بال های بی پر جنبش سبز و سلب قدرت پرواز در خانه اسلامی خود

با گذشت یک سال از حصر خانگی میر حسین موسوی و مهدی کهروبی و زهرا رهنورد، شورای هماهنگی راه سبز، مردم را به راه پیمای ساکت در روز ۲۵ بهمن در تهران و شهرهای بزرگ دیگر دعوت کرد. این دعوت برای چالش رژیم نبود. جنبش سبز نیز میفهمد در موقعیتی نیست که توان دست زدن به چنین کاری را داشته باشد، چرا که این جنبش ارتجاعی توسط جناح خامنه ای سرکوب و عقب رانده شد و همچون دوم خردادی های دوران ریاست جمهوری خاتمی و چه بسا بیشتر از آنها، دروازه های دوایر دولتی به رویشان بسته شد و حتی رفسنجانی را که بیش از خامنه ای در خدمت به جمهوری اسلامی تلاش کرده است و یک مهره اصلی و قابل اتکای جمهرری اسلامی در سه دهه گذشته به شمار میرفت، این بار نتوانست از این معرکه جان سالم بدر برد. مهره ای که در هر دوره تعادل جناحی را جهت بقای رژیم تنظیم میکرد و اصطکاک و رویاروی را کاهش میداد و در مراحل گوناگون نقش کلیدی برای رژیم اسلامی سرمایه ایفا میکرد، نیزمورد بی مهری کامل خامنه ای قرار گرفت و از کار بر کنار شد. با برکناری این پایه اساسی جمهوری اسلامی از همه مقامات دولتی سوت پایان تحمل حتی لیبرال ترین بخش جناح سبز نیز توسط رژیم زده شد و مردم نیز بار دیگر قربانی توهمات خود شدند. این فراخوان چیزی بیش از دم جنباندنی در جهت ابراز وجود در حصر خانگی و ارزیابی وزن خود در میان مردم تا اطلاع ثانوی نبود، چرا که این جنبش همیشه با بال های قیچی شده، حامی و خانگی عمل کرده است و پروازش نیز هیچ وقت از محدوده خانه اسلامی اش تجاوز نکرده، ولی امروز با بالهای بی پر دیگر قدرت پرواز خانگی را نیز ازش گرفته اند و مدت زیادی است که زمین گیر شده است، با وجود این، شرایط بحرانی که رژیم اسلامی در آن قرار دارد کوچکترین تجمعی را بر نمی تابد. بهمین خاطر مراکزی که برای راه پیمایی ساکت در نظر گرفته شده بود به کنترل کامل نظامیان حکومتی در آوردند و بخشی از تهران در این روز فضا و چهره نظامی بخود گرفت .

با در نظر گرفتن جوانب گونا گون سیر تکوین جمهوری اسلامی و بزنگاه های مهمی که این پدیده کثیف طی سه دهه گذشته با آن روبرو بوده است، و در هر یک از مقاطعی که رژیم در مقابل طوفان اعتراض مردم قرار گرفته است، نقش اصلاح طلبان حکومتی در متوهم کردن مردم به تعدیل پذیری حکومت اسلامی، یکی از عوامل اساسی بقای تا کنونی حکومت جانیان اسلامی بشمار میرود و همین نیز امکان عقب راندن مردم توسط رژیم را در هر دوره فراهم کرده و حتی دست حکومت را در سرکوب مردم باز نموده است. سران جنبش سبز نیز در این زمینه نفع خود را به جمهوری اسلامی رساندند و مردم را نیز به گوشت دم توب قداره بندان حکومت تبدیل کردند، و خود نیز تا اطلاع ثانوی به غضب اللهی گرفتار آمدند و از ارثیه اسلامی بی بهره شدند.

این حرکت در آن شرایط از حمایت وسیع غرب و امریکا، اپوزیسیون بورژوایی و ناسیونالیسم کرد و فارس برخوردار شد و این زمینه گسترش آنرا بوجود آورد. موج وسیع مردم در خیابان، جریانات چپ را نیز شیفته خود کرد و یکی با مرز و دیگری بی مرز به حمایت آن شتافتند و در ایجاد توهم نسبت به این جنبش ارتجاعی سهیم شدند. چپ پوپولیست به درون جنبشی خزید که ارتجاع از تمام منافذ آن بیرون میزد. خصوصیات، روش، نوع مبارزه و فضای سنگین این جنبش کوی و برزن، دانشگاه و محیط کار را فرا گرفت و مبارزات رادیکال را به حاشیه راند که هنوز آثار این عقب گرد بر جامعه ماندگار است و کماکان فضای سنگین این عقب گرد بر محیط دانشجوی سایه انداخته است.

