چند نکته در مورد نوشته های اخیر آذر ماجدی و حزب شان

خانم ماجدی در خط اول یکی از نوشته های خود اینطور شروع می کند: “بدنبال نقد علی جوادی از سیاست “ضد انسانی” حمید تقوایی در دفاع خجولانه از تحریم اقتصادی.” مضمون بحث خانم ماجدی چیزی را ثابت نمی کند و اساسا برای توضیح و روشنگری موضوعی نوشته نشده است و فقط خواسته است مشتی اتهام و واژه های بی پایه و اساس از قبیل اپورتونیسم، پوپولیسم، بی اصول، داشتن سیاست ضد انسانی، بی پرنسیپ، بورژوایی و سازشکار و غیره را به طرف حزب کمونیست کارگری پرتاب نماید تا عقده خود را برسرما خالی کند و شبی را آسوده بخوابد.
تمام بحث خانم ماجدی این است که ثابت کند حزب کمونیست کارگری از تاکتیک مشخص از اوضاع مشخص پیروی می کند واین موضوع هیچ وقت مبنای سیاست کمونیسم کارگری و منصور حکمت نبوده است؛ ایشان میفرماید حزب کمونیست کارگری به منصور حکمت رجوع نمی کند چون گفته اند: “ارجاع به منصورحکمت از آنها تصویر فرقه مذهبی می سازد.”
اولا معلوم نیست خانم ماجدی این حرف را از کجا درآورده است؛ دوما منصور حکمت، خود نه از مارکس و نه از لنین ونه از هیچ ایسم دیگری نقل قول نمی کرد و کسی نیز به وی نگفت چرا در نوشته هایت نه از مارکس و نه از هیچ فرد دیگری مثال نمیزنی؟ این هم یکی از نقطه قوت ها و ادبیات متفاوت منصور حکمت با سنتها و ادبیات چپ تاکنون موجود بود. چپ سنتی برای نوشتن هر پاراگرافی به مارکس و لنین و مائو و چه و چه خود را آویزان می کند، به سر آنها قسم می خورد و برای اثبات حقانیت بحث خود از صفحات مختلف کتابها مثال می آورد بی آنکه کوچکترین ربطی به زندگی واقعی مردم داشته باشد. این نوع چپ، هیچ وقت هم نفهمید کمونیسم یعنی چه؟ اکنون نیز خانم ماجدی و آقای جوادی دارند همین بلا را سرکمونیسم منصور حکمت میاورند.
اصلا فرض بگیریم که همه اتهاماتی که خانم ماجدی به حزب کمونیست کارگری منتسب می کند درست باشد، سئوالی که ازخانم ماجدی و آقای جوادی که الحق زیاد از منصور حکمت نقل قول می آورند مطرح است این است که آیا انصافا خودتان از بحثها و نوشته هایتان و از متد برخوردتان به دیگران راضی هستید؟ آیا هیچ وقت از موضع مردم به رفتار خودتان با دیگران فکرکرده اید؟ آیا هیچ وقت از موضع کسانی که خود را متعلق به جنبش کمونیسم کارگری می دانند به خودتان فکر کرده اید؟ آیا میدانید در میان کسانی که با جناب عالی وحزبتان آشنا هستند چه تصویری از شما وجود دارد؟ و یا اینکه اصلا برایتان مطرح نیست که دیگران در مورد شما چگونه قضاوت می کنند ؟
