شوراهای اسلامی کار از نهادهای اصلی سرکوب کارگران بوده اند
در حاشیه اظهارات حسن صادقی و سهیلا جلودارزاده
حسن صادقی که ایلنا اکنون از او بعنوان “رئیس اتحادیه پیشکسوتان جنبش کارگری” نام میبرد، از عوامل مهم و پایهای خانه کارگر و “رئیس کانون عالی شوراهای اسلامی کار” بود. او اخیرا در جلسهای به مناسبت “دهه فجر” با تعدادی از اعضای خانه کارگر با اظهار اینکه کارگران به وضعیت خود بی توجه هستند، گفته است: “اگر دولتها حساسیت ما را در مسائل اجتماعی میدیدند به خودشان اجازه نمیدادند به کارگران توجه نکنند.” برای اینکه منظور او و بخصوص معنی “حساسیت” و بی توجهی کارگران به وضع خود” را متوجه بشویم ابتدا باید چند نکته را یادآوری کنم. امروز دیگر کسی منکر این نیست که شوراهای اسلامی کار یک نهاد ضدکارگری مثل انجمن اسلامی محیط کار و یا حراست کارخانه است. تمام رسالتش این بوده که اولین خط دفاعی رژیم در تقابل با جنبش کارگری و اعتراضات کارگری را تشکیل بدهد. هیچ آدمی که نانش را مدیون جیره رفسنجانی و خامنهای نباشد، این حقیقت اظهرمن الشمس را انکار نمیکند. شخص حسن صادقی سردسته کسانی بود که به فعالین سندیکای واحد حمله کرد و خود شخص ایشان با موکت بر میخواست زبان منصور اسانلو را از حلقوم در آورد! حسن صادقی بارها گفته است که او و دیگر مزدوران خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار بودهاند که نگذاشتهاند کارگران رژیم را سرنگون کنند. خبرگزاری ایلنا در ٧ اردیبهشت ١٣٨۴ به نقل از شخص ایشان نوشت: “اگر تشکلهای کارگری (منظور ایشان خانه کارگر و شورای اسلامی کار است) و قوانینی که از جیب کارگران تصویب میشود، نبود، تاکنون خیابانهای تهران زیر پای کارگران گرسنه میلرزید.” همانجا باز میگوید: “اگر به راستی کارگران قصد دستیابی به مطالبات خود را دارند، بهتر است به جای خط و نشان کشیدن، فرصتی به دولت داده تا به مشکلات ما رسیدگی کند.”
حسن صادقی و شوراهای اسلامی کار دیگر ضرورت خود را برای جمهوری اسلامی احمدی نژاد از دست دادهاند. زیرا اولا اینها با رفسنجانی تداعی میشوند و بین احمدی نژاد و رفسنجانی یک جنگ جدی در جریان است. دوم اینکه آنقدر منفور و معلوم الحالند که کارگران وقتی خود را برای اعتراضی آماده میکنند، ابتدا به طرح تقابل با حراست و شوراهای اسلامی کار بعنوان جزء مهمی از نقشه پیش بردن اعتراضاتشان فکر میکنند. حسن صادقی اما خود اعتراف کرده است که هیچ کارگری دیگر کوچکترین توهمی نسبت به این مترسکها ندارد. میگوید: “آنقدر فضا سنگین شده که دیگر نمیتوانیم به حقوق صنفی خود توجه کنیم و درست است که دولت همواره وزن ما را در معادلات اجتماعی سبک کرده اما خودمان نیز با بی تفاوتیهایمان در به وجود آمدن شرایط کنونی موثر هستیم. در انتخابات مجلس هم این نوع حضور بی تفاوت ما مشخص است. نتیجه همین میشود که تنها یک نماینده در مجلس از جامعه کارگری حضور دارد.” علنا میگوید که کسی به حرف ایشان گوش نمیدهد و در انتخابات مجلس ترهای برای ایشان خرد نمیکند. در همین نقل قول متوجه شدیم که ایشان دولت را با اعتراضات کارگری تهدید نمیکند (زیرا خود در تمام طول تاریخ حیات رژیم اسلامی سرسختترین مخالف اعتراضات کارگری بوده است) بلکه ناراحت از این است که مثل دستمالی شده که هم دولت چلانده است و هم در میان کارگران منفورتر از گذشته شده است.
