تشدید اعدام‏ها در ایران!

شباهنگ راد
جرثومه‏های فساد صحنه‏ی ایران را به میدان توحش‏گری‏های خویش تبدیل نموده‏اند و بار دیگر مخالفین، جوانان و قربانیان نظام را به پای چوبه‏های دار فرستاده‏اند. اعدام مخالفین، مبارزین، کمونیست‏ها و قریانیان نظام امپریالیستی در ایران ید طولائی دارد. تیرک‏های دار از همان آغاز، هم‏چون هیولائی مرگ‏بار بر فضای جامعه‏ی‏مان سنگینی می‏کند و هزاران قربانی را از آن خود ساخته است.

هر زمان، جمهوری اسلامی و به بهانه‏ای، چماق این سرکوب را بر سر کارگران و زحمت‏کشان و همه‏ی محرومان علم نموده است. مبارزه با "ضد انقلاب" و "فرهنگ غربی"، مبارزه با "ارذال و اوباش و "ارتقاء امنیت اجتماعی" و غیره پرونده‏ی جنایت‏کاری‏های رژیم جمهوری اسلامی را تشکیل می‏دهد. این رژیم تا کنون توانست به پاس و با وفاداری کامل به سیاست‏های سرکوبگرایانه‏اش بر مسند قدرت تکیه زند. شاهدیم که کارگزاران رژیم جمهوری اسلامی در تداوم سیاست‏های خفقاق‏بار از شگردهای گوناگونی سود جسته تا بزعم خویش بر فضای پر تنش و التهاب جامعه تسلط یابند و سکوت قبرستان را حاکم گردانند.

ترجمان واقعی اعدام‏های دسته‏جمعی توسط رژیم جمهوری اسلامی چه در سیاه‏چال‏ها و چه در انظار عمومی چیزی جز تلاش بمنظور به تسلیم واداشتن و عقب راندن اعتراضات توده‏ای نیست. بر پا نگه داشتن چوبه‏های دار همانا ایجاد رعب و وحشت در جامعه می‏باشد. زمام‏داران و زورمداران ایران این‏روزها به این دلیل بر موج اعدام‏ها افزوده‏اند تا مانع‏ی نضج و گسترش هر چه بیشتر اعتراضات کارگری – توده‏ای گردند. بطور قطع جامعه‏ی ایران در شرایط بغرنجی بسر می‏برد. نارضایتی‏ها به اوج خود رسیده است و همه علناً در مقابل سیاست‏های استثمار و سرکوبگرایانه‏ی رژیم بپاخاسته‏اند و مخالفت خود را به بهانه‏های متفاوت اعلام نموده‏اند. میزان اعتراض روز به روز قابل افزایش است و رژیم را به هراس انداخته است. به جرات می‏توان به همان میزانی که رژیم دست به کُشت و کُشتار می‏زند؛ به میزانی بمراتب وسیع‏تر، ما شاهد مخالفت‏‏ها و خیزش‏های مردمی‏ایم. سران حکومت چاره‏ای به غیر از قلع و قمع توده‏ها و قربانیان نظام ندارند. روشی به غیر از دستگیری، شکنجه و اعدام را به رسمیت نمی‏شناسد. زنده نگه‏داشتن فضای اعدام در جامعه، کاملاً هم‏تراز با خلُق و خوی غیر انسانی‏شان می‏باشد. تنها زبانی‏ست که آموخته‏اند و تا پایان با این منطق و زبان با هر اعتراضی و به هر میزانی برخورد خواهند نمود.

