در باره جهت گیری و جایگاه سیاسی کنگره هشتم

انترناسیونال: حمید تقوایی کنگره هشتم حزب بزودی برگزار میشود. اولین سوال اینست که شما بعنوان لیدر حزب چه تصویری از این کنگره در ذهن دارید؟ فکر میکنید کنگره باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟

حمید تقوایی: به نظر من کنگره باید قبل از هر چیز مظهر و نماینده و صدای کمونیسم دوره حاضر باشد. منظور من  دوره ای است که از نظر سیاسی با انقلاب مصر و از لحاظ اقتصادی با سقوط وال استریت آغاز شده است. حزب ما تا کنون در نوشته ها و مصوبات متعددی در باره این دوره تازه و ویژگیهای آن صحبت کرده است و لازم نیست در اینجا وارد توضیح تفصیلی این موضوع بشوم. فقط میخواهم بر این تاکید کنم که شرایط سیاسی و اجتماعی هم در سطح جهان، و هم بطریق اولی در سیاست ایران، در یک مقیاس کلان و استراتژیک به ضرر بورژوازی و نیروهای راست و به نفع پرولتاریا و کمونیسم و کلا نیروهای چپ و انقلابی تغییر کرده است. به نظر من در صد سال اخیر بورژوازی هیچوقت مانند امروز بی افق و گیج و سردرگم نبوده است. نه تنها از نظر اقتصادی بلکه از لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی نیز نظریات و مکاتب بورژوائی حتی به اعتراف پیروان دو آتشه شان ورشکسته شده اند و پاسخ  و چشم اندازی برای حل بحران همه جانبه ای که گریبانشان را گرفته است ندارند. از سوی دیگر به یمن انقلابات منطقه و جنبش ضد کاپیتالیستی موسوم به جنبش اشغال و یا نود و نه درصدیها در غرب، حرکت توده مردم، یا فاکتور خیابان، به یک عامل برجسته و موثر در شکل دادن به تحولات تبدیل شده است. این امر بخصوص از این لحاظ مهم است که بعد از یک دوره بیست ساله که جنگ و کشمکش میان دولتهای غربی و نیروهای اسلام سیاسی بر همه چیز سایه انداخته بود،   نیروهای سیاه  قومی- مذهبی- ناسیونالیستی میداندار شده بودند،  و انقلاب و آرمانهای انقلابی و کمونیستی، آزادیخواهی و برابری طلبی و ارزشهای جهانشمول انسانی، بوسیله متفکرین و رسانه ها و دولتهای بورژوائی نفی و انکار میشد، توده های میلیونی مردم بمیدان می آیند و همانطور که منصور حکمت پیش بینی میکرد “ورق را بر میگردانند”.

این یک نقطه عطف تعیین کننده است. امروز دنیا به کمونیستهائی نیاز دارد که این نقطه عطف را ببینند، سئوالات گرهی و جبهه های اصلی نبرد با بورژوازی در این شرایط جدید را بشناسند و تبیین و خط و سیاست روشنی در قبال اوضاع حاضر داشته باشند. روشن است که بدون حضور و دخالت فعال کمونیستها بورژوازی، هر اندازه هم بحران زده و بی افق، خودبخود کنار نخواهد رفت. شرایط پرتحول و طوفانی حاضر زمینه و امکان پیروزی را فراهم کرده است اما تحقق این پیروزی  تماما به فاکتور انسانی یعنی اراده و عملکرد نیروهای کمونیست در این شرایط بستگی دارد.  کنگره ما در چنین شرایطی تشکیل میشود و میتواند و باید چشم انداز و افق روشنی در برخورد به تحولات امروز جهان در برابر  حزب و کلیه نیروهای انقلابی  کمونیست قرار بدهد.

انترناسیونال: این تاکید شما بر ویژگیهای دوره حاضر مشخصا به چه معناست؟ شما به سئوالات گرهی و لزوم داشتن یک خط و سیاست روشن در قبال اوضاع حاضر اشاره کردید. این سئوالات مشخصا کدامست و  کنگره در چه سطحی میتواند به آن پاسخ بدهد؟