باور کنید از نظرسیاسی هیچکس قبولتان ندارد، هیچکس امیدی به شما ندارد، هیچکس شما را در ادامه جهت و سیاستهای منصور حکمت و مبانی کمونیسم کارگری نمی بیند و قبول ندارد بلکه شما را به عنوان یک جریان غیراجتماعی و بی ربط به منصور حکمت می شناسند. به شما می گویند فرقه ایدئولوژیک برای اینکه بجای مبارزه سالم و سیاسی، فضا سازی می کنید؟ بدلیل اینکه اینقدر درحق به بهترین و نزدیکترین رفقای دیروزتان بی احساس و کینه توزانه برخورد می کنید؟ چپ فرقه ای که شاخ و بال ندارد اگر نه چرا برای رسیدن به مقاصد فرقه ایتان توی صورت مخالف سیاسی خود نگاه می کنید و دروغ می گوئید. من واقعا تعجب می کنم آخر دروغ چرا مگر حزب کمونیست کارگری راه مبارزه شما را سد کرده است؟ باتوسل به زور که از حزب بیرونتان نکرده بودند. خودتان فکر کردید باید حزبی را تشکیل بدهید که سکانش دست خودتان باشد برایتان هم مهم نبود کسانی که ازاین حزب به قصد تشکیل حزب دیگری کناره گیری می کنند نه تنها امکان رشد پیدا نمی کنند، بلکه به گروههای کوچک و کم تاثیر وایدئولوژیک عین حزب اتحاد تبدیل می شوند. حزب حکمتیست یک نمونه دیگر آن است، تازه کسانی که حزب حکمتیست را تشکیل دادند ترکیبشان بسیار به مراتب از تشکیل دهندگان حزب اتحاد جدی و پیگیر و با تجربه تر بود. در مقطع انشعاب سال ۲۰۰۴ در مطلبی به آنها یادآوری کرده بودم که ترکیبی که به رهبری کورش مدرسی تصمیم به جدایی گرفته اند مستقل از اینکه با چه نامی اعلام موجودیت کنند و با چه ادبیاتی حرف بزنند، نه جدی گرفته می شوند ونه در شکل یک تحزب کمونیستی امکان رشد پیدا می کنند. وقتی که جدا شدند و نام حکمتیست بر خود گذاشتند به حقانیت گفته های خودم بیشتر واقف شدم. گفته بودم اگر اینها جدا شوند و کجدار و مریض با همین ادبیات حرف بزنند و حتی در جهت سیاست های حزب کمونیست کارگری فعالیت کنند مردم می پرسند خوب چرا جدا شدید؟ اگر هم بر پایه سیاست من درآوردی کورش مدرسی فعالیت کنند حکمتیست برایشان زیادی می شود و در تناقض کامل قرار می گیرد و همینطور هم شد. کسی نمی تواند اسم خودش را بگذارد حکمتیست و هرنوع اعتراض علیه جمهوری اسلامی را بحساب جنگ جناحها و ناسیونالیستی قلمداد کند و نه تنها خود را در قبال آن بی وظیفه کند که علیه آن موضوع بگیرد.
حزب اتحاد هم همین است؛ فرقی نمی کند فضا را به خود تنگ دیده اید و بدون هیچ ملاحظه ای هرآنچه از دهنتان درمیاید و از قلمتان جاری می شود نثار دوستان دیروز خود می کنید. خودتان گفتید ما از حزب کمونیست کارگری استعفا می دهیم و حزب اتحاد کمونیسم کارگری را تشکیل می دهیم تا کل جنبش کمونیسم کارگری را متحد کنیم. “تقصیر و گناه” ما چیست که شما رشد نمی کنید؟ ما که گفتیم بعد از اینکه انشعابی در یک حزب سیاسی صورت بگیرد و عملا حزب به دو قسمت تقسیم شود، تشکیل حزب سومی به نام حزب اتحاد به منظور متحد کردن بقیه پوچ و بی نتیجه است. به همین خاطر بود می خواستید حزبتان را منحل کنید و خود را تحویل حزب کورش مدرسی بدهید. به نظر من کورش مدرسی کارعاقلانه ای کرد دست رد به سینه شما زد اگرنه حزب حکمتیست یک سال زودتر به این حال و روز می افتاد که الان افتاده است. من واقعا بحث شخصی و اخلاقی با شما ندارم ولی واقعا در مبارزه سیاسی مثل سنگ بد فرمی شده اید که در هیچ دیواری جایتان نمی شود.
