نگاهی به آینده

بیرون بیاور سرت را
از پنچره زمان
که رو به پائیز است
در شصت یک سالگی ت
وبنگر جنگل را
با تمام رنگ هایش
که تابلوئی را
در قاب زمان
به نمایش گذاشته
بنگر به پرندگان مهاجر
که پرواز می کنند
از قاره ای به قاره دیگر
بدون هیچ دقدقه ای ومرزی
وآشیانه می سازند
هرکجا که خواستند
بنگر دریا را
چه آرام خفته
ودر بطن ش می پروراند
نطفه تمام موجودات زمین را
بنگر کوه های سربه فلک کشیده را
که چه استوار ایستاده اند
هم چون یاران
در تمام زندان های جهان
بنگر چشمه ساران را
که می شکافن سنگ ها را
وبا زمزمه ای آرام
هم چون لالائی مادران
جاری می شوند
وبنفشه های همیشه عاشق
درکنار جویباران
ندای بهارآزادی را
نوید می دهند
بنگر رودها را
که چه با صلابت
به سوی دریا رهسپار می شوند
وماهیان سرخ همیشه عاشق را
با خود به دریا می برند
بنگر آسمان را
با تمام ستارگان ش
در شبی مهتاب
که جهان را نوید آزادی می دهد
بنگر خورشید را
که می سوزاند ومی درخشد ومی بخشد
انرژیش را به تمام موجودات
بنگر قوهای همیشه عاشق را
در پائیز چگونه از برگه ای
که آشیانه آنهاست
به پرواز در میآیند
با هیچ دلهره ای
بنگر از پنچره زمان
هنوز زمستانی سخت
در انتظار توست
وتو برای عاشق بودن
برای دیدن بهار
وگل های همیشه زیبا
باید هنوز بیاموزی
از تمام عناصر
طبیعی جهان.
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

اکبر یگانه ۲۰۱۲٫۲٫۶