حمید تقوائی: به نظر من مساله دولت در محور کشمکش طبقاتی در دوره حاضر قرار دارد. دولت هم به معنی مشخص و سیاسی یک حکومت یا دیکتاتور معینی که باید بزیر کشیده شود (آنطور که در انقلابات منطقه میبینیم) و هم به معنی طبقاتی سلطه یک اقلیت مفتخور، طبقه سرمایه دار، بر جامعه و مقدرات مردم ( آنطور که در جنبش نود ونه درصدیها شاهدیم ).  مشخصا نقد دولت مافوق مردم و ضد منافع و خواستهای توده مردم، و در مقابل، خواست دخالت مستقیم توده مردم در سرنوشت سیاسی خود و اداره امور جامعه، به مرکز و محور مبارزه میان طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار در دوره حاضر رانده شده است.   این ویژگی را ما هم در انقلابات خاورمیانه و شمال آفریقا میبینیم و هم در جنبش اشغال در غرب. اینکه این جنبشها چگونه پیش میروند و امکان شکست یا پیروزیشان چقدر است و غیره بحث دیگری است که البته تماما به نقش و عملکرد کمونیستها و بوِیژه کمونیسم متشکل و متحزب (مثل حزب ما) بستگی دارد. اما این روند هر چه باشد در این تردیدی نیست که این تحولات تا همین جا فصل تازه ای در مبارزه طبقاتی گشوده است که نقد توده ای دولت، در شکل دیکتاتوری عریان و یا سلطه یک درصد بر نود و نه درصد،  درمحور آن قرار دارد. جنبشهای جاری هر سرنوشتی داشته باشند – که البته با تمام توان باید برای تقویت و به پیش راندن و به پیروزی رساندن آنها مبارزه کرد-  جنبش کمونیستی را ملزم میکنند که  پرچم  نقد طبقاتی دولت و ملزومات دولت بورژوئی نظیر بوروکراسی و پارلمان و دموکراسی پارلمانی را بلند کند و نماینده و مظهر دخالت توده مردم در سیاست و در اداره امور خود باشد.

این نقد توده ای دولت – در انقلابات منطقه به شکل بچالش کشیدن دیکتاتوریها و مشخصا در مصر رضایت ندادن به بقایای حکومت ساقط شده٬ و در جنبش اشغال به شکل مقابله با قدرت یک درصدیها-  یک ویژگی تحولاتی است که با انقلاب مصر آغاز شد. مضمون انقلابات منطقه خلاصی از شر دیکتاتوری است اما افق و آرمان این انقلابات پارلمان و یا رفرمهای اقتصادی – سیاسی ای که دیگر از نظر عینی دوره اش بسر رسیده است نیست. اینها نه انقلاب علیه استعمار و سلطه امپریالیسم است و نه علیه کمبودهای سرمایه داری و صنعتی شدن و غیره. اینها انقلاباتی علیه سلطه سرمایه است. مردم با اشغال میادین و خیابانها به جنگ دولتهای دیکتاتوری میروند که محصول مستقیم و روبنای ناگزیر نظام سرمایه داری در این نوع کشورها هستند. انقلاب ۵۷ هم چنین خصلتی داشت و بهمین دلیل گرچه بورژوازی توانست با توسل به اسلام آنرا بشکست بکشاند ولی  با بحران حکومتی مزمنی روبرو شد که  تا امروز نتوانسته است جوابی برای آن پیدا کند. اکنون در منطقه با چنین انقلاباتی مواجه هستیم با این تفاوت مهم که این انقلابات در دوره بعد از جنگ سرد و در دوره سلطه بلامنازع سرمایه داری بازار آزاد شکل میگیرند. یعنی در دوره ای که اولا همه دولتها به کمپ غرب و سرمایه داری بازار آزاد متعلقند و ثانیا دیگر اسلحه اسلام سیاسی و کلا دولتهای قومی- ملی – مذهبی مدل عراق و افغانستان نه تنها از کار افتاده است بلکه خود به یک معضل بورژوازی بدل شده است

این بچالش کشیدن دولت در جنبش اشغال در غرب به شکل بارزتری خود را نشان میدهد. در غرب جنبشهای اعتراضی چپ و مترقی کم نداشته ایم اما این اولین بار است که مضمون جنبشی اعتراض به جنگ و یا آلودگی محیط زیست و نقض حقوق مدنی و غیره نیست بلکه مقابله با قدرت یک درصدی  ها است. اولین بار است که جنبشی اعلام میکند وال استریت و احزاب حاکم و پارلمان و غیره متعلق به اقلیت حاکم است، و هم در شکل مبارزه ( اشغال میادین و پارکها و غیره) و هم  ارائه آلترناتیو خودش ( نقش مجمع عمومی در اداره امور جامعه)  به توده مردم متشکل در مجامع عمومی متکی میشود. از سوی دیگر از نقطه نظر شرایط عینی، که در پایه ای ترین سطح ریشه این تحولات در غرب و در شرق است،  انقلاب الکترونیک و تحولی که از نظر ارتباطات، اطلاع رسانی و همنظری و همدلی و حتی سازماندهی  اعتراضات میان مردم در یک کشور و در کل دنیا بوجود آورده است، این ایفای نقش توده مردم در مبارزه و در اداره امور جامعه را بیش از پیش عملی و امکان پذیر کرده است.