خانم ماجدی و آقای جوادی در رابطه با تحریم به عنوان یک اصل اعتقادی در مبارزه سیاسی وارد یک سری بحث های کلی و کلیشه ای شده اند که پرداختن به آن را نا لازم می بینم چون این دوستان بجای یک مبارزه زنده و سیاسی وارد مبارزه ایدئولوژیک شده اند و از پیش راه را بر یک مبارزه سیاسی و سالم بسته اند. ولی با این حال یک چیز برای همه ما خیلی روشن است که کمونیستهای کارگری شدیدا مخالف جنگ و آدم کشی و مجازات مرگ و قطع نان و آب از مردم و استثمار و نگاه داشتن مردم در محاصره اقتصادی و نظامی وغیره هستند؛ ولی متاسفانه دراین عصر و زمانه که ما در آن قرارگرفته ایم همه چیز برمبنای میل و اراده ما پیش نمی رود. ما داریم برای کسب قدرت سیاسی و خلع ید از بورژوازی مبارزه می کنیم و با یک بورژوازی هار و تا دندان مسلح در حال جنگ هستیم و هیچ جنگی هم بدون داشتن تاکتیک و تشخیص درست و به موقع، جزء شکست و ناکامی چیزی عایدش نمی شود. خوب است که خانم ماجدی از تاکتیک و تحریم و محاصره نظامی یک اصل ابدی برای استراتژی حزبشان بسازد و کاری به کسی نداشته باشد. شما مرد این میدانها نیستید فقط یک فرقه خشک و بی احساس و بهانه گیرهستید. به نظر میرسد الان از هردوران دیگری مواضعتان به مواضع کورش مدرسی نزدیک تر شده است؛ خوب است که کمی هم به این موضوع فکر کنید فرصت خوبی است که یکبار دیگر تماس بگیرید اینبار اوضاع کاملا فرق می کند زیادی هم راست راست نکنید کمی هم سیاست داشته باشید همه راهها را بر خود مسدود نکنید. حزب درست کردن ظاهرا کار سختی نیست هر کس می تواند یک تیم ۴-۳ نفره درست کند و اسم آن را بگذارد حزب. ولی نه می تواند توجه کسی را جلب کند و نه می تواند در سرنوشت جامعه کوچک ترین تاثیری بگذارد، و حزب خانم ماجدی نه تنها سنگی را از سر راه این مبارزه بر نداشته که خود نیز به چوب لای چرخ آن تبدیل شده است.
منصور حکمت معتقد بود کمونیست ها باید برای کسب قدرت سیاسی پای در جدال قدرت با بورژوازی بگذارند تا جامعه این علاقه را درآنها برای رسیدن به قدرت ببیند و انتخابشان کند. حزب کمونیست کارگری به همان اندازه که پایش را در این جدال گذاشته است به همان اندازه از این نوع چپ ها که خانم ماجدی نمایندگی می کند دور شده است و این مایه افتخار و سربلندی حزب کمونیست کارگری و رهبری و کادرهای این حزب است. من واقعا از نحوه کار و فعالیت سیاسی بعضی ها حالم بهم می خورد به نوشته خانم ماجدی در برخورد به نوشته اصغر کریمی در مورد تحریم نگاه کنید معلوم نیست می خواهد چه چیزی را ثابت کند و چه حقانیتی را به خود نسبت دهد؟ در حالی که اصغر کریمی در نوشته خود، خیلی روشن و سیاسی از یک پلمیک در یک جلسه بسیار قدیمی روایت و برداشت خودش را توضیح می دهد و برای اثبات بحثش در مورد تحریم اقتصادی و تاثیرات متفاوت آن در زمان و مکان و شرایط خاص مثال زده است و از منصور حکمت نقل قول کرده است.
