلبان دولتی و لیبرالها همان است که تقریبا کل چپ و سوسیالیستها درباره آن اتفاق نظر دارند، اینها یک جریان بورژوایی هستند. این مطلب به پیش بینی اینکه لیبرالها و اصلاح طلبان به سه گروه تقسیم میشوند بسنده کرده است بدون این که وارد این بحث شود که کدام بخش و یا لایه های اجتماعی متمایل به لیبرالها و اصلاح طلبان دولتی بیشترین زمینه را دارند که فعالینش به استراتژی جنبش کارگری به پیوندند. بطور مثال اکنون بخش بزرگی از جنبش دانشجویی و جنبش زنان تحت تاثیر استراتژی اصلاح طلبان و لیبرالها هستند. مانند روند ده ساله اخیر در میان جنبش دانشجویی با ناکار آمدی استراتژی لیبرالها و اصلاح طلبان دولتی بیشترین زمینه در جنبش دانشجویی متمایل به اینها وجود دارد تا از استراتژی لیبرالها و اصلاح طلبان دولتی کنده شوند و به استراتژی نیروهای انقلابی و سوسیالیستی به پیوندند. همین زمینه در جنبش زنان متمایل به آنها نیز وجود دارد البته نه تا حد ظرفیت جنبش دانشجویی. لازم به توضیح نیست که پیوستن به یک استراتژی سیاسی به معنای همه عقیده بودن با مبانی سیاسی نظری که آن استراتژی بر آن متکی است نمی باشد. بعنوان مثال پیوستن فعالین گرایش راست جنبش کارگری به استراتژی گرایش چپ و سوسیالیست، فعالین این گرایش را سوسیالیست نمی کند هر چند این زمینه را فراهم می کند که آنها به مرور به تئوریهایی که پشتوانه این استراتژی است متمایل شوند.

همین امروز هم لیبرالها و اصلاح طلبان از استراتژی انتخاباتی خود به ناچار و با غرولند عبور کردند بدون اینکه ماهیت طبقاتی آنها تغییر کند. همانطور که حزب توده که در دوران شاه برای سالها خواهان جبهه واحد ضد دیکتاتوری بود و از شعار سرنگونی شاه خودداری می کرد وقتی که کاملا روشن شد که رژیم شاه رفتنی است شعار مسلح شدن و قیام داد بدون اینکه ماهیت آن تغییر کند و به یک نیروی انقلابی تبدیل شود و یا اینکه نیروهای چپ تحلیلشان از ماهیت حزب توده عوض شود. و بالاخره جبهه ملی و نهضت آزادی هم که همواره خواهان حفظ سلطنت بودند و می خواستند شاه سلطنت کند و نه حکومت نیز به ناچار به انقلاب مردم ایران گردن گذاشتند و به سرنگونی شاه رضایت دادند بدون اینکه ماهیت آنها نیز تغییرکند و انقلابی شوند.

به نقل از به پیش! شماره ۷۱، سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۰، ۲۱ فوریه ۲۰۱۲