همه این تحولات و تغییرات نه تنها کمونیستها را بمیدان فرا میخواند بلکه  کمونیسم را به راس این تحولات میراند. یا بعبارت دیگر هم امکان و هم ضرورت  ایفای نقش رهبری کمونیستی را به نحو مبرم و برجسته ای مطرح میکند. البته کمونیسمی از جنس کمونیسم کارگری و نه چپ سنتی ای که نه امروز بلکه بیست سال پیش و با فروپاشی دیوار برلین ( و در ایران به نظر من با انقلاب ۵۷) دوره اش تماما به سر رسیده بود. این دوره کمونیسمی را بمیدان فرا میخواند که بتواند طبقه کارگر را در عرصه مبارزه برای قدرت سیاسی نمایندگی کند، بتواند توده عظیم مردمی که از اوضاع موجود به تنگ آمده اند، یعنی نود و نه درصد جامعه، را حول آلترناتیو طبقه کارگر و بزیر پرچم  نقد سوسیالیستی سرمایه بسیج و متحد کند، و بالاخره بتواند رهبر و سازمانده این توده عظیم ناراضی در مبارزه برای خلع ید سیاسی و اقتصادی از طبقه سرمایه دار باشد. اینها همه یعنی کمونیسم سیاسی، دخالتگر، رادیکال، اجتماعی، مدرن و متحزب. من امیدوارم کنگره ما بتواند صدا و نماینده چنین کمونیسمی باشد.

انترناسیونال: در رابطه با شرایط سیاسی ایران چه جایگاهی برای کنگره قائلید؟ این تصویری که از ویژگیهای مبارزه طبقاتی و کمونیسم امروز دادید در رابطه با وضعیت مشخص سیاسی در ایران چه جهت گیری و سیاستهای مشخصی را در دستور حزب میگذارد؟

حمید تقوائی: تا آنجا که به شرایط ایران مربوط میشود فاکتورهای عمومی که به آن اشاره کردم عمدتا در دو جنبه خود را نشان میدهد. جنبه اول موقعیت اضطراری و انفجار آمیزی است که در اثر بالاگرفتن تنشهای جنگی و گسترش تحریمها در جامعه بوجود آمده است. از یکسو جمهوری اسلامی هیچگاه چنین مستاصل و بهم ریخته نبوده است و از سوی دیگر  گرانی و بیکاری و فقر و خطر کمبود و قحطی هیچ زمان تا به این درجه زندگی و هستی توده مردم را تحت فشار قرار نداده بوده است. این وضعیت  قابل ادامه نیست و بر همه روشن است که این شرایط آبستن یک انفجار اجتماعی و تحولات زیر و روکننده ای است. این انفجار میتواند با ابتکار عمل و در چارچوب مناسبات دولتها و کل نیروهای کمپ ضد انقلاب، به شکل جنگ و یا کودتا و غیره، رخ بدهد و یا در شکل انقلاب و کلا تحولاتی که مبارزات توده مردم و فاکتور خیابان در آن نقش تعیین کننده ای داشته باشد.  حزب ما یک نیروی فعال و تعیین کننده در شکل دهی به شق دوم، یعنی   آلترناتیو انقلاب در شرایط خطیر حاضر است و کنگره میتواند یک رخداد سیاسی مهم در جهت تقویت این آلترناتیو باشد.

جنبه دیگری که در رابطه با وضعیت سیاسی ایران باید بر آن تاکید کرد بحران و معضل استراتژیک بورژوازی بومی و جهانی در رابطه با مساله ایران است. بورژوازی ایران از مقطع انقلاب ۵۷ تا امروز یا یک بحران حکومتی دست بگریبان بوده است  و ما در نوشته ها و اسناد حزبی متعددی تا کنون این موضوع را توضیح داده ایم. اما امروز مساله بورژوازی ایران – و جهان- فقط به معضل حکومت اسلامی و آلترناتیو سازی در برابر آن محدود نمیشود. مساله بر سر آینده نظام سرمایه داری در همه جنبه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی  در ایران است. مساله اینست که بی افقی و بی آیندگی سرمایه جهانی – که یک بروز آن بحران یونان است و بروز دیگرش انقلاب مصر-  نه تنها جمهوری اسلامی بلکه کل نیروهای بورژوازی اپوزیسیون  و مشخصا جنبش ملی- اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب را در ایران بی افق و بی آینده میکند. این شرایط زمینه های اشاعه آلترناتیو کمونیستی در جامعه را بیش از پیش فراهم می اورد و ازین نقطه نظر یک چشم انداز تازه ای در مقابل کمونیستها و مشخصا حزب ما در ایران قرار میدهد.