من مشکل خانم ماجدی را می فهمم او سالها شریک زندگی شخصی و سیاسی منصور حکمت بوده به همین اعتبار توقعش این بود که سکان دار اصلی حزب کمونیست کارگری شود. ولی نه او این قابلیت را از خود نشان داد و نه در این رابطه مورد توجه کسی قرار گرفت. من مشکل شخصی با کسی ندارم؛ بحث من بیشتر در مورد متدولوژی و سنت ها و تفکرات خطرناکی است که متاسفانه به فرهنگ سیاسی این دوستان تبدیل شده است. علیرغم فاصله بسیار زیاد سیاسیم با خانم ماجدی اما احترام شخصی وی برای من سرجای خود باقی است. تصورمن این است که بسیاری از کادرها و رهبران حزب ما بخاطر رابطه سیاسی و خانوادگی و کلا رفاقتی که در گذشته با خانواده منصور حکمت داشته اند دوست ندارند وارد این نوع بحث ها با وی بشوند ولی متاسفانه روشی که خانم ماجدی در پیش گرفته است نه تنها سیاسی نیست بلکه بسیارغیر اجتماعی و کینه توزانه است. فکر می کند ما یا جوابی برای وی نداریم و یا نقدهایشان ما را زمین گیر کرده است. اگر خانم ماجدی اهمیت ادامه کاری حزب کمونیست کارگری پس از منصور حکمت برایش در درجه اول اهمیت قرار می گرفت، نه تنها نمی بایست خودش به نفر اول ایجاد تنش دررهبری حزب تبدیل می شد بلکه می بایست کلیه موقعیتهای سیاسی و عاطفی و احساسی و غیره را بکار می گرفت تا نگذارد یک تار مو از سرحزب کمونیست کارگری حزب منصور حکمت کم شود. بسیاری مثل من درآن موقع همین انتظار را از آذر ماجدی داشتند.
معلوم نیست این همه برخورد هیستریک و عصبی علیه حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری برای چیست؟ اگر حمید نبود معلوم نبود همین بلا برسرحزب کمونیست کارگری نیاید که آذر و علی جوادی و کورش مدرسی برسر آن بخش دیگرش آوردند. نفس جدایی و استعفا و غیره درهرجریانی پدیده خوش آیندی نیست ولی به اعتقاد من بعضی از جداییها باعث می شود انرژی و علاقه بیشتری در یک حزب سیاسی آزاد شود. کنارگیری آذر و علی جوادی از حزب کمونیست کارگری در آن شرایط نه تنها مشکلی را در حزب ایجاد نکرد که انرژی و علاقه بیشتری را در بسیاری از افراد آزاد کرد چون همه را خسته کرده بودند. حزب کمونیست کارگری از این فرهنگ خود کوچک بینی و تعصبی و فرقه گرایانه فاصله زیادی گرفته است. دنیا بسیار بزرگتر از این است که خانم ماجدی و حزبش فکر می کند. این نوع برخوردها قبل از هرچیز به زیان خودشان تمام می شود چرا که در روز روشن توی صورت مخالف خودشان نگاه می کنند و دروغ می گویند. بعضی اوقات واقعا آدم می ماند پرنسیب هم چیز خوبی است. به این پاراگراف از نوشته آذر ماجدی نگاه کنید. ایشان می فرماید “آن دسته از کادرهای حزب که هنوز به کمونیسم کارگری وفادارند و از این رهبری پاسخ قانع کننده ای در قبال سیاست ها و تاکتیک های راست، بویژه در دو سال اخیر، دریافت نکرده اند، از حزب فاصله گرفته اند، استعفاء کرده اند و بعضا علنا این سیاست ها را نقد کرده اند. رهبری حزب موقعیت خود را بویژه در شرایط حاضر ضربه پذیر می بیند. لذا تنها راه خلاصی را در ارجاع به منصور حکمت دیده است.” در همین رابطه اجازه بدهید هرچند رهبران فرقه حزب اتحاد از این حرف بسیار ناراحت می شوند، ولی لازم است به اطلاعشان برسانم که اتحاد و احترام و انسجام و همدلی که امروز در رهبری حزب کمونیست کارگری و کادرهای این حزب وجود دارد از هر دوره ای بیشتر و یک دستتر و محکمتر است.