این مهم ترین تلاش اصلاح طلبان حکومتی برای تعدیل مورد نظر خود در جمهوری اسلامی بود. که با عکس العمل شدید حکومت اسلامی روبرو شد و نهایتا به سرکوب آن منجر شد و با خوابیدن کامل آن رهبران این جنبش نیز با حصر خانگی مواجه شدند. جنبش سبز در شکل و شمایل سابق در صحنه سیاست ایران نقش چندانی را بازی نخواهد کرد. با وجود این تا زمانیکه حکومت اسلامی در حیات است آنها نیز تکاپوی خود را برای تعدیل مورد نظرشان از دست نخواهند داد و در حاشیه به نق زدن و دست و پا کردن نیرو جهت فشار به به رژیم ادامه خواهند داد. اما موقعیت شکننده رژیم چه به لحاظ داخلی و چه به لحاظ بین المللی، تکرار چنین بازی در صحن سیاست ایران را بیش از هر زمانی برایش غیر قابل تحمل کرده و به شدید ترین وجهی آنرا سرکوب خواهد کرد. خاتمی و موسوی و کهروبی نیز متوجه وخامت اوضاع هستند، ولی توان تحت فشار گذاشتن رژیم را ندارند و اگر هم قادر به انجام آن بودند باز در شرایطی فعلی ترجیح میدادند از چنین اقدامی خوداری نمایند. اولی در بیرون و دو تای دیگر در حصر به نق زدن اکتفا خواهند کرد.

امروز نزدیک به دو سال است که نامی بیش، از جنبش سبز باقی نمانده است و فرخوان شورای هماهنگی راه سبز امید، حتی قادر نیست به نزدیکان موسوی و کهروبی هم روحیه بدهد، در نتیچه خطری برای رژیم اسلامی در بر ندارد. رژیم نیز به این کبریت بی خطر واقف است. ولی رژیم اینرا نیز میداند که هر فرجی که منفذی را جهت به خیابان ریختن مردم ممکن نموده باشد و یا مردم به هر بهانه ای وارد رویا رویی دیگری با رژیم شوند. هیچ لایه و جناحی از رژیم نمیتواند توهم سابق را در آنها بوجود بیآورد و کنترل آنرا در دست گیرد و مردم را به سمتی که خود میخواهد هدایت نماید. موقعیت شکننده داخلی و بین المللی رژیم اسلامی از یک طرف و شرایطی که جنبش سبز بعد از سرکوبش توسط رژیم و نهایتا حبس خانگی سران آن و تجربه و خود آگاهی نسبی بخش آگاه جامعه نسبت به روندی که منجر به سرکوب مبارزات آنها شد، چرخشی در مردم نسبت جنبش سبز و سایر اصلاح طلبان حکومتی ایجاد نموده است. اما این رویکرد، توهم جدیدی است نسبت به توکل بستن به فشار امریکا و غرب که به همان اندازه توهم به اصلاح طلبان حکومتی و جنبش سبز در دوره قبل مضر و گمراه کننده است. که باید افشا و ترد شود.
جنبش سبز کارامدی خود را برای این دوره امریکا و غرب را نیز از دست داده است و شانس چندانی جهت لانسه شدن به شیوه سابق توسط قدرت های جهانی را ندارد. چرا که رژیم چنج به شیوه سابق منفعت امروز آنها را نمیتوند تامین نماید. این رژیم امروز به موی دماغ امریکا و غرب تبدیل شده است و یکی از موانع اساسی بر سر راه اهداف آنها در خاورمیانه است و این قالب امروزی جمهوری اسلامی برایشان غیر قابل تحمل کرده است. و تلاش میکنند آلترناتیو دیگری را در مقابل مردم ایران قرار دهند. و عملا دست بکار شکل دادن به آن شده اند.

طبقه کارگر، فعالین و رهبران کارگری و ما کمونیست ها از عقب گرد و شکست های که جریانات رنگارنگ بورژوازی از اصلاح طلبان حکومتی و جنبش سبز تا انواع جریانات ناسیونالستی به مبارزات حق طلبانه مردم تحمیل کرده اند، تجارب مثبتی کسب نموده ایم، که باید در جهت متحد کردن صفوف خود بکار بندیم و اقدام به ایجاد تشکل های مبارزاتی خود در سطوح مختلف نمائیم. و با قرار دادن پرچم رادیکال خود را در مقابل جامعه، جواب قاطعی به جمهوری اسلامی و جریانات متلون بورژوازی بدهیم.
کمونیسم پراتیک در صورت سازمان دادن و انسجام بخشیدن به نیروی موجودش جهت دخالت همه جانبه در روند متحول جامعه ایران و بوجود آوردن اشتیاق لازم در صفوف خود، میتواند مجدا در راستای تبدیل شدن به یک نیروهای قابل انتخاب گام بردارد، و طی پروسه ای با فعالیتی همه جانبه بار دیگر به یکی از بازیگران موثر، در بگور سپردن مجدد مرده گان از گور برخاسته اسلامی و نظم سرمایه داری حاکم بر ایران، نقش مفید و کارسازی جهت ایجاد دگرگونی اساسی در جامعه را ایفا نماید.

۲۰۱۲/۰۲/۱۵