کارگران و عدالت اسلامی
سهیلا جلودارزاده هم، که به دنبال حادتر شدن اختلافات درونی جناحهای رژیم حاشیهای شده و اکنون کمتر آفتابی میشود، و وی را مسئول “اتحادیه کارگران زن” کردهاند، از اعضای اصلی رهبری خانه کارگر رژیم بوده و در تمام برنامههای سرکوب کارگران و جنبش کارگری دخالت داشته است. ایلنا نوشته است که وی “از وضعیت عدالت رو به افول کشور در سالهای اخیر انتقاد کرد.” او اخیرا به مناسبت ٢٢ بهمن و همچنین گلایه از اینکه “کارگران نسبت به سرنوشت خود بی تفاوتند و در انتخابات مجلس شرکت نمیکنند” گفته است: “یکی از اصلیترین آرزوهای ما فعالین سیاسی در ابتدای انقلاب، ایجاد عدالت برای همه و همچنین ثروتمند شدن همه افراد جامعه بود اما امروز به این آرمان و آرزوی مهم نرسیدیم.” ایشان به بی عدالتی در جمهوری اسلامی و فقیر و ندار کردن کارگران اعتراض ندارد؛ اعتراض او به “رو به افول رفتن عدالت در سالهای اخیر” است.
برای نسل جوانتر کارگران و فعالین جنبش کارگری که شاید آن انقلاب به یادشان نیاید و یا داستان آن انقلاب را از زبان صادقی و محجوب و جلودارزاده شنیدهاند، باید تاکید کرد که انقلاب ١٣۵٧ انقلابی بر علیه بی عدالتی بود و هیچ کارگری هم دنبال عدالت اسلامی، که چیزی جز چپاول و دزدی و ملاخوری نیست، نبود. سهیلا جلودارزاده و آخوندهای معمم و محجبه و مکلایش با به ارث بردن دم و دستگاه ارتش و پلیس و اوین و غیره، فعالین کارگری و انقلابیون را سرکوب کردند که عدالت اجتماعی را به تعویق انداخته و بساط عدالت اسلامی راه بیاندازد! سهیلا جلودارزاده در پناه دستگاه سرکوب سپاه و قمه کشان بسیجی و حزب اللهی و دیگر عوامل حزب جمهوری اسلامی، به فعالین و شوراهای کارگری حمله کرد و قلع و قمعشان کرد که خوان یغمای عدالت اسلامی راه بیاندازد. تسلط محجوب، صادقی، جلودارزاده و دیگر عوامل خانه کارگر و جمهوری اسلامی، حاصل سرکوب خونین شوراهای اسلامی کار و بگیر و ببند و اعدام دهه شصت بود. ورق اما برگشته است. کارگران و فعالین کارگری میخواهند این جانوران اسلامی را که بیش از سه دهه است چیزی جز جنگ و جنایت و فقر و نداری برای کارگران به همراه نیاوردهاند، از مسند قدرت پائین بیاورند و رفاه لازم برای خود و جامعه به ارمغان آورند.
هر بار که اسم حسن صادقی به یاد کارگران میآید، قمه کشی و موکت بر او به یاد کارگران و فعالین جنبش کارگری میآید. هر بار که اسمی از سهیلا جلودارزاده را میشنویم، بی حقوقی مضاعف کارگران زن به یادمان میآید. هر وقت نام خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار به میان میآید، تحمیل فقر و فلاکت به یاد کارگر میآید. سرکوب کارگران به یاد جامعه میآید. اینها اولین خاکریزهای بر سر راه جنبش کارگری هستند که جنبش کارگری برای سرنگونی جمهوری اسلامی، ابتدا باید از روی نعش متعفن اینها بگذرد.
١٣ فوریه ٢٠١٢