خانم ماجدی درمطلب دیگری تحت نام “دراوج استیصال، لمپنیسم شرق زده عروج می کند!” به نظر می رسد علیه جریان ملی – مذهبی ها نوشته ولی به همان اندازه که به آنها می تازد به ما هم تاخته است و اصلا معلوم نیست در مورد چه چیزی نوشته است و ربط ما به ملی مذهبی ها در چه چیزی بوده است؟ در ابتدای نوشته ام متذکر شدم که این دو رهبر “میراث دار” کمونیسم کارگری توی صورت مخالف خود نگاه می کنند و دروغ می گویند، شایعه سازی می کنند، پرخاش می کنند و فضا سازی می کنند. آخر چطور میشود کسانی که این همه سنگ نمایندگی سیاست ها و متدولوژی منصورحکمت را به سینه می زنند تا این اندازه از ادب و فرهنگ سیاسی نزول کرده باشند.

خانم ماجدی می فرماید: “تنها راه خلاصی را در ارجاع به منصور حکمت دیده است.” [خوب خیلی ممنون، اگر شما و علی جوادی این قطب نما را به ما نمی دادید دوباره به منصور حکمت رجوع نمی کردیم چون بیچاره حمید تقوایی به بیراهه زده بود ما هم چون بلد نبودیم سرگردان به دنبال او بودیم.] ولی چرا از اینکه دوباره به قول شما “به منصور حکمت رجوع” کردیم ناراحت شدید؟ شما که از راست شدن ما ناراحت بودید الان که دوباره “به منصور حکمت رجوع کردیم” چرا ناراحت شدید؟

خانم ماجدی از سیاست های حزب کمونیست کارگری بنام “سیاست های “ضد انسانی” حمید تقوایی!”. نام برده است. این نوع ادبیات فقط از یک سری جریانات فرقه ای برمیاید که دیگر بفکر این نیستند که دیگران چگونه قضاوتشان می کنند این حرفها را می زنند تا آرمش یافته و عقده هایشان را خالی کنند، اگر نه شعارحکومت انسانی طرح خود حمید تقوایی بود که به یکی از شعارهای محوری حزب کمونیست کارگری تبدیل شد. از نظرآذر ماجدی کسی که شعار دفاع از حکومت انسانی آورده است سیاست هایش ضد انسانی است. خوب کلاه خودتان را قاضی کنید با این لحن و لفظ و ادبیاتی که بکار می برید انتظاردارید که کسی شما را جدی بگیرد؟ می فرمائید: “زیادی هارت وپورت می کنند”. خوب اگر شما در ۱۱۰ شهر جهان ۱۱۰ اعتراض را در دفاع از حقوق انسانی یک زن محکوم به سنگسار سازماندهی می کردید و ما می گفتیم دارید هارت و پورت می کنید چه می شد؟ خودتان قضاوت کنید. ناراحتی این دوستان ازما این است که از سنت ها و تفکرات و بقایای چپ حاشیه ای و بی تاثیر مثل حزب خانم ماجدی فاصله زیادی گرفته ایم، نه از سیاست ها و متدلوژی منصور حکمت. ادبیاتی که علیه حزب کمونیست کارگری بکار می برید نشان دهنده غلبه تفکر فرقه گرایانه و غیر اجتماعی بر جریان شماست.
اشکالی ندارد منصورحکمت نیست قضاوت کند اما انقلاب و تلاطم انقلابی، حزب کمونیست کارگری ایران و حمید تقوایی را می طلبد زیادی شلوغ نکنید صدایتان را کسی نمیشنود و ژست هایتان را کسی جدی نمی گیرد.
پنجم فوریه ۲۰۱۲
*********