حقیقتاً که نمی‏توان پرونده‏ی سران رژیم جمهوری اسلامی را ورق زد و در آن صفحه‏ای را یافت، که بدور از سرکوب، اجحاف و ظلم به توده‏های ستم‏دیده و مخالفین باشد. به کارش گمارده‏اند تا وظیفه‏ی ضد خلقی‏اش را به مطلوب‏ترین شکل ممکنه به انجام رساند. این رژیم تا توانست دستگیر نمود؛ تا آنجائی‏که در توان دارد شکنجه می‏کند و تا زمانی‏که در قدرت است، چوبه‏های دار و میدان‏های تیرش بردوام خواهد بود و وقاحت را به حدی رسانده است‏که وعده‏ی اعدام‏های علنی بیش از این را سر می‏دهد؛ امّا در مقابل ما شاهد مبارزات "مدنی"، "حقوق بشری" و اشاعه‏ی سیاست‏های نرم‏افزاری مدعیان منافع‏ی توده‏های رنج‏دیده می‏باشیم!!

بار دیگر تاریخ و عمل‏کرد تا کنونی سران حکومت را در قبال مطالبات و خواسته‏های ابتدائی کارگران و زحمت‏کشان، زنان و دانشجویان را گواه گیریم تا بطور واقعی دریابیم در برابر رژیم تا بُن دندان مسلحی هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی، چه راهبردی ثمربخش بوده و از چه روشی باید سود جست تا به رهائی و آزادی دست یافت. حکومتی که ابتدائی‏ترین حقوق انسانی را محترم نمی‏شمارد و همواره پاسخ‏اش گلوله، طناب دار و سنگسار می‏باشد؛ چگونه می‏توان با اتخاذ روش‏های مسالمت‏آمیز و نرم و از طریق گفتمان مانع‏ی این همه جنایات و اعدام‏ها گردید؟
واقعیت این است‏که استانداردهای تعیین شده‏ی سیاسی رژیم جمهوری اسلامی به گونه‏ای دیگر تعریف شده است که با جامعه‏ی مدافع‏ی انسانی هیچ‏گونه مطابقتی ندارد. در این میان توده‏های ستم‏دیده کوچک‏ترین توهمی نسبت به ماهیت رژیم جمهوری اسلامی ندارند و در عمل آموخته‏اند که سران حکومت هم‏چنان بر یگانه سیاست‏‏شان پای‏بندند و میدان‏های دار و تیر را بر دوام نگه خواهند داشت. این طبیعت و قانونِ ذاتی سران رژیم است. رژیمی که خون رگ‏های‏اش در اثر اعدام‏های دسته‏جمعی جاری می‏شود، نمی‏تواند با دستان خود بر حیات‏اش پایان بخشد.

دولت‏مردان رژیم یک راه را در برابر میلیون‏ها انسان، انتخاب نموده‏اند؛ بنابراین با یک راه می‏توان با او به مقابله‏ی تمام کننده برخاست و آن‏هم راهی جز قهر انقلابی سازمانیافته نیست. بدون شک جبر زمانه بدون توجه به تمایلات درونی منفعت‏طلبان، انسان‏ها را بدان سمت خواهد کشاند. تاریخ گواه‏ی این مدعاست و هم‏چنین قضاوت تاریخی را نمی‏توان به بازی گرفت و مسیر آنرا بنابه گرایشات سیاسی خود تغییر داد و از روش‏‏های غیر موثر و نا کارآمد بمنظور دگرگونی بنیادی سود جست. مطئمناً جامعه‏ی ایران هم، از راه و متدی پیروی خواهد نمود که دیگر انقلابات از آن بهره‏مند گردیده‏اند. مطئمناً روزی فرا خواهد رسید که خلق‏های ستم‏دیده‏ی ایران تأوان همه‏ی جنایت‏کاری‏های رژیم جمهوری اسلامی را باز پس گیرند و سران حکومت را به سزای اعمال ننگین‏شان خواهند رساند.
بنابراین مردم ایران در نبود رژیم‏های ضد خلقی‏ای هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی و در پرتو حاکمیت کارگران و زحمت‏کشان است‏که از امنیت اجتماعی برخوردار خواهند گردید و خیابان‏های ایران دیگر نه شاهد صحنه‏‏های دردناک اعدام‏های دسته‏جمعی بلکه به تصویر در آوردن آزادی‏های اجتماعی – سیاسی بمنظور سازندگی مطلوب‏تر جامعه خواهد بود.

۲ آگو