انقلاب ١٣۵٧ ایران، مدافعین و مخالفین! چرا؟/ مصاحبه جوانان کمونیست با اصغر کریمى

جوانان کمونیست: ۲۲ بهمن سال ۵۷، انقلابی در ایران به وقوع پیوست که منجر به سرنگونی حکومت سلطنتی شد. در رسانه های راست (از بی بی سی گرفته تا خود مدیای جمهوری اسلامی) به این انقلاب میگویند “انقلاب اسلامی” و رهبر آنرا “خمینی” مینامند. آیا این واقعیت دارد؟ ریشه های وقوع انقلاب ۵۷ چه بود؟ با اتفاقاتی که در ۳۳ سال گدشته در ایران افتاده خیلی ها مثل سلطنت طلبها و راست ها مدام در حال سرزنش مردم هستند که چرا دست به این اقدام زدند و انقلاب کردند و یا حتی برخی از اصلاح طلبان حکومتی از مردم بخاطر انقلاب ۵۷ عذرخواهی میکنند. چرا ما شاهد این رویدادها هستیم؟

اصغر کریمی:

کسی که به انقلاب ۵۷ اسلامی میگوید تصمیمش را گرفته است که در ضرب اول حقانیت آنرا را زیر سوال ببرد. حکومت اسلامی انقلاب ۵۷ را اسلامی میخواند که خود را نماینده آن جا بزند، رژیم سابقی ها هم آنرا به اسلامیون نسبت میدهند که حقانیت اعتراض بحق مردم علیه حکومت پهلوی را لجن مال کنند. از امثال بی بی سی هم انتظار بیشتری نیست. اما حکومت اسلامی نماینده انقلاب ۵۷ نیست. محصول سرکوب آن است.

همانطور که امروز مردم علیه بیحقوقی و سرکوب و فقر و هزار چیز دیگر اعتراض میکنند نسل قبل هم به همین دلایل دست به اعتراض و انقلاب زد. به همین سادگی! نه اعتراضات امروز را میتوان به نادانی مردم نسبت داد نه انقلاب ۵۷ را. اگر عده ای به خود جرات میدهند انقلابیون ۵۷ را سرزنش کنند به این دلیل است که جمهوری اسلامی چنان جنایاتی بپا کرد و چنان فساد و فقر و محرومیتی حاکم کرد که اعدام و سرکوب و فساد و محرومیت در دوران شاه در مقابل آن ناچیز جلوه میکند. روی حکومت شاه را حکومت اسلامی سفید کرد. دلیل دیگرش شرایط جهان در دهه هشتاد و نود میلادی بود که هرنوع مبارزه برای بهبود زندگی به سخره گرفته شد. این دو فاکتور به رژیم سابقی ها امکان داده است از حکومت شاه دفاع کنند و انقلاب را بدنام کنند.

اختناق آریامهری و شکنجه و سرکوب که شهره عام و خاص در سطح جهان بود و حتی یک انتقاد ساده را تحمل نمیکرد، تبعیض و نابرابری، فساد دربار و مقامات حکومتی، فقر و محرومیتی که با تورم عنان گسیخته از سال ۵۵ تشدید میشد، زمینه های خشم و عصیان مردم و انقلاب ۵۷ بود. طلایه های انقلاب را باید در دانشگاهها دید، جائی که از سال ۵۶ اعتراضات گسترش یافت و به خیابان ها کشید، در مبارزات هزاران نفره زحمتکشان خارج محدوده تهران دید که از نیمه اول ۵۶ با بیل و کلنگ در مقابل ژاندارمری و پلیس و بلدوزرهای شهرداری بپاخاستند تا از آلونک های خود دفاع کنند، کشته و زخمی دادند و دولت را عقب راندند. انقلاب را میلیون ها جوان با ریختن به خیابان علیرغم سبعیت ارتش شاه و میلیونها کارگر و کارکنان ادارات با دست زدن به اعتصاب عمومی انجام دادند و نقطه اوج انقلاب قیام ۲۲ بهمن بود که علیرغم تلاش خمینی و طالقانی و سایر سردمداران اسلامی ها بوقوع پیوست. ماهها قبل از قیام بهمن فشار به زنان و توطئه علیه کمونیست ها توسط جریان اسلامی شروع شد و با کسب قدرت توسط اسلامی ها به حد اعلای خود رسید. با در هم شکستن ساواک و دستگاه سرکوب حکومت شاه، کارگران، زنان، دانشجویان و مردم کردستان و ترکمن صحرا و … امکان یافتند اعتراضات خود را گسترش دهند و خواست های خود را مطرح کنند. انقلاب تازه میرفت که شفاف و روشن قد علم کند، خود را سازمان دهد و مطالبات و آرمان های انسانی اش را شفاف بیان کند، اما اینبار با سرکوبگران جدید، با یک ضد انقلاب دیگر یعنی حکومت اسلامی و حامیان ملی اسلامی و توده ای آن و بر متن سکوت کامل رسانه ها و دول غربی و برسمیت شناختن حکومت اسلامی توسط آنها، مواجه شد و نهایتا در سال ۶۰ با بیرحمی و قساوتی بی نظیر، با کشتار وسیع کمونیست ها و انقلابیون، با دستگیری صدها هزار نفره و قلع و قمع کارگران و مردم انقلابی شکست خورد. کسی که خمینی را محصول انقلاب مینامد کل این تاریخ را، محرومیت و بیحقوقی مردم در حکومت سابق و سرکوب انقلابیون راستین توسط حکومت اسلامی را کتمان میکند. کتمان میکند تا به خیال خود اندیشه انقلاب کردن دوباره را از سر مردم بیرون کند.

بریدگان از حکومت اسلامی که امروز بخاطر انقلاب! معذرتخواهی میکنند، بیخود از کیسه خلیفه میبخشند. کسی به آنها چنین جایگاهی نداده است. آنها زمانی در رکاب خمینی و رفسنجانی بروی انقلابیون راستین، کمونیست ها، رهبران کارگری و دانشجویان مبارز و زنان آزاده تیغ میکشیدند و دو دهه بعد در رکاب خاتمی سعی در نجات حکومت اسلامی کردند اما شکست خوردند و بی آبرو شدند. حکومت از هر جناح و دار و دسته ای، منفور و بی افق است و دیگر نمیتوان ادعای حتی شبه اپوزیسیون بودن داشت و کنار یکی از دار و دسته های آن قرار گرفت. در نتیجه دارند حسابشان را از حکومتی که خود در تحکیمش نقش مستقیم داشتند جدا میکنند تا به خیال خود مردم گذشته آنها را فراموش کنند و اینها بار دیگر بتوانند انقلاب بعدی را به انحراف بکشند. اما کور خوانده اند. دیگر سال ۵۷ نیست. جنبش کمونیسم کارگری و رادیکالیسم و آزادیخواهی در ایران قوی تر از آن است که اینها جای قابل توجهی در این روند ایفا کنند. اینها نه گذشته قابل دفاعی دارند، نه حال و آینده قابل توجهی. با هر موجی از مبارزه کنار زده میشوند و جای خود را به همپالکی های خود میدهند تا آنها نیز همان مسیر شکست و ناکامی را طی کنند. تاریخ یک دهه گذشته سرشار از این شکست ها بوده است. انقلاب بعدی از انقلاب ۵۷ بسیار روشن تر و آگاه تر، رادیکال تر و سازمان یافته تر خواهد بود.