این فاکتورها به نطر من مهمترین مولفه های شرایط سیاسی تازه در ایران است و کنگره باید به این مساله بپردازد و خط و سیاست روشنی را در قبال این وضعیت در برابر حزب و کمونیستها قرار بدهد.

انترناسیونال: بعنوان آخرین سئوال آیا  کنگره و کلا حزب   برای ایفای نقشی که توضیح دادید آمادگی دارد؟

حمید تقوائی: تا کنون درباره موضوعاتی که توضیح دادم قطعنامه های مشخصی به کنگره ارائه شده است که در کنگره مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. اما علاوه بر قطعنامه ها و مصوبات کنگره به نظرمن نفس تشکیل کنگره حزب در این شرایط، با همه بحثها و سخنرانیها و اسناد و پیامهایش، میتواند و باید  یک رخداد سیاسی مهم در جهت تقویت کمونیسم و در صف نقد کمونیستی وضعیت موجود در جهان و در ایران باشد. رخدادی نه صرفا در چارچوب تعیین خط و سیاستهای حزب بلکه در مقیاس کلان تر در پاسخگوئی جنبش کمونیستی جهانی به سرمایه داری بحرانزده عصر ما. به نظر من این کنگره کاملا از ظرفیت ایفای چنین نقشی برخوردار است.

در عین حال روشن است که این کنگره حزب معینی با توان و امکانات معینی در مبارزه طبقاتی در جامعه ایران است. از این زاویه باید کنگره را نقطه مهمی در سیر و روند فعالیتها و سیاستهای حزب دانست. خط و جهت گیری حزب در تمام طول فعالیتش و حتی  تاکیدات و اولویتهای حزب در مورد دوره حاضر روشن و اعلام شده است و مشخصا نکاتی که در بالا اشاره کردم در اسناد و ادبیات حزب ما ( از جمله در قطعنامه ها آخرین پلنوم حزب) به تفصیل توضیح داه شده است. کنگره فرصت و امکان مناسبی برای نوعی جمعبندی و تاکید و تمرکز و جلب توجه جامعه، همه آزادیخواهان و انقلابیون و همه معترضین به وضعیت موجود – و نه تنها فعالین حزبی و یا کمونیستها- بر خط و جهتگیری سیاسی حزب در این دوره است. کنگره باید بروشنی اعلام کند که تبیین حزب از شرایط حاضر در سطح جهانی و بویژه در ایران چیست، بر کدام نکات و مسائل کلیدی تاکید میگذارد، چه سیاست و جهت گیری در برخورد به این مسائل دارد و  چه آلترناتیو و راه حلهائی را مطرح میکند.

تا آنجا که  مشخصا به آمادگی حزب مربوط میشود  من فکر میکنم از لحاظ سیاسی حزب تا حد زیادی آماده است و امیدوارم کنگره بیش از پیش حزب را برای ایفای نقش سیاسی اش در این دوره آماده و مجهز کند. اما از نظرعملی و انجام و پیاده کردن این سیاستها نمیتوان با همین قاطعیت صحبت کرد. پیشبرد این سیاستها مستلزم کاری هرکولی و غول آسا است و حزب ما هم بعنوان یک تشکیلات و ماشین اجرائی٬ ضعف و کمبود کم ندارد. تلاش برای برطرف کردن این ضعفها و کمبود ها یک وجه همیشگی فعالیتهای  ما بوده است و امروز بویژه با توجه به شرایط خطیری که در ایران بوجود آمده است، ضرورت بسیج نیرو حول سیاستهای حزب، دخالتگری و ایفای نقش فعالین حزبی در دل مبارزات جاری و در راس این مبارزات، و بر طرف کردن موانع عملی که بر سر راه این فعالیت وجود دارد در صدر اولویتهای حزب قرار میگیرد. من امیدوارم از این نقطه نظر نیز کنگره هشتم نقطه عطفی در روند فعالیتهای حزبی باشد.*